خانم نانسی بیلوسی، رئیس دموكرات مجلس نمایندگان آمریكا سفر قابل توجهی را به خاورمیانه داشت و در جریان این سفر، از كشور سوریه نیز دیدن كرد، كشوری كه از سوی كاخ سفید به حمایت از تروریسم متهم است و بر اساس رده بندی كاخ سفید، در گروه كشورهای تندروی عربی جای می گیرد.
سوال اینجاست: چه چیزی باعث شده است تا رئیس كنگره به دمشق سفر كند؟ این سفر چه پیامی را با خود به همراه دارد؟
با بررسی ابعاد و زوایای سفر بیلوسی به این نتیجه می رسیم كه این مقام آمریكایی و هیات همراه بر موضع رسمی آمریكا در قبال مسائل خاورمیانه تاكید كردند ؛ ولی با شیوه و اسلوبی كه در ظاهر متفاوت از شیوه مقامات جمهوری خواه كاخ سفید بود.
بیلوسی و هیات همراه از سوریه خواستند كه مرزهای خود با عراق را ببندد و به كسی اجازه ورود به این كشور را ندهد، ضمن آنكه دست از حمایت حماس و حزب الله بكشد و برای كمك در آزادی دو نظامی اسیر صهیونیست بكوشد.
توجه به نكات فوق ما را به این نتیجه مبرهن می رساند كه اختلافات میان واشنگتن و دمشق همچنان به قوت خود باقی است و دو طرف همچنان بر مواضع خود پافشاری می كنند و هر كدام از زاویه دید خود و در چارچوب منافع خود به مسائل نگاه می كنند.
تنها چیزی كه در سفر خانم بیلوسی به سوریه شایان توجه می نمود، پیامی بود كه این مقام آمریكایی از ایهود اولمرت برای بشار اسد به همراه داشت كه در این نامه، نخست وزیر رژیم صهیونیستی آمادگی خود را برای آغاز روند صلح با سوریه اعلام كرده بود.
با وجود آنكه گروه آمریكایی اینگونه وانمود می كرد كه مفاد پیام اولمرت به اسد، مربوط به برقراری صلح میان دو طرف است ؛ ولی باور ما بر این است كه این نامه حكایتگر تمایل واقعی این مقام صهیونیست به برقراری صلح نیست. پیام اولمرت در واقع واكنش كلی اشغالگران به طرح صلح اعراب است، به این معنا كه صهیونیست ها در پی مذاكره بدون پیش شرط هستند، مذاكره ای كه فاقد هر گونه اصول و چارچوب باشد. دشمن صهیونیستی می خواهد حقوق ملی فلسطینی ها كه در مصوبات سازمان ملل بدان تاكید شده و در برگیرنده اصولی همچون عقب نشینی صهیونیست ها از اراضی اشغالی 1967 و بازگشت پناهندگان فلسطینی است، به مسائلی قابل چانه زنی بدل سازد و این حقوق را در چارچوب دیدگاه ها و منافع خود تعریف كند.
علاوه بر این، پیام اولمرت در میان سیل بحران های سیاسی داخل “اسرائیل” تنظیم شده است، به ویژه آنكه اولمرت در جنگ سی و سه روزه خود علیه لبنان شكست خورده و در اجرای طرح جداسازی یك جانبه خود نیز ناكام مانده است و هیچ طرح سیاسی مناسبی برای حل بحران های رژیم تحت نظرش ندارد و این امكان نیز وجود دارد كه تا یك یا دو ماه آینده و پس از انتشار گزارش كمیته فینوگراد از منصب نخست وزیری خلع شود، كمیته ای كه درباره علل شكست رژیم صهیونیستی در جنگ لبنان تحقیق می كند و انتظار می رود كه نتایج تحقیقات خود را در آوریل جاری منتشر سازد.
پس در یك جمع بندی كلی می توان گفت كه مردی تا این اندازه ضعیف و ناكام از نظر سیاسی، نمی تواند باعث صلح شود.
صرف نظر از تمامی مسائل فوق الذكر، سفر بیلوسی به دمشق برای دو طرف (دمشق و حزب دموكرات) سودمند بوده است.
سوریه اهمیت خاصی به این سفر می دهد. این نكته كاملا روشن است كه دمشق دو سال است كه پذیرای هیچ مسئول بلندپایه آمریكایی نبوده است، یعنی اینكه دمشق از سفر خانم بیلوسی در چارچوب شكستن سد انزوای سیاسی كه دولت آمریكا آن را در مقابلش ایجاد كرده است، استفاده می كند ؛ به ویژه آنكه كنفرانس ریاض توانست رابطه سوریه را با عربستان و مصر دوباره برقرار سازد و شرایط نیز نشان داد كه واشنگتن برای رهایی از باتلاق عراق نیاز به كمك كشورهای عربی دارد.
سوال اینجاست: دلیل اهمیت این سفر برای بیلوسی، رئیس كنگره آمریكا چیست؟
در جواب باید گفت كه این سفر در چارچوب رقابت شدید میان جمهوری خواهان و دموكرات ها بر سر كسب منصب ریاست جمهوری آمریكا در سال 2008 است و این دیدار می تواند به معنای تاكید بر مخالفت دموكرات ها با سیاست خارجی بوش و خط مشی وی در مدیریت بحران های خاورمیانه باشد، به ویژه بعد از آنكه بوش با راهكارهای ارائه شده از سوی كمیته بیكر ـ همیلتون مخالفت كرد.
دموكرات ها در تلاش هستند تا توان خود در زمینه سیاست خارجی را به معرض نمایش بگذارند و اعلام كنند كه اگر منافع آمریكا اقتضا كند، حاضرند با دشمنان خود نیز پای میز مذاكره بنشینند.
علاوه بر همه اینها، سفر خانم بیلوسی به سوریه همچنین می تواند تلاشی در راستای ایجاد شكاف میان تهران و دمشق و ترغیب سوریه به برقراری رابطه با ایالات متحده است كه انتظار می رود در دوره آتی انتخابات، كرسی ریاست جمهوری را در اختیار خود داشته باشد.