عاموس گلعاد ، تحلیل گر سیاسی و نظامی صهیونیست ها اخیرا نوشته است که کشور مصر اکنون با گذشته تفاوت بسیاری پیدا و اکنون در مرحله ای قرار دارد که نگرش ها و تصورات نسبت به این دولت تغییر کرده است و اسراییل بیش از هر زمامی می تواند بر این دولت اعتماد داشته باشد زیرا مصر اکنون به حماس به دیده دشمن می نگرد و به عنوان دشمن با این جنبش برخورد می کند و حماس را دشمنی می داند که امکان دارد با جریانات اسلامی داخل مصر همپیمان شود ، جریاناتی که مصر آنان را دشمنان داخلی می نامد.
مصر هم اکنون نیات خبیث و پلید صهیونیست ها را دریافته است و بعد از گذشت سال ها و بیداری از خواب طولانی و بیمارگونه فهمیده است که اسراییل درصدد است با ضربه زدن و تضعیف دولت مصر دستاورد های سیاسی را کسب کند و توپ را در زمین مصر به جریان اندازد و اهداف شیطانی خود را عملی سازد.
از همین منظر طبیعی است که صهیونیست ها نسبت به اقدامات مصر هرچند در حد تبلیغاتی اعتراض کنند و خواستار استقرار نیروهای بین المللی در سرزمین های این کشور بشوند تا از قاچاق سلاح که خط قرمز اسراییلی هاست، جلوگیری به عمل آید . مصر نیز از این اتهام که سلاح از کانال این کشور وارد نوارغزه می شود و ممکن در این راستا تحقیر و متهم به کم کاری شود و این گونه اقدامات جانبدارانه تلقی گردد، خشمناک است و تصور می کند که به اعتبار و حیثیتش در نظر و نگرش آمریکا و صهیونیست ها لطمه وارد آمده است و از نظر بین المللی در مظان اتهام واقع شده است و در واقع صهیونیست ها از این رهگذر سیاست تشویق و تنبیه را دنبال می کنند .
هنگامی که صهیونیست ها با آمریکا پیمان امنیتی و همکاری جدیدی با هدف استقرار نیروهای بین المللی در سرزمین های مصر برای کنترل تحرکات در مرز نوارغزه با مصر را به امضا رساندند و هیچ گونه مشورتی را حتی با مصر انجام ندادند و مصر را در معادلات خود به حساب نیاوردند و قراردادهای میان اسراییل و مصر را لگد مال کردند ، مصر احساس کرد که به این کشور توهین شده و به حاشیه رانده شده است .
ما به درستی نمی دانیم در آینده با توجه به قرارداد امنیتی اخیر آمریکا و اسراییل چه اتفاقی خواهد افتاد و تحت نظارت آمریکا چه چیزی صورت خواهد گرفت … آیا آمریکا در صحرای سینا پایگاه نظامی ایجاد خواهد کرد و یا نه نیروهای چند ملیتی با مشارکت مصر در آن جا مستقر می شوند ؟
بنا براین مصر به سرعت به فکر تشکیل کنفرانس سران عرب با مشارکت ترکیه و فرانسه افتاد تا آخرین تحولات منطقه را مورد بررسی قرار دهند ؛ تحولاتی که به اقتدار این کشور و نقش آن در منطقه به طور جدی و عمیقانه آسیب می رساند .
مصر اکنون احساس می کند به کرامت و حیثیتش لطمه وارد شده است و امور جاری و آینده به ضررش تمام خواهد شد و نقش این کشور نیز اکنون نادیده گرفته شده است . آمریکا نیز اکنون تصور می کند که سر زمین های مصری تحت مالکیت این کشور قرار دارد و می تواند مصر را مجبور کند تا پیمان امنیتی آمریکا و رژیم صهیونیستی را بپذیرد و طرح مصر را نادیده بگیرد و حتی دراین زمینه مشورتی نیز با مصر انجام ندهد.
همین عوامل موجب شد که مصر خشمگین شود و رسما به این حقارت واکنش نشان دهد وگرنه واکنش های رسمی و اظهارات ویژه مسئولان بلند پایه مصر نمی تواند، توجیه دیگری داشته باشد . به همین دلیل ما می بینیم که مصر موضع گیری آرام خود را در نشست سران کویت تغییر داد و موضع گیری شدیدتری اتخاد کرد و اظهارات رسمی مسئولان این کشور دو روز قبل از انعقاد این کنفرانس بیانگر اعتراض کشور مصر به کنارزدن و دور زدن این کشور و عدم مشورت با آن در توافق و تصمیم میان آمریکا و اسراییل در مورد محافظت از گذرگاه رفح است .
موضع گیری مصر از همان آغاز نبرد منطبق با اهداف اسراییل بود و این کشور جرئت نکرد، تجاوزات اسراییل را محکوم کند و تلاش های مصر برای به شکست کشاندن نشست قطر نشان دهنده حقیقت سیاست رسمی کشور مصر است که می خواست از همان آغاز تجاوز، دستاوردهایی را برای این رژیم داشته باشد و خطر نفوذ ایران و سایر مسلمانان را از منطقه و مرزهای خود دور سازد.
تلاش شتابزده مصر برای تشکیل نشست بین المللی در اصل برای نجات نقش مصر و زنده کردن دوباره آن صورت گرفت و هدف این کشور اعتراض به اقدامات اسراییل نبود و بیانیه پایانی این نشست که با شرکت اروپاییان صورت گرفت نیز کاملا با دیدگاه های صهیونیست ها منطبق بود و کنفرانس شرم الشیخ صرفا در جهت تامین خواسته های اسراییل از جمله تامین امنیت جنوب این رژیم و عدم ورود سلاح به نوارغزه صورت گرفته است و اصولا در آن اشاره ای به تجاوزات اسراییل و محاصره نوارغزه و بازگشایی گذرگاه ها نشد . بنابراین نشست شرم الشیخ در مجموع دو هدف اساسی داشت یکی تحکیم نقش مصر و دیگری حمایت از خواسته های اشغالگران .
مصر بیش از هر کشوری می داند که اولمرت تمایلی به صلح ندارد و اصولا توانایی برقراری صلح با ملت فلسطین را ندارد و روابط این رژیم با مصر صرفا در جهت نهادینه کردن اشغالگری و غرق کردن نوارغزه در دریای خون صورت می گیرد . مصر مطمئن است که اهداف اسراییل علی رغم حمایت این کشور از این رژیم با توجه به پایداری اسطوره ای پایتخت مقاومت یعنی غزه قابل تحقق نیست و از طرفی کشور مصر نمی تواند تحولات جاری را تحمل کند و اصولا نه می خواهد و نه می تواند کاری به نفع مقاومت و محور پایداری انجام دهد بنابراین سریع با انجام مانورهایی تغییر موضع داد و ظاهرا و صرفا از نظر تبلیغاتی برای همراهی با سیل تحولات و زیر فشار نفس گیر و خشمگینانه مردم آن هم تقریبا در روز آخر و ساعت های پایانی دست به مانور زد تا شاید از حجم این فشارها بکاهد .
به هر حال ما نمی توانیم به طور اصولی و جوهری به سیاست های نظام مصر و تغییرات آن اعتماد کنیم و امکان ندارد که آنان بتوانند ما را با سخنرانی های آتشین خود تا زمانی که عمل مثبتی از آنان سرنزده است، بفریبند و اگر مصر در موضع گیری خود جدی بود، روابطش را با اسراییل قطع می کرد .
روزنامه یدیعوت آحارونوت صهیونیست ها نیز در این همین رابطه نوشته است که مصر شدیدا و به طور گسترده به حماس فشار وارد می آورد تا یا این که طرح صلح با اسراییل را امضا کند و یا این که خود را برای نبردهای بعدی آماده کند و در نتیجه حماس باید منتظر سرنگونی دولت خود در نوارغزه باشد .
مصر اکنون که متوجه شده است که نه تنها جنبش حماس به سادگی از بین نمی رود و دولتش نیز ساقط نخواهد شد بلکه بر وجهه مردمی و محبوبیتش نیز افزوده شده و بر دامنه نقش فعال آن در معادلات سیاسی منطقه نیز افزوده شده است و در مقابل نقش تشکیلات خودگردان نیز تضعیف شده است، مصر اکنون به خوبی دریافته است که ایفای نقش در بحران کنونی بدون ابراز همدردی با مقاومت به عنوان نیروی مسلط و موثر در جامعه فلسطینیان که قدرت و تاثیرگذاریش را ثابت کرده است، میسر و ممکن نیست .
با این که مصر تا حد امکان از مواضع اسراییل حمایت و تلاش کرد با استفاده از فرصت پیش آمده حماس و مقاومت را تضعیف کند البته بدون در نظر گرفتن برخی از مانورها، کوشید به نحوی رضایت دشمن را جلب کند و از رشد و نمو بیشتر جنبش های اسلامی جلوگیری نماید ولی گویی آمریکاییان و غربیان و حتی رژیم صهیونیستی اهمیتی به این مجاملات و چاپلوسی ها ندادند و بدون درنظر گرفتن این کشور در مورد اوضاع امنیتی منطقه مورد مناقشه تصمیم گیری کردند و نقش این کشور را در این منطقه حساس نادیده گرفتند ، گویی اصلا چنین کشوری در مرزهای جنوبی وجود ندارد . بدین ترتیب مصر مزد خوش خدمتی خود را از آنان گرفت و تحقیر شد و به حساب نیامد و بعد از تمامی این ماجرا تازه مصر از خواب بیدار و متوجه شد که این کشور را دور زده اند و نقشی برایش قایل نشده اند . در این جا بود که شروع به عربده کشی و اعلام کرد که به هیچ وجه استقرار نیروهای بین المللی در داخل این کشور نمی پذیرد زیرا این گونه به نظر می رسید که آنان بدون مشورت با مصر می خواستند چنین اقدامی را به عمل بیاورند و این در حالی است که مصر در دوران محاصره و به ویژه در طول جنگ بازگشایی گذرگاه رفح را مشروط به استقرار نیروهای اتحادیه اروپا و مشارکت تشکیلات رام الله دانسته بود . همه ناظران آگاه و کارشناسان و به طور کلی افکار عمومی منطقه نیز به خوبی دریافته بودند که سخنان آتشین مسئولان مصر در ساعات پایانی نبرد چندان جدی نیست و اتهاماتشان به اسراییل نیز مانوری بیش نمی باشد و واقعا توخالی است .
اکنون با توجه به عملکرد برخی از کشورهای عرب و موضع گیری های آنان و مخالفت عمیق پیدا و پنهان آنان با مقاومت ما نباید به این گونه اقدامات خوش بین باشیم و دست روی دست بگذاریم تا مشکلات ملت فلسطین از طریق کنفرانس های عریض و طویل حل و فصل گردد و اگر این کشورها در موضع گیری های خود جدی بودند در طول دوران تجاوز آن را اعلام می کردند و بر کشورهای اروپایی فعال در این عرصه فشار می آوردند و از تمامی برگ های برنده و تاثیرگذار خود سود می بردند.