اخیرا گروهی از نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان در نابلس و در برابر دیدگان همگان دست به اقدامات جنایتکارانه ای می زنند که به اعتراف استاندار نابلس جهت نابودی حماس و به ادعای رئیس سازمان اطلاعات تشکیلات جهت خنثی سازی طرح های یگان اجرایی وابسته به حماس برای تسلط بر این شهر است.
به گزارش منابع فلسطینی، قرار است نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان چنین برنامه ای را در دیگر مناطق کرانه باختری نیز به مرحله اجرا برسانند و این در حالی است که اقدامات نیروهای مذکور از جمله بازداشت، حمله به خوابگاه دختران دانشگاه النجاح و طرح ادعایی مبنی بر یافتن بیانیه ها و آرم های حماس در اتاق های بانوان جوان دانشجو خشم گسترده مردم را برانگیخته است.
چندین هفته است که نصیب شهر نابلس از حملات نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان علیه اعضا و هواداران حماس بیش از هر جای دیگری است تا جایی که نیروهای یادشده صدها جوان فلسطینی را در این منطقه بازداشت کردند که برخی آنها همچنان در حبس به سر می برند و برخی دیگر آزاد شده اند. جالب اینجاست شماری از آزادشدگان، دوباره به اسارت اشغالگران درآمده اند.
آنچه در کرانه باختری و به طور مشخص شهر نابلس شاهد آن هستیم، دارای دو بعد اساسی است که اولین بعد آن پاسخ تشکیلات خودگردان به اقدام نظامی جنبش حماس در نوار غزه است که شکل انتقامجویانه به خود گرفته و نیروهای امنیتی این نهاد نیز در توجیه اقدامات خود می گویند که می خواهیم از تکرار حادثه نوار غزه در کرانه باختری جلوگیری به عمل آوریم.
بعد دوم این ماجرا که اهمیتش از بعد اول کمتر نیست، آن است که تشکیلات خودگردان در صدد اجرای بند اول نقشه راه است که تشکیلات خودگردان تحقق آن را به عنوان مقدمه ای برای آغاز روند مذاکرات پس از کنفرانس پاییز پذیرفته است.
در این نکته هیچ تردیدی نمی توان روا داشت که اولویت اصلی برای اشغالگران قدس مسئله امنیت است و دولت عبری نیز هر گونه پیشرفت در پرونده مذاکرات را وابسته به تامین امنیت “اسرائیل” می داند و اعطای هر گونه مشوق همچون آزادی بازداشت شدگان، برچیدن برخی ایست های بازرسی و آزادی اموال بلوکه شده را نیز مشروط به تحقق شرط تامین امنیت “اسرائیل” می سازد.
آنچه که امروز شاهد آن هستیم، آغاز دوباره ماجرای امضای توافق نامه اسلو است که اساس آن نیز تضمین هر چه بیشتر امنیت رژیم صهیونیستی و استقرار هر چه افزون تر نیروهای اشغالگر قدس در مناطق مختلف فلسطینی است.
ما امروز شاهد تکرار همان سناریویی هستیم که در زمان کنفرانس 1994 به اجرا در آمد و در نهایت به نابودی گروه های مقاومت و ترور رهبران برجسته مسیر مبارزه در نوار غزه و کرانه باختری انجامید.
تکرار سناریوی 1994، امروز از نابلس آغاز شده ؛ ولی وضعیت کلی بسیار بدتر از دهه نود است، یعنی مشکل آن است که امروز مسئله مقابله با مقاومت ـ همان طور که پیش از این گفتیم ـ بعدی انتقامی گرفته و نیروهای تشکیلات خودگردان به ادعای خودشان به دنبال جلوگیری از تکرار چیزی هستند که در نوار غزه روی داد و بر اساس این قاعده، در حال حاضر تشکیلات خودگردان نیروهای امنیتی خود را برای دست یابی به هدف مذکور بسیج کرده است و این ترس را در دل آنها می اندازد که اگر موفق به جلوگیری از تکرار حوادث غزه در کرانه باختری نشوید، حماس با شما همان می کند که با برادران تان در نوار غزه کرد.
از آنجایی که گزینه مقابله با حماس کافی نیست ؛ نیروهای امنیتی بعد از نابودی حماس، به سراغ دیگر گروه های مقاومت به ویژه جهاد اسلامی و جبهه خلق خواهند رفت و مشابه این کار را نیز در برخورد با اعضای گردان های الاقصی که بر تداوم روند مقاومت تاکید می ورزند و در مقابل تحویل سلاح های شان به تشکیلات خودگردان مخالفت کنند، انجام خواهند داد ؛ مگر اینکه افراد مذکور از سلاح های خود برای ایجاد ناامنی استفاده کنند که در این صورت مشکلی برای در دست داشتن سلاح وجود ندارد، زیرا این سلاح در راستای ناامید کردن فلسطینی ها و اجبار آنها به پذیرش راهکارهای سیاسی از پیش آزموده شده به کار گرفته می شود.
در یک جمع بندی باید گفت که روند تکرار مجدد سناریوی 1994، مرحله آغازین خود را طی می کند و در حالی که تشکیلات خودگردان بر تصدی اداره مدنی شهرهای مختلف و بازگرداندن اوضاع به ما قبل آغاز انتفاضه الاقصی تاکید دارند، صهیونیست ها از ابزار باج خواهی خود استفاده می کنند و از آنها می خواهند که به تعقیب مبارزان و تیم های مقاومت بپردازند و همان طوری که می بینیم نیروهای مذکور نیز به این خواسته تن می دهند ؛ حال اگر خواسته ای که اشغالگران قدس از نیروهای امنیتی تشکیلات خودگردان دارند، اعمال فشار بر حماس در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی باشد، دیگر خود می دانید که عملکرد نیروهای امنیتی تشکیلات چگونه خواهد بود.
آنچه که تشکیلات خودگردان در حال حاضر مشغول انجام آن است نه تنها ارتکاب جنایت در حق ملت فلسطین و مردان بزرگش می باشد ؛ بلکه در واقع تکرار آن راهکارهای تجربه شده سیاسی است که ما پیش از این نتایج آن را دیده ایم.