اخیرا تهدیدات آمریکا علیه ایران به شکل ملموسی کاهش یافته است و دیگر مسئولان کاخ سفید در اظهارات خود در خصوص ایران از واژگانی همچون همکاری و گفتگو استفاده می کنند و همین امر باعث شده است تا تحلیلگرانی که پرونده ایران را از نزدیک دنبال می کنند، فرضیه بروز جنگ ـ حداقل در آینده نزدیک ـ را از گزینه های مورد پیش بینی حذف کنند.
به هر حال به نظر می رسد که امروز آمریکا به خاطر عقل محوری، موضعی خلاف صهیونیست ها اتخاذ کرده است ؛ چون به اعتقاد اشغالگران قدس ایران در صدر لیست دشمنان تل آویو قرار دارد و تبدیل تهران به یک قدرت هسته ای موجودیت شان را به خطر می اندازد و از این رو، نخست وزیر رژیم صهیونیستی تاکید می کند که هرگز به ایران اجازه دست یابی به توان اتمی را نمی دهد.
نیروی هوایی رژیم صهیونیستی در راستای طرح خود برای حمله به ایران مانوری هوایی را در آغاز ماه ژوئن به انجام رساند که بنا به گزارش روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز، بیش از صد جنگنده (اف 16 و اف 18) در آن مشارکت داشتند و به پروازهای آموزشی بر فراز یونان و نیز دریای مدیترانه پرداختند.
ضمنا در این مانور، علاوه بر هواپیماهای سوخت رسان، بالگردها نیز مانور عملیات نجات خلبانان در صورت سقوط هواپیمای شان را انجام دادند.
جنگنده های رژیم صهیونیستی در مانور مذکور 1500 کیلومتر را بدون هیچ گونه توقفی طی کردند که این مسافت برابر با فاصله ای است که میان فلسطین اشغالی (اسرائیل) تا تاسیسات هسته ای نطنز وجود دارد.
با وجود تمامی مانورهایی که اشغالگران قدس انجام دادند، ولی در خصوص عملی کردن طرح حمله به ایران هیچ گونه اجماعی میان فرماندهان ارتش عبری وجود ندارد ؛ زیرا از یک طرف نیروی هوایی ارتش بر تکمیل مانورها برای کسب آمادگی لازم جهت اجرای هر گونه تصمیم در این خصوص تاکید می کند و برای این کار فرصت می خواهد و از طرف دیگر، شمار زیادی از مقامات عالی رتبه ارتش عبری معتقدند که ارتش عبری توان وارد آوردن ضربه تمام کننده نظامی به ایران را ندارند و هر گونه حمله به این کشور یک ریسک بزرگ است ؛ زیرا ایران این حمله را در داخل و خارج “اسرائیل” پاسخ می دهد.
به باور تحلیلگران نظامی، بسیار بعید است که تل آویو از گزینه حمله زمینی علیه ایران استفاده کند و تنها به یورش های هوایی بسنده می کند. از همین رو، بهتر است که توان نیروی هوایی رژیم صهیونیستی برای هر گونه حمله به ایران را مورد بررسی قرار دهیم:
رژیم اشغالگر قدس در حدود 425 جنگنده (اف 15، اف 16 و اف 18) در اختیار دارد که توان انجام ماموریت های جنگی در فاصله های دور را دارند و از آنجایی که احتمال گسترش دایره جنگ و فعال شدن جبهه سوریه و لبنان وجود دارد، رژیم عبری مجبور است که حداقل یک سوم جنگنده های خود را در آشیانه ها نگاه دارد تا در حفظ مرزهای مناطق اشغالی (اسرائیل) و نیز هدف قرار دادن مواضع دشمن مورد استفاده قرار دهد که با این حساب، تل آویو کمتر از 300 جنگنده را در مقابله با ایران در اختیار دارد که باید ده ها پایگاه هسته ای ایران که برخی آنها از انظار پنهان و برخی دیگر در زیر زمین قرار دارد، را هدف قرار دهد ؛ البته پیش از هر گونه حمله به این تاسیسات، باید ابزار مقابله از جمله سایت های ویژه شلیک موشک های بالستیک را از ایران بگیرند ؛ زیرا این سایت ها می توانند در طول تنها 15 دقیقه از شروع جنگ عمق مناطق اشغالی “اسرائیل” را هدف قرار می دهند که این امر غیر ممکن است.
اشغالگران قدس به خوبی می دانند که هیچ گونه شباهتی میان پرواز جنگنده هایشان بر فراز خاک لبنان در جریان جنگ سی و سه روزه با پرواز آنها در آسمان ایران وجود ندارد. ایران صدها پایگاه موشکی برای شکار جنگنده ها در اختیار دارد که از آن جمله می توان به Tor M1 اشاره کرد. سامانه دفاع هوایی مذکور توان رهگیری هوایپماهایی که در ارتفاعات پایین پرواز می کنند، را دارد. ضمنا اطلاعاتی در دست است که ایران موشک های S300 را نیز در اختیار دارد که می تواند جنگنده هایی که در ارتفاعات بالا پرواز می کنند، را نیز رهگیری نماید و هدف قرار دهد. اگر تمامی این اطلاعات درست باشد، باید جنگنده های صهیونیستی خیال ورود به آسمان ایران را از سر بیرون کنند.
مسئله دیگری که تل آویو باید در صورت هر گونه حمله علیه ایران به آن توجه داشته باشد، جبهه داخلی است که در نگاه صهیونیست ها پیچیده ترین مسئله است. بنا به پیش بینی کارشناسان، تجربه موشک های مقاومت اسلامی لبنان در سال 2006، در مقابل آن چیزی که اسرائیل از ایران در جریان جنگ آتی خواهد دید، تنها یک ترقه بازی ساده است ؛ به ویژه آنکه سامانه های ضد موشکی گنبد طلایی و عصای سحرآمیز همچنان دوره آزمایش خود را می گذراند و به سال ها فرصت برای استفاده عملی از آن نیاز است. ضمنا صهیونیست ها این مسئله را نیز نباید از یاد ببرند که در صورت بروز هر گونه جنگ، منافع شان در جهان نیز به خاطر می افتد.
از سوی دیگر، هیچ کسی نمی تواند تضمین کند که تحولات زمان جنگ به ورود سوریه و مقاومت ملی لبنان و فلسطین به عرصه درگیری نظامی با اسرائیل نیانجامد ؛ زیرا این طرف ها به خوبی می دانند که بعد از ایران، نوبت آنها است.
مشارکت سوریه و نیز مقاومت لبنان و فلسطین در نبرد میان تهران و تل آویو شاید این طرف ها را با خطر اقدامات انتقام جویانه رژیم صهیونیستی رو به رو کند ؛ ولی در نهایت این دولت و ارتش عبری هستند که ضربات سنگینی را متحمل خواهند شد.
در صورتی که رژیم صهیونیستی حمله ای علیه ایران ترتیب دهد، ایالات متحده به عنوان ضامن امنیت این رژیم نیز وارد عرصه خواهد شد و در اینجاست که دایره جنگ گسترش می یابد و عراق و منطقه خلیج را نیز در بر می گیرد ؛ البته این امکان نیز وجود دارد که تنگه هرمز یعنی راه انتقال 40 درصد از نفت مورد نیاز جهان بسته شد که این امر نیز به یک بحران بی سابقه اقتصادی در جهان می انجامد و علاوه بر آن، باید منتظر ثبت رکوردهای جدید در زمینه قیمت های نفت باشیم.
با توجه به تمامی عواملی که ذکر آن در این مقاله گذشت، اسرائیل هرگز حمله به ایران را در برنامه های خود جای نمی دهد و پیش از انجام هر گونه اقدام نظامی علیه ایران، خوب می اندیشید ؛ البته تهران نباید در حساب و کتاب های خود احتمال ماجراجویی های نظامی تل آویو را حذف کند.