پنج شنبه 01/می/2025

اهداف هسته ای اسرائیل

چهارشنبه 21-نوامبر-2007

   در حین تحقیق و مطالعه پژوهش ها و تحقیقات مربوط به اهداف فعالیت هسته ای و اتمی “اسرائیل” عبارتی دقیق تر و روشن تر از این جمله شیمون پرز نیافتم. وی در سال 1984 این جمله معروفی را بر زبان راند:«همه پایتخت های عربی از رباط تا بغداد چون گروگانی در دست “اسرائیل” هستند و ما می توانیم جهان عرب را چندین بار متوالی نابود کنیم.» وقتی پرز این سخنان را بر زبان راند، اوضاع و شرایط مثل اکنون نبود. اکنون سؤال اینجاست که شیمون پرز چنین موضعی آتشین اتخاذ کرد. رژیم صهیونیستی که مساحت آن هم کم تر از یک استان عربی نیست، چرا سلاح اتمی و میکروبی در اختیار دارد. در حالی که کشورهای منطقه از چنین سلاحی برخوردار نیستند و حتی یک کشور در منطقه نمی توان یافت که اشاره ای و لو تلویحی به رغبتش به دستیابی به این سلاح کشنده بکند.

همه این سؤالات به یک سری اهدافی بر می گردد که “اسرائیل” از روز اول شروع فعالیت هسته ای خود، آن ها را نصب العین اش قرار داده است. از این رو، باید گفت که رژیم صهیونیستی بدون یک راهبرد و اهداف مشخصی هرگز اقدام به این کار نکرده است.

شواهد و قراین موجود بر این حقیقت انکار ناپذیر تاکید دارد و تجربه های نه چندان دور گذشته هم آن را تایید می کند. با دیدی تیز و ژرف نگر می توان اهداف و نیات رژیم صهیونیستی از دستیابی به تکنولوژی پیشرفته هسته ای آن هم در عرصه نظامی را این گونه بیان کرد:

ـ باج خواهی

ـ به زانو درآوردن

ـ نابود ساختن

 رژیم صهیونیستی تلویحا از اواخر دهه شصت میلادی همواره برای مرعوب ساختن کشورهای عربی از این سلاح خود نام می برد و می خواهد در مورد مسائل راهبردی و مهم و سیاسی از آن ها باجگیری کند.

این رژیم سعی کرده است که از طریق سیاست بازدارندگی و ایجاد شک و شبهه در مورد هدفی خاص که اساسش باجگیری از کشورهای عربی باشد، از آن ها برای دستیابی به دستاورد و امتیازاتی منطقه ای و سیاسی باجگیری کند.

به این معنا که مانع شکل گیری اراده و خواستی عربی برای مقابله با “اسرائیل” شود و در این میان هم از سلاح هسته ای به عنوان اهرم فشاری برای به راه انداختن جنگی روانی استفاده می کند تا از این طریق، هر گونه حس اعتماد به نفس و ابتکار عمل را از رهبران سیاسی و نظامی عربی سلب کند.

اندیشه ارتباط میان اشاره تلویحی به استفاده از سلاح هسته ای با هدف باجگیری از عرب ها درباره مسائل راهبردی و تلاش برای جلوگیری از شکل گیری سیاستی راهبردی در جهان عرب در اظهارات موشه دایان در سال 1968 ـ 1969 بیش تر نمود یافت.

وی تلویحا گفته بود که در صورت حمله نظامی مصر و سوریه به “اسرائیل” برای آزادی سینا و بلندی های جولان، از “عصای سلاح هسته ای” استفاده می کند.

پس از این رژیم صهیونیستی از زوایه این سیاست راهبردی خود تاکید می کند که “اسرائیل” در صورتی که هدف یک حمله عربی هماهنگ شده قرار گیرد، از سلاح ویرانگر هسته ای استفاده خواهد کرد.

از مطالب بالا این نتیجه روشن و مبرهن به دست می آید که “اسرائیل” هرگز از این گونه تهدید عرب ها با هدف وادار کردن آن ها به نشستن پای میز مذاکره نفس گیر و بیهوده دست نخواهد کشید.

حکام رژیم صهیونیستی تلاش می کنند که به هر شیوه ممکن کشورهای عربی را مجبور به شناسایی و به رسمیت شناختن این رژیم کنند و به زور سلاح ـ از هر نوعی که باشد ـ همزیستی و صلح نابرابر را بر آن ها تحمیل کنند.

سیاستمداران صهیونیسم از زمان بن گوریون تاکنون همواره این سیاست را در پیش گرفته و به دنبال تثبیت پایه های حکومت خود و اشغال سرزمین فلسطین به هر طریق و شیوه ممکن هستند و با استفاده از سلاح های پیشرفته خود و حمایت های بی دریغ غرب به خصوص آمریکا می خواهند صلحی نابرابر را بر کشورهای منطقه تحمیل کرده تا از این زاویه رژیم غاصب صهیونیستی بتواند به حیات خود ادامه دهد.

با مروری بر مواضع رژیم صهیونیستی از گذشته تا حال این حقیقت و ابعاد آن آشکار و روشن می شود. سردمداران صهیونیسم متکی به سلاح های پیشرفته و هسته ای خود، بارها این جمله را بر زبان رانده اند:«مذاکره و سازش با اسرائیل تنها گزینه فراروی طرف های مقابل است و عرب ها جز صلح و سازش هیچ راه چاره ای ندارند.»

شای فیلدمن ـ یکی از برجسته ترین پژوهشگران مسائل هسته ای راهبردی اسرائیل ـ می گوید:«برخورداری از سلاح هسته ای ابهام آمیز یا آشکار از سوی یکی از طرف های منازعه در منطقه به این طرف قدرت لازم برای تحمیل صلح و سازش بر طرف دیگر را می دهد و آن را از هر گونه حمله باز می دارد و این طرف را به بازنگری سیاست های خود وادار می کند و در نهایت هم به این نتیجه می رسد که باید حتما تسلیم شروط و خواسته های طرف دیگر شد، تنها به این دلیل که طرف نیرومندتر درگیری و منازعه است.»

علی رغم این که سیاست “باجگیری” تا اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد میلادی گم شده خود را نیافت، اما مراکز تصمیم گیری رژیم صهیونیستی لحظه ای این سیاست را کنار نگذاشتند و در جنگ اکتبر 1973 زمانی که نیروهای مصری در جنوب و نیروهای سوریه در شمال وارد مناطق اشغالی شده و اسطوره شکست ناپذیری ارتش صهیونیستی در هم شکست، آشکارا این سیاست را در پیش گرفتند و در هشتم و نهم اکتبر همان سال با هماهنگی کامل دولت وقت آمریکا اطلاعاتی درز دادند که به احتمال زیاد در صورت ادامه پیشروی نیروهای عربی، رژیم صهیونیستی از سلاح هسته ای استفاده خواهد کرد.

از این رو، می توان گفت که رژیم صهیونیستی با تهدید ضمنی به استفاده از سلاح هسته ای در چارچوب سیاست “باجگیری” اهداف زیر را دنبال می کند:

1ـ ممانعت از شکل گیری یک سیاست راهبرد عربی برای مقابله با “اسرائیل” و به تبع آن بازپس گیری اراضی اشغالی

2ـ به تسلیم واداشتن کشورهای عربی و وادار کردن آن ها به نشست پای میز مذاکره با صهیونیست ها که این امر هم به شناسایی رژیم صهیونیستی به عنوان یک حقیقت و بر اساس اصل “غالب و مغلوب و پیروزی و بازنده” منجر می شود.

3ـ قبولاندن این نکته به کشورهای عربی که “اسرائیل” هرگز حاضر نیست از سرزمین های اشغالی فلسطین چه اراضی اشغالی 1948 و چه اراضی اشغالی 1967 چشم پوشی کند.

4ـ تحمیل سلطه خود بر مناطق استراتژیک و حیاتی منطقه به خصوص راه های دریایی مهم که غرب را به شرق وصل می کند، از جمله دریای مدیترانه و دریای سرخ

آریل شارون در این باره گفته است:«سلطه اسرائیل بر مهم ترین مناطق استراتژیک به خصوص گذرگاه های آبی که شریان حیاتی غرب محسوب می شود، حافظ منافع آمریکا و سیاست های راهبردی آن در منطقه است.»

5ـ سلطه بر اقتصاد منطقه

رژیم صهیونیستی سعی می کند که به زور و با این گونه تهدیدات ضمنی بر منابع حیاتی جهان عرب و خاورمیانه به خصوص نفت و منابع آبی که هم اکنون این رژیم به شدت به آن نیازمند است، سلطه یابد. حتی منابع آگاه اعلام کرده اند که اکنون کار به جایی رسیده است که دولت عبری به برخی کشورهای عربی پیشنهاد مشارکت در بهره برداری از این منابع را داده است.

ژنرال بنیامین بلید ـ فرمانده سابق نیروی هوایی رژیم صهیونیستی ـ می گوید:«اسرائیل باید از همه وسایل و شیوه های ممکن برای تضمین سهم خود از این منابع استفاده کند و باید در بهره برداری از این منابع و ثروت ها که به شدت هم به آن ها نیاز دارد، سهیم شود تا سطح بالای رفاه اجتماعی را برای ساکنان خود تضمین کند حتی اگر این امر مقتضی تهدید ضمنی به استفاده از سلاح هسته ای باشد.»

این هدف آخرین سطح از سطوح راهبردی برنامه های هسته ای “اسرائیل” است. تحقق این هدف هم مقتضی است که رژیم صهیونیستی علنا اعلام کند که دارای سلاح هسته ای است و از چارچوب ایما و اشاره خارج شود.

بدون شک این مسأله، یکی از عناصر مهم بازدارندگی خواهد بود و مزایای مهمی را هم در بر دارد. بعید نیست که رژیم صهیونیستی تهدیدات خود را تشدید کرده و آشکارا هم برای به تسلیم واداشتن کشورها و ملت های مسلمان و عربی و وادار ساختن آن ها به بر داشتن گام های مطابق با اهداف و امیال صهیونیست ها تهدید به استفاده از این نوع سلاح ها کند.

در این صورت و اگر نظام های عربی همچنان به گزینه سازش اعتقاد داشته باشند و مقاومت را رد کنند، چه بسا روزی فرا رسد که رژیم صهیونیستی به خود این حق را بدهد که در امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشورهای عربی مداخله کند و خواستار تغییر این امور مطابق باب دل خود شود. نهاد حاکم بر رژیم صهیونیستی معتقد است که این امر به مثابه “سوپاپ اطمینان” برای صهیونیسم و این رژیم است.

اما تهدید بزرگ تر و خطرناک تر، این است که رژیم صهیونیستی به سلاح کشتار جمعی علیه عرب ها متوسل شود، البته در صورتی که همچنان این سلاح در احتکار صهیونیست ها باقی بماند.

اظهارات رهبران “اسرائیل” در این خصوص را نباید نادیده گرفت، سردمداران صهیونیسم و اسرائیل بارها اعلام کرده اند که موشک های دارای کلاهک هسته ای همه پایتخت های عربی را در هم خواهد نوردید.

مناخیم بگین، آریل شارون، موشه دایان، موشه لیوی و اسحاق رابین چنین سخنانی را در مناسبت های مختلف بر زبان رانده اند. به عبارت دیگر، این هدف صهیونیست ها همچنان پابرجاست و اگر در گذشته در چارچوب باج خواهی در زمینه های سیاسی و راهبردی و منطقه ای در سطح محدودی خود را نشان داد، اما در مرحله جدید خطرناک تر و تبعات آن هم وخیم تر خواهد بود و اهداف بزرگی را دنبال می کند که در تحمیل سلطه فراگیر خود بر جهان عرب و تبدیل کردن آن به عروسکی در دستان صهیونیست ها نمود خواهد یافت.

در این راستا، پروفسور شملو اهرنسون ـ نزدیک به دو نهاد سیاسی و نظامی اسرائیل ـ می گوید:«دستیابی اسرائیل به سلاح هسته ای آرزوهای عرب ها را بر باد می دهد و استفاده از بمب های ترکیبی می تواند بدترین زیان ها را در پایتخت های عربی بر جای بگذارد. بعید است که نظام های عربی ریسک کنند و قاهره، دمشق، حمص، حلب و طرابلس را از دست بدهند و این مناطق با خاک یکسان شود.»

صرف نظر از این که چه اهدافی در پس این گونه تهدیدات نهفته است و این تنها یک بالون تبلیغاتی است یا یک سناریو و طرح سازمان یافته، باید گفت که آنچه مورد انتظار است این که تلاش شود تا این معادله به هم خورد تا اسرائیل به گروگان قدرت متعارف و غیر متعارف جهان عرب تبدیل شود و نه این که ملت های عربی و پایتخت های عربی گروگان دست اسرائیل باشند.

عقیده و اندیشه صهیونیسم بر نابودی کامل عرب ها و مسلمانان و در اصل حذف دو امت اسلامی و عربی در منطقه استوار است.

حقیقت این است که اندیشه صهیونیسم ـ همچنان که گفته شد ـ بر یک سری اصول همچون تجاوز و خونریزی استوار است که همین امر زمینه را برای انجام حملات متجاوزانه علیه عرب ها آماده کرد، البته نه تنها با هدف توسعه طلبی، بلکه با هدف وارد آوردن زیان ها و تلفات بیش تر به عرب ها و مسلمانان . این اندیشه از ارتکاب هر نوع جرم و جنایتی هیچ ابایی ندارد.

پروفسور ایلداه شایب فیلسوف معروف صهیونیستی می گوید:«دو امت (یهود و اسلام) نباید در منطقه در کنار هم باشند، بلکه باید یکی بر دیگری چیره شود و او را نابود کند، و طرف پیروز، تنها ملت یهود خواهد بود.»

نظرسنجی هایی که مرکز مطالعاتی “فان لیر” انجام داه است، نشان می دهد که نسل جوان داخل “اسرائیل” متعصب ترین نسل جوان آن را تشکیل می دهد و این نسل اعتقاد راسخ دارد که نابودی عرب ها فریضه و امری واجب است.

أوزی افينو از مقامات صهیونیست طی اظهاراتی که در مجله “هعولام هزیه” به چاپ رسید، به دولت صهیونیستی پیشنهاد کرده بود که طی سال های 1968 تا 1970 با پرتاب بمب های اتمی بر شهرهای قاهره، بغداد، دمشق، ریاض، طرابلسف الجزایر و بیش تر پایتخت های عربی، آن ها را نابود و با خاک یکسان کند.

در واقع، این گونه اظهارنظرها بیانگر نیات پلید و طرح های سری رژیم صهیونیستی برای نابودی جهان اسلام است و اگر اکنون شاهد چنین اظهارنظرهایی از مقامات صهیونیست نیستیم این به معنای کمک رنگ شدن این راهبرد آن ها نیست.

در سال 1983 میلادی هم مجله “بمرحاف” پیش بینی کرد که جنگی هسته ای و اتمی در آینده دور در منطقه خاورمیانه رخ خواهد داد. این مجله پیش بینی کرد که در آینده عناصر افراطی زمام حکومت صهیونیستی را به دست گرفته و با توجه به وجود بحران های کشنده در جامعه صهیونیسم از جمله بحران اقتصادی و ظهور جبهه متحد عناصر رادیکال و راستگرای تندرو از جمله “جنبش کاخ” احتمال این که عناصر مرتکب چنین جنایت فجیعی شوند، بعید نیست.

از سوی دیگر، استفاده آمریکا از سلاح های ممنوعه و میکروبی در جنگ عراق، می تواند چراغ سبزی به دست پرورده اش در خاورمیانه باشد، تا در آینده، آن نیز از این گونه سلاح ها و حتی در مقیاس گسترده تر استفاده کند.

لینک کوتاه:

کپی شد