جشن هایی که مصر و رژیم صهیونیستی به مناسبت سی امین سالروز انعقاد معاهده صلح برگزار کردند، بسیار کمرنگ بود که این امر نشانگر تنگناهایی است که دو طرف ـ به ویژه مصر ـ در پی امضای این معاهده با آن رو به رو شدند.
پیش از این انتظار می رفت که امضای معاهده مذکور، صلح و امنیت را برای رژیم اشغالگر قدس و رفاه و ثبات را برای مصر و کشور مستقل را برای فلسطینی ها به ارمغان آورد ؛ ولی هیچ کدام از این اهداف محقق نشد و در این میان، رژیم صهیونیستی در جنگ خود علیه لبنان و نوار غزه شکست خورد و اوضاع معیشتی مصری ها نیز بدتر شد و راهکار ایجاد دو کشور برای دو ملت نیز در پی توسعه شهرک سازی های رژیم صهیونیستی عملا بی نتیجه ماند.
اگر بخواهیم نگاهی به نتایج این معاهده داشته باشیم، می توانیم بگوییم که سود اصلی را در این معاهده رژیم صهیونیستی برده است ؛ زیرا با انعقاد پیمان صلح موفق شد تا مصر را از صف مخالفان عربش و نیز قلب امت عربی جدا کند و امنیت ملی اش را نیز (از رهگذر اقدامات خود) به خطر بیاندازد و علاوه بر مخدوش کردن چهره این کشور در میان جهان عرب و اسلام، نقشش را نیز به عنوان یک قدرت منطقه کمرنگ سازد. صهیونیست ها با کشوری صلح کردند که بزرگ ترین تهدید برای استعمارگری ها و توسعه طلبی های شان به شمار می رفت و حامی اصلی طرح عربی ـ اسلامی آزادسازی فلسطین بود.
درست است که دولت مصر توانست از طریق این معاهده سینا را باز پس گیرد ؛ ولی این بازپسگیری به شکلی مشروط و محدود بود و تمامیت ارضی قاهره را بر این مناطق به زیر سوال می برد. اشغالگران قدس در جریان معاهده، سینا را به سه بخش A و B و C تقسیم کردند و به مصر اجازه دادند که تنها در شرق کانال سوئز یک لشکر از نیروهای خود را مستقر کند و این گونه بود که دولت مصر ـ به فضل امضای معاهده صلح ـ به نگهبان امینی برای مرزهای رژیم صهیونیستی و نیز امنیت اشغالگران مبدل شد.
بنده با بسیاری از افراد، به ویژه کارشناسان انستیتوهای مطالعات راهبردی در مصر و دیگر کشورهای عربی که همیشه از وجود “صلح سرد” میان مصر و رژیم صهیونیستی سخن می گویند، هم عقیده نیستم. سوال بنده این است که اگر این صلح سرد برای تل آویو گاز و نفت مصر (آن هم به قیمت ارزان) به همراه دارد و این اجازه را به اشغالگران می دهد که بدون دریافت روادید وارد سینا شوند و این بستر را برای رژیم صهیونیستی فراهم می سازد تا از دولت مصر برای ابلاغ شروط و خواسته های خود به جنبش های مبارز فلسطینی در نوار غزه (البته تحت عنوان توافق نامه های آتش بس) استفاده کند ؛ پس صلح گرم چگونه خواهد بود؟
پیش از امضای معاهده صلح، سینا تنها تحت اشغال نیروهای اشغالگر بود ؛ ولی بعد از امضای آن تمام سرزمین مصر ـ به خاطر اجرای مفاد این معاهده و نیز دریافت کمک های مالی مشروط آمریکا ـ گرفتار پروژه آمریکایی صهیونیستی شد.
گزافه نیست، اگر بگوییم که خطر این اشغالگر نامرئی (آمریکا) برای مصر بیش از اشغالگری استعمار پیر است. وقتی که مصر در سال 1951 به اشغال انگلیسی ها در آمد، قدرت نظام مصر و نیز استقلالی که در تصمیم گیری هایش داشت، بیش از الآن بود ؛ چرا که توانست معاهده سال 1936 خود با بریتانیای کبیر را ملغی کند و مصطفی نحاس پاشا، پادشاه وقت مصر اعلام کرد که این معاهده را به خاطر کشورش الغا می کند همان طور که پیش از آن، معاهده مذکور را به خاطر کشورش را منعقد نمود.
دولت مصر هرگز نمی تواند ـ ولو برای یک لحظه ـ فکر تغییر حتی یک بند از بندهای معاهده صلح با اسرائیل را به مغزش راه دهد یعنی حتی اجازه ندارد که به خاطر جلوگیری از حمله احتمالی فلسطینیان گرسنه و مقابله با قاچاق سلاح که در واقع آن هم به نفع اسرائیل است، شمار نیروهای خود را در نقاط مرزی افزایش دهد.
انور سادات با بهانه قرار دادن وضعیت معیشتی افراد و نیز انقلاب نان در سال 1977 سفر خود به قدس اشغالی، امتیازدهی اش به صهیونیست ها و پایان جنگ را توجیه کرد و این اجازه را به وعاظ درباری خود داد تا عرب ها و فلسطینیان را به عنوان عامل گرسنگی ملت مصر معرفی نمایند تا از این رهگذر، بستر برای جدایی حلقه ارتباط مصر با امت اسلامی و عربی فراهم شود.
پیش از امضای معاهده صلح و سفر شوم انور سادات به قدس اشغالی، شهروندان مصری از صف های طولانی در مقابل جمعیت های خیریه و نیز تاخیر یک ساله یا اندکی بیشتر در استخدام فارغ التحصیلان دانشگاه ها شکایت داشتند ؛ ولی امروز شهروندان مظلوم مصری با عبارت “یاد باد آن روزگاران، یاد باد” از آن روزها سخن می گویند، چرا که وعده های دولت در خصوص تحقق رویای آسایش و رفاه تنها به کابوس صف های طولانی در برابر نانوایی ها، افزایش نرخ بیکاری و نیز افزایش حرص دولت برای به غارت بردن اموال عمومی تبدیل شده است.
وقتی مصر، مصر بود نظام حاکم با افتخار از همکاری میان کارگران و کشاورزان یعنی طبقه زحمت کش برای ساختن کشور صحبت می کرد ؛ ولی امروز ما شاهد ائتلاف و همکاری طبقه حاکم و بازرگان (ثروتمند) در این کشور هستیم که از مهم ترین ویژگی هاشان فساد، تحقیر فقرا و به غارت بردن قوت روزانه آنها است. این ائتلاف جدید در جهانی مستقل از ملت زندگی می کند و برای خود باشگاه های خاص و زبان ویژه دارد که استفاده از جنیه مصری را برای خود ننگ می دانند.
در زمان صلح وضعیت مصری ها به گونه ای شد که بیست میلیون نفر کمتر از یک دلار در روز و بیش از سی میلیون نفر کمتر از دو دلار در روز درآمد داشتد یعنی در زیر خط فقر زندگی می کنند.
بعد از گذشت سی سال از انعقاد معاهده صلح، مصر تنها اختیار چهارده کیلومتر از مرزهای خود با شهر فلسطینی رفح را دارد یعنی تنها کنترل گذرگاه صلاح الدین در اختیار دارد که البته این اختیار نیز کامل نیست تا جایی که جنگنده های صهیونیستی این اجازه را به خود می دهند که حریم هوایی مصر را نقض کرده و نقاط مرزی این کشور را بمباران کنند. صهیونیست ها در حملات هوایی خود، چهل خانه را در قسمت مصری مرز رفح ویران کردند و شهروندان آن را کشتند و شماری را زخمی کردند. از همه بدتر اینکه، قایق های جنگی رژیم صهیونیستی یک کشتی لبنانی که قصد حرکت به سمت غزه را داشت و هنوز از آب های مصر خارج نشده بود، وادار به توقف کردند و آن را برای بازرسی به سمت بندر صهیونیستی اسدود کشاندند.
ضمنا باید بگویم که برای مصر بزرگ و ملت سربلند این کشور متاسفم، وقتی که می بینم نیروهای امنیتی شان 500 گوسفندی را که قصد نقض معاهده صلح را داشتند و برای سیر کردن شکم گرسنه ساکنان غزه راهی این منطقه شده بودند، بازداشت می کنند.
البته فایده فراموش نشدنی معاهده صلح برای مصر این بود که دیگر بهانه ای را حاکمان این کشور برای توجیه فساد خود و نیز گرسنه ماندن ملت شان پیش می کشیدند، را از بین برد یعنی اینکه نظام مصر دیگر امروز نمی تواند بگوید که وضعیت کنونی ملت ناشی از تلاش های صورت گرفته برای آزادسازی فلسطین است.
سی سال گذشت و طی این مدت، دولت مصر حتی یک گلوله هم به سمت صهیونیست ها شلیک نکرد ؛ ولی این امر چه سودی برای این کشور داشت. امروز و در طول این سی سال، کره شمالی تبدیل به یک قدرت هسته ای شد و کره جنوبی نیز به بیستمین قدرت اقتصادی جهان مبدل گشت. در این برهه ایران موفق شد تا ماهواره به فضا بفرستد و موشک های دوربرد خود را به مرحله ای از پیشرفت برساند که با استفاده از آن می تواند اروپا را نیز هدف قرار دهد و امروز در آستانه ورود به باشگاه هسته ای است. ایران با پیشرفت های خود آمریکا را مجبور به گفتگو با خود نموده و کاری کرده است که اسرائیل از ترسش، بر خود می لرزد.
ما قلب هایمان برای مصر می تپد و دلمان برای مصر می سوزد. به هر حال، اگر این معاهده باعث چنین خواری و ذلتی برای مصر شده است، چرا مصطفی نحاس پاشای دیگر پیدا نمی شود که به خاطر کشورش آن را ملغی اعلام کند.
سالروز انعقاد معاهده صلح همچون سالروز تشییع جنازه زن بدکاره ای است که جز لعن و نفرین چیز دیگری توشه راهش نیست.