علی رغم تجربه تلخ کشورهای به اصطلاح میانه روی عرب در تعامل با سیاست دولت آمریکا که از همان آغاز انتخاب باراک اوباما خود را نشان داده است، سیاست سنتی و تحقیر آمیز و گدایی سیاسی مبنی بر اوهام و خیالات این کشورها هنوز ادامه دارد. این کشورها در این اوهام بسر می برند که دولت آمریکا می تواند به “اسراییل” در مورد سازشی فشار بیاورد که عرب ها نیز علی رغم امتیاز دهی های فراوان و رایگان بتوانند آن را بپذیرند.
این عرب ها فراموش کرده اند که همین رییس جمهور و گروهش قبل از ادای قسم رسمی و به دست گرفتن قدرت در طراحی و برنامه ریزی جنگ علیه غزه و تامین نیازهای آن مشارکت داشته اند و بعد از این که وی به کاخ سفید منتقل گردید، محاصره این منطقه را با محاصره دریایی بین المللی تکمیل کرد و از طریق نظارت دایمی و در نظر گرفتن همیشگی اولویت های سیاسی ومیدانی ” اسراییل ” از طریق مشارکت مستقیم، دولت اوباما مذاکرات میان فلسطینیان را با پیش کشیدن شروط معروف آمریکایی ( دایتونی ) به تعطیلی کشاند و عملا از شهرک سازی و یهودی سازی و طرح نژادپرستانه دولت یهودی و تمامی شروط تحمیلی ” اسراییل ” مرتبط با موجودیت فرضی فلسطینی به حمایت پرداخت که این شروط آزاردهنده عبارتند از: خلع سلاح فلسطینیان، تحت قیمومیت و نظارت قرارگرفتن آنان توسط ” اسراییل” ، قطع تمامی پیوندها و ریشه های ملت فلسطین، عدم سیطره امنیتی و گمرگی و اقتصادی، عدم سیطره فلسطینیان بر تمامی اراضی کرانه باختری و نوارغزه به بهانه حمایت از مجتمع های صهیونیستی این مناطق، تثبیت پیامدهای دیوار حایل نژادپرستانه، حذف حق بازگشت و محدود کردن قدس تحت کنترل فلسطینیان صرفا به زمین های اطراف این شهر بزرگ که ” اسراییل” آن را به دولت کوچک احتمالی آینده فلسطینیان اختصاص خواهد داد و پایتخت این دولت کوچک فرضی درهمین زمین های غیرآباد و حاشیه ای تشکیل خواهد شد.
موضع گیری جانبدارانه آمریکا از ” اسراییل ” صرفا در ماه های گذشته از مرز حمایت های تمامی دولت های گذشته به ویژه دولت بوش فراتر رفته است و این چیزی است که حقیقت باور راهبردی استعماری آمریکا را روشن می سازد که ” اسراییل ” را پایگاه پیشروی می داند که باید برای حفاظت از منافع آمریکا در منطقه و حمایت از سیطره استعماری این کشور در شرق از آن محافظت و پاسداری کرد.
بسیاری از نویسندگان و متفکران عرب با روی کار آمدن اوباما دست به اوهام و خیالپردازی های بی پایه بسیاری در باره دولت آینده آمریکا زدند و سیلی از ایده ها را در این زمینه به راه انداختند. برخی از آنان تصور کردند که آمریکا نیروهای خود را در کرانه باختری مستقر خواهد کرد و آنان هشدار آمریکا در مورد تحمیل عقب نشینی از منطقه بر ” اسراییل ” و اعلام دولت مستقل فلسطینی را جدی گرفتند.
ولی واقعیت ها نشان می دهد که دقیقا این دولت ضمن تحت پوشش قرار دادن شکست های خود در عراق و افغانستان به هیچ وجه ” اسراییل ” را ملزم به پذیرش هیچ طرح نخواهد کرد و اصولا در چنین عرصه ای وارد نمی شود و در آن دخالت نمی کند. این دولت هرگز از ” اسراییل ” نخواهد خواست از موضع گیری ها و طرح های خود چشم پوشی کند تا بتواند از حمایت های بی حد و حصر آمریکا برخوردار شود زیرا چنین طرح های نظامی و شهرک سازی در چارچوب تثبیت دولت نژاد پرست صهیونیست بر سرزمین فلسطین به عنوان یک پایگاه استعماری خط مقدم به شمار می رود و دولت آمریکا خود بانی و حامی آن است و هیچگاه چشم پوشی از آن ها را جایز نخواهد دانست. پول و تکنولوژی و اطلاعات را آمریکا در اختیار “اسراییل” قرار می دهد و خود این امور جزء شکل های مختلف حمایت از منافع استعماری آمریکا در شرق می باشد.
اوباما هرگز “اسراییل” را وادار به عقب نشینی از سرزمین های اشغالی عرب ها نخواهد کرد و هرگز این رژیم را مجبور نخواهد ساخت تا دولت فلسطینی مستقل در کرانه باختری و نوارغزه را به رسمیت بشناسد. اوباما هیچگاه نتانیاهو را ملزم به توقف شهرک سازی نخواهد کرد و با یهودی سازی قدس مخالف نخواهد ورزید بلکه از آن حمایت و پشتیبانی نیز خواهد کرد. چنین اقدامات و موضع گیری صرفا بر اثر نفوذ لابی صهیونیست ها و یا بر اثر توازن ترکیب قدرت در ساختار دولت آمریکا به سود ” اسراییل ” و یا بر اثر درخواست کنگره آمریکا نیست که به امضای چهارصد نماینده کنگره و سنا رسیده است و از رییس جمهور می خواهد که ” اسراییل ” را تحت فشار قرار ندهد بلکه علل چنین مواضعی در وجود خود اوباما نهفته است و او خود خارج از نهادی های حاکم بر آمریکا و باورهای آنان و شبکه منافع مرتبط منسجم با ” اسراییل ” و نقش تجاوزکارانه این رژیم در منطقه نیست.
مهم ترین دلیل این ادعا در سخنرانی اوباما در برابر سازمان آیپاک صهیونیست ها در زمان تبلیغات انتخاباتی به چشم می خورد و وی قطعا تاکنون به وعده های خود به صهیونیست ها پایبند بوده و در آینده نیز خواهد بود و مخالفت وی با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر صهیونیست ها تاثیری در این زمینه نداشته و حمایت رام امانوئل مشاور ارشد وی از گروه جی استریت مخالف با آیپاک نیز در این مورد بی اثر بوده است و قطعا خود امانوئل در شکل گیری چنین سخنرانی موثر بوده و دست داشته است.
آن چه امروز اوباما انجام می دهد، درست همان چیزی است که قبلا درباره آن سخن گفته بود ولی با این حال وی منویات حقیقی خود را در سخنرانی قاهره بیان نکرد زیرا هدف وی از سخنرانی در قاهره بهبود چهره آمریکای جنایتکاری بود که دستش به خون فلسطینیان، مردم عراق، لبنان، افغانستان و پاکستان آلوده است، میلیون ها انسانی که در این کشورها کشته و یا آواره و بی خانمان و قربانی جنگ های استعماری و توسعه طلبانه آمریکا و “اسراییل” در شرق عربی و اسلامی شده اند.
اکنون ما در دوره اجرای بخشی از مفاد سخنرانی اوباما در برابر آیپاک قرار داریم که وی در این دوره به تکمیل کردن محاصره و جنگ غزه و ممانعت از محکوم کردن ” اسراییل ” به جنایات جنگی بعد از گزارش گلدستون و برگزاری بزرگ ترین مانورهای نظامی میان آمریکا و ” اسراییل ” در طول تاریخ روابط این در دولت پرداخته است و این روابط به حدی مستحکم گردیده است که آنان در امور جنگی و تکنولوژی و مالی بسیار به هم پیوند خورده و با هم عجین شده اند به گونه ای که نیروهای ” اسراییل ” به یگان پیشقراول و طلایه دار ارتش امپراتوری آمریکا در منطقه تبدیل شده اند.
اوباما در سخنرانی خود که در تاریخ هفتم ژوئن سال 2008 در زمان زمینه سازی برای جنگ علیه غزه که در آن زمان نامزد ریاست جمهوری آمریکا بود، می گوید:
” ما باید به محاصره حماس ادامه دهیم تا این که حماس اقدامات و عملیات تروریستی خود را متوقف سازد و حق موجودیت ” اسراییل ” را به رسمیت بشناسد و به پیمان ها و توافقات گذشته پایبند باشد. در میز مذاکرات جایی برای سازمان های تروریستی وجود ندارد و همین امر دلیل مخالفت من با انتخابات سال 2006 بود که در این انتخابات حماس نیز مشارکت داشت. در آن زمان مسئولان ” اسراییل” و فلسطین هشدار ما را در مورد این انتخابات جدی گرفتند ولی دولت بوش گام دیگری برداشت و نیتجه اش این بود که غزه تحت سیطره حماس قرار گیرد و اسراییل موشکباران شود. مصر نیز باید به قاچاق سلاح به غزه پایان دهد و هر گونه توافق با فلسطینیان باید موجب شود تا هویت “اسراییل” به عنوان یک دولت یهودی مورد احترام قرار گیرد؛ دولتی که مرزهای امنی داشته باشد و مورد حمایت قرار گیرد و قدس نیز پایتخت ” اسراییل” است و هیچگاه تقسیم نخواهد شد. اتحاد ما با “اسراییل” بر اساس منافع و ارزش های مشترک است و کسانی که امنیت ” اسراییل ” را مورد تهدید قرار می دهند در واقع ما را تهدید می کنند. ” اسراییل ” همیشه در خط مقدم این تهدیدات قرار دارد. من در آینده به سوی کاخ سفید حرکت خواهم کرد به گونه ای که پایبندی به امنیت ” اسراییل ” هیچگاه مورد تزلزل قرار نگیرد و باید توانمندی های نظامی ” اسراییل ” تضمین شود و من در آینده تضمین خواهم کرد که “اسراییل ” بتواند از خود در برابر تهدیدات غزه و تهران دفاع کند. دفاع مشترک آمریکا و “اسراییل ” رمز موفقیت است و باید تعمیق و گسترش یابد و من در آینده به عنوان رییس جمهور طرحی را پیشنهاد خواهم کرد که بر اساس آن در ده سال آینده 30 میلیارد دلار به صورت کمک در اختیار “اسراییل” قرار گیرد تا امنیت را برای ” اسراییل” به ارمغان آورد و هرگز مشابه چنین پیشنهادی برای کشور دیگری مطرح نخواهد شد”.
آیا بعد از مقایسه میان چنین گفتار و رفتاری جایی برای اظهار شگفتی و تعجب برای برخی از دولت های عرب و مسئولان فلسطینی باقی می ماند؟