زمان آن رسیده که پس از گذشت روزها از توافق آتشبس در غزه پس از حملات 3 روزه ارتش رژیم صهیونیستی به این باریکه و مواضع مختلف در قبال آن و برآوردهای مختلف در مورد نتایج این نبرد، به بررسی آن بپردازیم. سرآغاز این نبرد اینگونه بود که “دشمن صهیونیستی شیخ بسام السعدی از رهبران جنبش جهاد اسلامی در جنین را مورد حمله قرار داد و او را به شیوهای وحشیانه بازداشت کرد که رسانههای مختلف به آن پرداخته شد و شایعاتی پیرامون در خطر بودن جان این رهبر جهاد اسلامی پخش شد که در پی آن این جنبش اعلام بسیج عمومی کرد و نیروهایش را به حالت آمادهباش درآورد اما مصریها بلافاصله برای آرامسازی اوضاع وارد عمل شدند و به جهاد اسلامی اطمینان بخشیدند که السعدی سالم است و خطری متوجه او نیست تا اینگونه زمینه برای آرامسازی اوضاع فراهم شود.
اما در حالی که مذاکرات با مصریها در جریان بود و هر لحظه احتمال آرامسازی اوضاع بین جهاد اسلامی و رژیم صهیونیستی افزایش مییافت، ناگهان این رژیم عملیاتی نظامی را علیه باریکه غزه آغاز کرد.
رژیم صهیونیستی تجاوز نظامی به غزه را با ترور تیسیر الجعبری از فرماندهان ارشد گروهانهای قدس شاخه نظامی جهاد اسلامی آغاز کرد و لازم بود که این جنایت با حملات موشکی پاسخ داده شود.
در برآورد اولیه این نبرد، باید بگوییم که این عملیاتی نظامی علیه باریکه غزه بود، هرچند که در اصل هدف جنبش جهاد اسلامی بود.
حماس ترجیح داد مستقیما با حملات موشکی وارد این نبرد نشود و اجازه دهد جهاد اسلامی همانگونه که خود نیز اصرار داشت، این جنایت دشمن را پاسخ گوید.
این توافق اساسی مسئلهای منطقی بین دو طرف بود؛ یعنی قرار بر این شد که جهاد اسلامی آنگونه که مناسب میبیند این جنایت را پاسخ گوید و حماس نیز عملا در آمادگی کامل قرار داشته باشد و دست به سلاح باشد تا هر لحظه که لازم بود و ضروری دید، وارد نبرد شود.
تجربه حقیقی طی دو روز و نیم درگیری موشکی بین گروهانهای قدس و دشمن صهیونیستی ثابت کرد که معادله برقرار شده بین جهاد اسلامی و حماس برای مقابله با این تجاوز دشمن که جهاد اسلامی روز اول آن را با شلیک صد موشک آغاز کرد، کفایت میکرد، اما با آغاز مذاکرات با مصر برای آرامسازی اوضاع، دشمن صهیونیستی توانست شهید خالد منصور دومین فرمانده نظامی گروهانهای قدس را نیز ترور کند و در نهایت پس از دو روز و نیم، توافق آرامسازی اوضاع حاصل شد. در این نبرد 3 روزه در مجموع بیش از 900 موشک و راکت به سمت تل آویو و مناطق اطراف آن و شهرها و شهرکهای صهیونیستنشین شلیک شد.
این پاسخی فراتر از تجاوز دشمن صهیونیستی به غزه بود.
زمانی که توافق آرامسازی اوضاع اعلام شد، نتیجه حملات 3 روزه به غزه چیزی جز شکستی بزرگ برای دشمن نبود، چرا که طرف مذاکره کننده صهیونیستی جرأت نکرد جز یک شرط برای آتشبس تعیین کند و حتی پذیرفت که مصریها وعدههایی در مورد آزادی بسام السعدی و اسیر خلیل عواوده به جهاد اسلامی بدهند که البته این وعدهها بدون تعهدی الزامآور برای طرف صهیونیستی بود.
بدین گونه، حملات 3 روزه دشمن صهیونیستی نتیجهای جز ترور دو فرمانده گروهانهای قدس یعنی تیسیر الجعبری و خالد منصور نداشت تا اینگونه مقامات اسرائیلی آن را دستاویزی برای کسب آرای بیشتر در انتخابات آینده کنست قرار دهند.
اما این هدف هیچ ارتباطی به اثرگذاری بر موازنه قوی یا برآوردی صحیح از نتایج جنگ اخیر ـ جنگ «وحدت میدانها» ندارد.
هرچند شهادت دو فرمانده خسارت بزرگی است، اما بلافاصله فرماندهانی دیگر جایگزین خواهند شد و همانند تمامی مواردی که فرماندهان مقاومت به شهادت رسیدهاند، این مسئله نه تنها موجب تضعیف نیروهای مقاومت نمیشود بلکه قدرت معنوی و تاکتیکی بیشتری نیز به آنها خواهد بخشید.
کسی بر سر اینکه این نبرد شکستی برای دشمن صهیونیستی بود، اختلاف نظر ندارد، چرا که ضعف و ناتوانی و سستی تصمیمات این رژیم و پوچی و انحطاط اهداف سران این رژیم (به دلیل گشتن به دنبال دستاوردی انتخاباتی ولو به حساب شکستی سیاسی نظامی) را بر ملا کرد.
برخی نویسندگان و تحلیلگران به بررسی نتایج عملیات نظامی علیه غزه پرداختهاند، برخی آن را پاسخی به نبرد سیف القدس و نتایج آن عنوان کرده یا آن را ضربهای به استراتژی “وحدت میدانها” دانستهاند و برخی نیز هدف آن را ایجاد اختلاف بین حماس و جهاد اسلامی بیان کردهاند. در اینجا باید به این نکته اشاره کرد که برخی اصرار دارند که آنچه دشمن به آن اقدام کرد را بزرگ جلوه دهند و اعلام کنند که این رژیم اهدافی راهبردی را در این تجاوز دنبال کرد.
اما اگر این افراد به نوشتههای خود نگاهی بیاندازند و آن را در مقایسه با تجربه تجاوزات دشمن و نتایج آن بررسی کنند، متوجه خواهند شد که برآورد آنها با واقعیت به هیچ وجه همخوانی ندارد.
یا اینکه برخی ادعا میکنند که حماس و جهاد اسلامی در اداره این نبرد اشتباه کردند یا اینکه از اهمیت مواضع آنان در قبال آن میکاهند.
برخی نیز فرصت را برای هجمه علیه حماس غنیمت شمرده و عدم مداخله آن در این نبرد را خالی کردن پشت (جهاد اسلامی) میدانند و در این رابطه تحلیلهایی نیز ارائه میدهند و شک و تردیدهایی را مطرح میکنند.
یا برخی جهاد اسلامی را مورد حمله قرار داده و میگویند که این جنبش نوار غزه را بدون توجه به موازنه قدرتها و اوضاع حاکم بر این منطقه وارد جنگ کرد و حرف و حدیثهای فراوان دیگری که از این طرف و آن طرف شنیده میشود.
نکته مهم این است این افراد (نویسندگان و تحلیلگران) این را در نظر نگرفتهاند که آنچه اتفاق افتاده، بر اساس تفاهم صورت گرفته بین طرفین (جهاد اسلامی و حماس) بوده نه بر اساس تقسیم نقشها و اینکه هر یک از طرفین موضع مشخص خود را داشته باشد، بدین گونه که جهاد اسلامی با حملات موشکی پاسخ دهد و در مقابل حماس پاسخ ندهد، اما با توجه به اینکه این جنبش ستون فقرات مقاومت و پیشرو آن به شمار میرود، معادلهای را در این نبرد حفظ خواهد کرد که در نهایت به شکست دشمن منتهی خواهد شد. (البته همراه با مداخله در جنگ در صورت لزوم).
نیازی هم به بررسی جزئیاتی که در ورای مواضع هر یک از جنبشهای حماس و یا جهاد اسلامی وجود دارد، نیست.
اما مهم این است که متهم کردن حماس به خالی کردن پشت جهاد اسلامی خجالتآور است، چرا که این جنبش در هر جنگی با دشمن مشارکت داشته و در پیشرفت و قدرت گرفتن مقاومت همواره حرف نخست را زده است.
این نبرد همچنین درستی موضع حماس را ثابت کرد، مبنی بر اینکه اجازه دهد جهاد اسلامی با قدرت این تجاوز را پاسخ گوید و همزمان خود نیز پاسخی مستقیم نداشته باشد و اگر لازم بود وارد عمل شود.
همچنین متهم کردن جهاد اسلامی به نداشتن برآورد درست و صحیح از اوضاع از جمله تصمیم به پاسخ موشکی به جنایت دشمن نیز خجالتآور و مایه شرمساری است، چرا که نتایج این نبرد درستی موضع جهاد اسلامی در پاسخگویی به تجاوز دشمن و درک موضع حماس از لحاظ حمایت از نوار غزه و مقاومت و عدم پاسخ فوری را ثابت کرد.
این چیزی بود که عملا حاصل شد و نتیجه نیز اینگونه بود: شکست دشمن صرف نظر از جزئیات تفاهمات مستقیم و غیرمستقیم حاصل شده بین طرفین.
در ابتدا بر نتایج حاصل شده که مراحل آتی در سایه آن چیده و ترتیب داده خواهد شد، تکیه خواهم کرد.
اما مسئله دوم اشتباه کسانی است که به جایگاه حماس و جهاد اسلامی خدشه وارد کردند. این طرفها با وجود وحدت و حریص بودن بر مقاومت، اما در عمل در مسیر اختلاف و تفرقهافکنی قدم برداشتند هرچند که نتیجهای حاصل نکردند، چرا که روابط بین حماس و جهاد اسلامی بسیار قویتر از آن است که به سبب اجتهاد دو وجهی آنها مخدوش شود و خوشبختانه رهبران هر دو جنبش چه در داخل و چه در خارج به ویژه در نوار غزه از همان ابتدا موضع یکدیگر را درک کردند بدون اینکه تقسیم نقشها صورت گیرد. مسلما در اینجا کسانی که گمان میکردند دشمن ذکاوت و زرنگی به خرج داده که حماس را خارج از گود قرار داده و تنها بر جهاد اسلامی تمرکز کرده تا اینگونه بین آنها اختلاف بیافکند، به اشتباه رفتند، چرا که این رژیم در عمل به دنبال پیروزی با ترور شهید تیسیر الجعبری و اجتناب از ورود به جنگی بزرگ بود و اگر طرحی برای ورود به یک جنگ بزرگ داشت، حماس و جهاد اسلامی به طور همزمان وارد آن میشدند و سیاستهای شکست خورده این رژیم هرگز نمیتوانست بین این دو جنبش اختلاف بیاندازد.
هدف از این مقاله ارائه برآوردی صحیح از موازنه قدرت ایجاد شده بین دشمن صهیونیستی و مقاومت فلسطین در نوار غزه است.
نخست در عرصه قدس و کرانه باختری و دوم در عرصه فلسطینی، عربی و اسلامی به طور عام.
مسئله سوم اینکه رهبران مقاومت باید به فکر بررسی چالشهای راهبردی و تاکیتیکی مراحل آتی باشند.
برآورد صحیح از موزانه قدرت آن است که متکی به این نباشد هر یک از طرفین چقدر نیرو و سلاح در اختیار دارد، صحیح که این مسئله اهمیت دارد، اما اصل برآورد موازنه قدرت با استناد به معادلات منطقهای و جهانی از یک طرف و بررسی دشمن صهیونیستی از نظر نقاط ضعف و موانعی است که این رژیم با وجود آنها، قادر به ورود به جنگهای بزرگ و کسب دستاوردهای نظامی نیست، همانگونه که وضعیت این رژیم از سال 1948 تا اواخر قرن بیستم اینگونه بود؛ این رژیم در آن زمان توان برآورد صحیح اوضاع را نداشت و آشفته و سردرگم بود و شعارهایی را مطرح میکرد که در جنگها و درگیریها از آن عقب مینشست.
فهم درست از موازنه قدرت در نبرد سیف القدس، درگیریها و انتفاضههای پس از آن تا نبرد اخیر در غزه و برآورد نتایج آن و به دنبال آن عملیاتهای مقاومتی، تحرکات و خیزشهای مردمی، افکار عمومی فلسطینیان که در جریان تشییع پیکر شهدا بیان میشود و پس از تجاوز اخیر که به شهادت ابراهیم النابلسی منتهی شد، متجلی گشت.
پیشنهادی فوری اولیه این است که هدفِ “ممانعت از تعرض به مسجد الاقصی” به عنوان نماد و رمز “وحدت میدانها” و یک پیروزی محقق شدنی و جلب حداکثر حمایت مردمی و رسمی از آن در عرصههای فلسطینی، عربی، اسلامی و جهانی مطرح شود. موضوع ممانعت از تعرض به مسجد الاقصی، موضوعی قوی از نظر سیاسی برای کسب پیروزی در این زمینه است.
