جمعه 20/سپتامبر/2024

به رسميت شناختن اسرائيل يک خيانت بزرگ است

سه‌شنبه 26-دسامبر-2006

به قلم: پروفسور عبدالستار قاسم
 استاد دانشگاه ملی النجاح نابلس

  هر فلسطینی که رژیم اشغالگر صهیونیستی را به رسمیت بشناسد و از دیگران بخواهد که این رژیم را به رسمیت بشناسد هم در برابر خداوند و هم مردم و هم تاریخ و نسل های آینده، ذلیل قلمداد می شود. او شخص نیست، بلکه نماد ارتش یا گروهی تلقی می شود که در باتلاق آمریکا گرفتار آمده و دم اسرائیل را گرفته است تا این اقدام پست و پلید او را قدر و ارج نهند. فلسطین را چه شده است؟ گروهی از مردم که شرافت خود را از دست داده اند از دفاع از “اسرائیل” و به رسمیت شناختن این رژیم شرم نمی کنند و از دیگران هم می خواهند که در این پرتگاه خطرناک بیفتند.

چه کسی در تاریخ از آن کس که غاصب سرزمین خود و هتک کننده حرمت و ناموسش را ستایش و از او تمجید به خاطر کاری که کرده است تمجید کند، بدترین و پلیدترین لقب می گیرد؟ جز این متجاوزان به حقوق ملت که پرچم خیانت را بلند کرده اند و در دروازه های میهن مقدس، ننگ حمایت از غاصب را بر سینه می زنند، کسی چنین لقب نمی گیرد. احمق کسی است که مادرش را فقط آن کسی می داند که برایش نان یک روزش را تهیه کرده باشد.

سرخپوستان با وجود تعداد اندک و کمی قدرتشان به خود اجازه ندادند سفیدپوستان قلدر و متجاوز را در سرزمین خود به رسمیت بشناسند. ممکن است انسان ضعیف باشد، آواره یا زندانی شود یا حتی به قتل برسد، اما ننگ آن است که تجاوز دشمن را به رسمیت بشناسد و آن را بپذیرد و با وجود وحشی گری آن دشمن آن را قانونی بداند.

آنها برای خیانت فلسفه دارند، به ادعای آنها جهان تغییر کرده و باید واقع گرا و واقع نگر بود و واقعیت را پذیرفت و کسانی که بر حقوق خود پای می فشارد در خیالات به سر می برند و این خیالات برای آنان جز اندوه و رنج در پی ندارد. به ادعای خیانتکاران اکنون زمان اقتصاد و مال است و نه شرف و عزت و حقوق. مهم آن است آن قدر مال به دست آوری که بتوانی شهوات خود را اشباع کنی، اما جست و جو برای کسب شرف و انسانیت، زندگی مادی را با سختی و دشواری و ناامیدی روبرو می کند. در تصور خیانتکاران تسلیم و پذیرش ذلت معنایی ندارد، زیرا مهم کسب مال است، بدون مال میهن وجود ندارد و اگر مال به دست آمد مهم نیست که وطن از دست برود.

به همین سبب است که این اوباش و افراد لاابالی و آنانی که در هوی و هوس های گند زده خود غرق شده اند از دعوت ملت فلسطین به پذیرش اسرائیل و به رسمیت شناختن این رژیم غاصب ابا نمی کنند و از جنگ روانی و مالی علیه این ملت تردیدی به خود راه نمی دهند و هدفشان تحقق خواسته های سرکرده هاشان در تل آویو و واشنگتن است. به ادعای اینها، نه آمریکا و نه “اسرائیل” عامل قطع کمک ها نیستند، بلکه آنهایی که در دوره سنگ زندگی می کنند و “اسرائیل” را به رسمیت نمی شناسند، سبب قطع کمک ها هستند!

آیا یک فلسطینی یا عرب یا مسلمان می تواند تصور کند که اساتید دانشگاهی فلسطین و روشنفکران و گروه ها و احزاب و رهبران و صاحبان تجربه مبارزات و زندانیان و فرزندان شهید و مجروحان و آوارگانی که زمین ها و خانه هایشان را از دست داده اند از کسانی که “اسرائیل” را به رسمیت نمی شناسند بخواهند که زود این رژیم را به رسمیت بشناسند؟ آیا کسی می تواند تصور کند که اوضاع فلسطین چگونه به این وضع رسیده است؟ چگونه وضع فلسطین به جایی رسیده است که به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی به درخواستی ملی تبدیل شده است؟ در گذشته خائن همیشه در پی یافتن سنگ و پناهگاهی بود تا در زیر آن مخفی شود، اما خیانتکاران امروز، منبر و ماهواره و رسانه در اختیار دارند و افراد منافقی که منتظر دریافت علف از یهودیان و آمریکایی ها هستند، در اطراف این خیانتکاران گرد آمده اند.

از همه بدتر این که به ما می گویند که خیانت بد است! این ها تلاش ملی است و هدف ما خدمت به میهن و ملت است. گروهی از مردم و جریان های داخلی به درخواست آنان پاسخ مثبت داده اند. برخی از گروه ها در خفا از خیانتکاری و توطئه گری این ها علیه ملت و میهن سخن می گویند، اما در آشکار بسان دانش آموز مؤدبی در مقابل استاد بی شرم خود می نشیند. ما خیانت اینها به ملت و میهن را به چشم خود دیده ایم و بارها گفته ایم که این سیاست است و نه خیانت، و به همین سبب تاوان آن را نیز پرداخته ایم. برخی از ما گمان می کنند که موضوع گذارست و به زودی پایان می یابد، اما در همین گذر است که شمار زیادی خائن و مزدور پدید می آید، خیانتکاران و مزدورانی که هم پول دریافت می کنند و هم آموزش و هم کمک تبلیغاتی و نظامی.

آنها از ما می خواهند که آنها را به خیانت و مزدوری گری متهم نکنیم. به ما می گویند که متهم کردن دیگران به خیانت جائز نیست. اما آنها هم مزدور، هم خیانتکار هم قاتل و جنایتکار و هم منحرف و فاسدند. آنها میهن را فروختند و از حقوق چشم پوشی کردند و در “کاباره ها” زنان فلسطین و عرب و مسلمان را به دیگران می فروشند. اگر کسی را که “اسرائیل” را به رسمیت می شناسد و از حقوق آوارگان چشم می پوشد و با “اسرائیل” همکاری امنیتی دارد و با قاتلان ملت فلسطین دست می دهد و با آنها همنشین می شود و از آنها پول دریافت می کند، خیانتکار ننامیم، پس چه کسی خائن است؟ آیا خائن فقط آن جاسوس فقیری است که درباره فرد یا گروهی به “اسرائیل” اطلاعات می دهد؟ یا آن کسی که تمام میهن را به دشمن می فروشد؟ اگر این فرد حقیر مستحق اعدام است، مجازات مزدوران خیانتکاری که ملت و میهن را نابود می کنند، چیست؟

این خیانتکاران و جاسوسان و مزدوران هزاران نفر از جوانانی را که مخلصانه وطن را دوست دارند، جذب و گمراه کرده و برای انجام مقاصد پلید خود و خیانت به میهن خود و خدمت به دشمن خود به کار گمارده اند. جوانان دختر و پسری که در سیما چون فرشتگانند، اما متأسفانه در مسیری که این خیانتکاران تعیین کرده اند، حرکت می کنند، همان هایی که خدایی جز شهوت و هوی و هوس و لذت خود ندارند و بر رنج ملت فلسطین و خرابی عرب و مسلمان نغمه می سرایند.

هر چند ما در گذشته در رویاروی با این موج گسترده خیانتکاران و مزدوران قصور و کوتاهی کرده ایم، اما هنوز دیر نشده است. باید شجاعانه به پا خیزیم و نام ها را یکی پس از دیگری افشا کنیم. ما نباید از خیانتکاران شرم کنیم؟ چرا باید از کسی که بدون شرم و حیا میهن خود را می فروشد، خجالت بکشیم؟ باید آشکارا در مقاله ها و گفت و گوها و همایش ها و موضع گیری های سیاسی و اجتماعی خود آنها را رسوا کنیم. مدام باید علیه آنان سخن بگوییم و از کسانی که با آنها گفت و گو و دیدار می کنند، بخواهیم که از این کار دست بکشند. دیدار با افراد نجس، حمایت از آنان است و تفاهم با آنها، تشویقشان به ادامه پلیدی است.

ما از نویسندگان فلسطین و عرب مانند ابراهیم حمامی و عبدالباری عطوان و عادل سماره و سوسن برغوثی و ابراهیم علوش و ناصر قندیل و فوزی الشعیبی و مصطفی بکری و عبدالحلیم قندیل و محمد المسفر و عبدالله النفیسی و دیگر اندیشمندان و ادبا می خواهیم که آستین همت بالا زنند و قلم در دست بگیرند به مقابله با این گروه خیانتکار و این جریان خیانت پیشه که نه به میهن رحم می کند و نه ملت، برخیزند.

لینک کوتاه:

کپی شد