چهارشنبه 30/آوریل/2025

تأملی بر مبانی فکری جنبش حماس

دوشنبه 25-دسامبر-2006

نوشته: احمد الدغشی
 * استاد علوم تربیتی دانشگاه صنعا
مرکز اطلاع رسانی فلسطین

همه ناظران امور سیاسی جنبش های اسلامی بر این نکته اتفاق نظر دارند که جنبش مقاومت اسلامی حماس در فلسطین هم اکنون با بیشترین فشارهای سیاسی و فکری در داخل و خارج فلسطین روبروست. این مسأله سبب شده است برخی خواهان نصیحت این جنبش هستند یا از روی عمد یا غیر عمدی در افزایش فشارها علیه این جنبش و باج خواهی از آن سهیم شده اند به این بهانه که وضعیت کنونی بسیار سخت و دشوار است و این امر یافتن راه حل برای وضع موجود را پیچیده کرده است.

با وجود آنکه چالش ها بسیار زیاد است، اما جالب این است که جنبش حماس با این وضع با زیرکی و متانت زیادی تعامل کرده است، زیرا نه از اصول خود دست کشیده و نه اقدام نا مناسبی از خود نشان داده است.

اگر یک کارشناس امور اسلامی به ویژه فلسطینی بخواهد مقارنه ای میان نمونه های مشابه انجام دهد و شیوه تعامل دیگر جنبش های اسلامی با این گونه چالش ها را بسنجد، متوجه خواهد شد که وضعیت فلسطین یک وضع ویژه است و امکان مقایسه آن با سایر موارد بسیار دشوار به نظر می رسد.

آنچه در اینجا باید بدان توجه شود، مفاهیمی است که حماس در فعالیت اسلامی ـ فلسطینی خود آنها را بکار می گیرد. تحلیل این مفاهیم بدون توجه به زیرساخت های تربیتی اسلامی جنبش (با رویکرد اخوانی آن) دشوار است، همان مفاهیمی که امام بنا اولین رهبر این جنبش اسلامی به وسیله آنها میان ابعاد شخصیت فردی از یک سو و مطالبات اجتماعی از سوی دیگر تعادل برقرار کند تا به سوی تکامل و نظم پیش برود بدون آنکه دچار تناقض یا افراط و تفریط شود. این امر را می توان در سطوح مختلف اعضای جنبش اسلامی با مرجعیت “اخوانی” در نقاط مختلف جهان ملاحظه کرد.

به جنبش حماس گفته شده است که جامعه جهانی یکپارچه علیه شما موضع گرفته و قصد دارد کمک ها به شما را قطع کند، زیرا شما بر عدم به رسمیت شناختن “اسرائیل” پافشاری می کنید و حاضر به پذیرش توافقاتی که تشکیلات خودگردان فلسطین در گذشته امضا کرده است، نیستید، در برابر این امر چه خواهید کرد؟

سیاست گرسنه نگه داشتن ملت فلسطین و محاصره نوار غزه آغاز شد و اثرش با پایان یافتن آرد و نان آشکار گردید.این وضع فقط به علت مسدود شدن گذرگاه ها ـ آن گونه که در زمان کابینه پیشین شایع شده بود ـ به وجود نیامده است، بلکه هدف اصلی از آن، ارسال پیامی شدید اللحن برای کابینه جدید و مجازات دسته جمعی فلسطینیانی است که این دولت را برگزیده اند تا به این وسیله جنبش حماس به تغییر موضع خود در قبال رژیم صهیونیستی و همدستان این رژیم، وادار شود.

اما آیا این وضع تغییری در سیاست های رهبران حماس امثال خالد مشعل و اسماعیل هنیه و محمود الزهار و ابو زهری و مشیر المصری ایجاد کرده است؟

آنها نه تنها در چنین وضعی واکنشی تند و خشن از خود نشان ندادند و تهدید به جنگ یا تحریم جهان خارج یا اعلام تبری از همپیمانان داخلی جهان خارج را مطرح نکردند، بلکه همچنان بر تمایل به ایجاد روابط دوستانه خارجی و آمادگی برای گفت و گوی بی قید و شرط با همه کشورهای جهان به استثنای رژیم غاصب صهیونیستی، پای فشردند.

مضاف بر اینکه چنین وضعی موجب نشد که حماس از تلاش خود برای تشکیل دولت وحدت ملی دست بکشد یا در مقابل فشارها تسلیم شوند و به وضعیت موجود تن دهند. آنان اگر چنین قصدی داشتند می توانستند به اندازه کافی بهانه و دلیل سیاسی و حتی “شرعی” ـ از کسانی که برای برون رفت از هر وضعی قاعده ای وضع می کنند ـ پیدا کنند و به هر وضعیت جدیدی لباسی تازه بپوشانند.

زبان حالشان همیشه این گفته بود که ” خداوند خالق و رازق ما و شما است و این اوست که در هستی تصرف مطلق و بی قید و شرط دارد” و با این گفته به ادامه تحقق طرح تمدن ساز خود کمر همت بسته اند.

هر چند که شاید این پاسخ غیر دیپلماتیک به نظر برسد، اما یقینا یک پاسخ ایمانی و مرتبط به یقینی است که به عالم غیب دارند، اما آیا شنیدن چنین پاسخی از چنین جنبش مجاهدی با این وزن و جایگاه بعید و عجیب است؟

این پاسخ از تربیتی ایمانی و یقینی استوار نشأت گرفته است که اعضای جنبش حماس به پیروزی مؤمنان مجاهد و مستضعفان بر قدرت های طغیانگر و ستمگر و تروریست و همپیمانان آنان دارند.

شگفت آنکه برخی از کسانی که خود را به جریان اسلامی نزدیک می دانند، این موضع گیری و این واکنش را نامناسب می نامند و می گویند که این پاسخ نه دیپلماتیک و نه واقع گرایانه است.

شما را به خدا سوگند اگر یک جنبش اسلامی شیوه ای غیر از جنبش حماس در پیش بگیرد، آیا باز هم می توان آن را اسلامی (به معنای اصیل آن) نامید؟ منظورم فلسفه کلی نگرش اسلامی با استناد به اصول ایمان به یاری قطعی خداوند به حرکتی است که اعضایش در مسیر مستقیم به سوی خداوند پیش می روند و به پروردگار جهانیان توکل دارند و علل و اسباب سنت های هستی را رعایت می کنند و بر توکل به معنای صحیح آن تکیه دارند.

چالش های فرا روی حماس در عرصه های مختلف

برخی از جنبش های مرتبط با اندیشه های “اخوانی” جدای از تعادل و توازنی که از آن برخوردارند، گاهی با معادلات دشواری مواجه می شوند که امکان تشخیص آن برای برخی ناظران مشکل می شود و در چنین وقتی تفکیک نگرش سیاسی برخی از این جنبش های مرتبط با جریان اسلامگرای “اخوان” (المسلمین) از یک حرکت یا جریان ملی _ حتی اگر سکولار یا نزدیک به آن هم باشد ـ دشوار می شود.

اما ملاحظه می شود که هر بهانه ای که برای عقب نشینی از مواضع ـ اگر صحیح باشد ـ وجود داشته باشد، باز هم حماس به چنین اقدامی دست نزده است، اما متأسفانه چنین واکنش هایی را از جنبش های دیگر به وفور دیده ایم.

شرایط و فشارها هر اندازه و هر گونه باشد، باز هم بهانه مناسبی برای عقب نشینی جریان های اسلامگرا از اصول و مبادی خود و پذیرش نگرش های مخالف نیست، هر چند که وجود نقاط تفاهم میان جنبش های اسلامی و غیر اسلامی هم دور از ذهن به نظر نمی رسد.

لینک کوتاه:

کپی شد