پنج شنبه 01/می/2025

اسراییل قدرت حمله به ایران را ندارد!

پنج‌شنبه 22-نوامبر-2007

  حمله به ایران کاری فراتر از قدرت “اسراییل” است و این کشور باید این کار را به کشورهای قدرتمندتر واگذار کند. یک اصل حاکم بر اسراییل این است که این کشور نیازی به حمایت نیروهای کشورهای دیگر ندارد، این مسئله احترام و جایگاه خاص خود را دارد، اما به این معنی نیست که این کشور تا سر حد حماقت به این اصل پایبند باشد. اسراییل حتی در صورتی که “محمود احمدی نژاد” رئیس جمهور ایران اظهارات تحریک آمیزی علیه این کشور ایراد کند، این مسئله بعد جهانی به خود می گیرد ، اسراییل نباید خود را در خط مقدم حمله به ایران قرار دهد؛ چرا که بهترین نتیجه اقدامات ایران این است که جامعه بین المللی با این کشور دشمن می شود. اما طرح مساله حمله به ایران و معرفی این کشور به عنوان تهدیدی برای آینده جهان تنها منحصر به “جرج بوش” رئیس جمهور آمریکا نمی شود، بلکه “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه نیز که به ظاهر دوست کشور ایران است، از مساله ظهور کشور شیعی دارای قدرت هسته ای در بخش های جنوبی کشور خود چندان رضایتی ندارد؛ چرا که این کشور را تهدیدی برای سیطره بر کشورهای میانه روی خلیج فارس و منابع نفتی این منطقه می داند و همچنین احتمال می دهد که این مساله باعث نفوذ مذهب تشیع و دین اسلام در تمامی کشورهای اسلامی میانه رو شود که در حال حاضر در امنیت و آرامش زندگی می کنند.

تهدیدات مستقیم رئیس جمهور ایران علیه اسراییل باعث شد که بوش این کشور را تهدید کند که « به منظور جلوگیری از آغاز جنگ جهانی سوم این کشور باید از دستیابی به انرژی هسته ای خودداری کند» تا زمانی که بوش رئیس جمهور آمریکا باشد، این حق را برای خود محفوظ خواهد داشت که به ایران حمله و زیر ساخت های هسته ای این کشور ویران کند. این مساله در حال حاضر در حد اظهار نظر است و معلوم نیست که افکار عمومی آمریکا از ترس این که ماجرای ناکامی ارتش این کشور در عراق این بار در ایران تکرار شود، با این مساله موافقت بکنند یا نه.

از سوی دیگر، این مساله که ایران تهدید کرده است که در صورت حمله نظامی به این کشور تنها در عرض یک دقیقه 11 هزار موشک به اهداف از پیش تعیین شده شلیک خواهد کرد، اگر منظور این کشور شلیک موشک به سوی اسراییل باشد، باید گفت که این تهدید در حد یک ادعاست و این کشور چنین تجهیزات نظامی ندارد که بتواند اسراییل را مورد هدف قرار دهد، اما موشک های دارای برد کمتری را در اختیار دارد که برخی از آنها دارای کلاهک های شیمیایی هستند و می تواند با استفاده از این موشک ها حملاتی را به عربستان، قطر، کویت و اهداف آمریکا در خلیج فارس انجام دهد. مطمئنا ایران برنامه هایی را نیز برای انجام برخی عملیات ها در داخل خاک آمریکا تهیه کرده است. علاوه بر این جبهه داخلی اسراییل به عنوان “شیطان کوچک” همیشه جزء اهداف حمله ایران است و از همین رو به نفع اسراییل است که به همراه دیگر کشورهای جهان مجازات هایی را علیه این کشور اعمال کند، نه این که خود را آماج تهدیدات ایران قرار دهد.

مقامات امنیتی اسراییل بر این باورند که “جهان متمدن” تولید بمب هسته ای را متوقف نمی کنند و از آنجا که این کشور خود یکی از کشورهایی است که به احتمال زیاد هدف این موشک ها قرار خواهد گرفت، پس قبل از این که مورد حمله قرار بگیرد باید خود اقدام به حمله کند. در همین زمینه مثلا “آبراهام سنیه” اعلام کرده است که کشورهای بزرگ هیچ اقدامی را در این زمینه انجام نخواهند داد و وعده های بوش اظهاراتی پوچ و بیهوده است، بنابراین اسراییل دیر یا زود مورد حمله قرار خواهد گرفت.

تفکر مبتنی بر توان اسراییل برای توقف فعالیت های هسته ای ایران با استفاده از زور، مساله ای خنده دار است. ایران هنوز حمله نیروی هوایی اسراییل به رآکتورهای هسته ای عراق در ژوئیه سال 1981 را از یاد نبرده است و با درس گرفتن از این حادثه، رآکتورهای تولیدی، سانتریفیوژها و فعالیت های غنی سازی اورانیوم خود را به سه منطقه و تاسیسات زیر زمینی انتقال داد تا ماهواره های شناسایی دشمن نتواند این تاسیسات را ردیابی و مورد شناسایی قرار دهد. طرفداران حمله اسراییل به ایران معتقدند که با حمله به یکی از اهداف مورد نظر در ایران باعث توقف تولید بمب های هسته ای برای چندین سال خواهد شد. شاید این مساله درست باشد، اما در مقابل باید به این نکته نیز توجه کرد که حتی دسترسی به یکی از این اهداف نیز به آسانی برای هواپیماهای اسراییلی ممکن نخواهد شد و در صورتی که هواپیماهای این کشور بخواهند با پرواز بر آسمان کشورهای عربی، سعی در سوختگیری هوایی داشته باشند، ممکن است در معرض خطرات احتمالی متعددی قرار گیرند.

علاوه بر این باید به این مساله نیز توجه کرد که ناکامی در اجرای یک نقشه بسیار بدتر از عدم آغاز آن است. در صورتی که شکست ارتش اسراییل در برابر قوای نظامی ایران باعث تبدیل احمدی نژاد به قهرمان جهان اسلام شود ممکن است همان حادثه جنگ لبنان و معرفی “سید حسن نصر الله” دبیر کل جنبش حزب الله لبنان به عنوان قهرمان جهان عرب را به دنبال داشته باشد و در نتیحه باعث بمباران تل آویو و روشن کردن آتش جنگ در منطقه خاورمیانه شود. البته علاوه بر این، نباید این مساله را نیز از نظر دور داشت که ممکن است جنبش مقاومت اسلامی “حماس” با حمایت های ایران بتواند بر تمامی مناطق فلسطین سیطره پیدا کند.

اسراییل در طول ده ها سال جنگ، عملیات های خیره کننده ای را انجام داده و در کنار این مساله شکست های تلخی را نیز متحمل شده است. چند سال پس از جنگ خلیج، ارتش اسراییل با این ادعا که “صدام حسین” رئیس جمهور سابق عراق با شلیک 39 موشک اسکاد باعث آشکار شدن ضعف داخلی اسراییل شده است، خواستار حمله به این کشور شد. “ایهود باراک” وزیر جنگ کنونی اسراییل طراح این نقشه بود که بر اساس آن قرار بود صدام در جریان زیارت سالیانه خود از قبر عمویش ترور شود. حتی در این زمینه گروه ویژه ای نیز آموزش های لازم برای اجرای این نقشه را در “تزالیم” فرا گرفتند، اما در جریان این آموزش ها مشکلی پیش آمد که باعث کشته شدن تعدادی از نظامیان ماهر و کار کشته اسراییلی شد و به جای صدام مجریان این نقشه کشته شدند. سال پیش نیز دولت اسراییل تصمیم گرفت که ضربه کوچکی را به سید حسن نصر الله و جنبش وی وارد کند که این مساله باعث آغاز جنگی 33 روزه و شکستن بت شکست ناپذیری ارتش اسراییل و زیر سوال رفتن توان دفاعی این کشور شد.

با تمامی احترامی که به امنیت اسراییل قائل هستیم و نمی خواهیم این ادعا را مطرح کنیم که امنیت این کشور توسط نیروهای خارجی تامین می شود، اما باید به این مساله اذعان کرد که دولت اولمرت در زمینه رهبری و سیاست، چندان دولت قابل اعتمادی نیست و نیز از پشتوانه مردمی چندانی برخوردار نیست تا بتواند حمله ای نظامی علیه ایران را آغاز کند.

مقابله با قدرت ایران و توان هسته ای این کشور کاری فراتر از قدرت اسراییل است و بهتر است که این کشور این کار را به کشور دیگری محول کند.

 

لینک کوتاه:

کپی شد