اخیرا برخی از کشورهای عرب تلاش می کنند تا جنبش حماس را قانع و وادار سازند که رژیم صهیونیستی و دولت اشغالگر آنان را به رسمیت بشناسد. آنان برای قانع ساختن این جنبش توجیهات و دلایل زیر را مطرح می سازند.
1ـ دولت اشغالگر “اسراییل” اکنون به یک واقعیت تبدیل شده است
2ـ ملت فلسطین در شرایط کنونی گرفتار محاصره و جنگ می باشد
3ـ حالت ضعف و سستی بر عرب ها مستولی گردیده است
4ـ رژیم صهیونیستی از حمایت نامحدود مجامع بین المللی به ویژه از حمایت قوی ترین دولت در طول تاریخ برخوردار می باشد
موارد توجیهات عرب ها در مورد این موضوع زیاد است و شمارش آن ها دشوار. هرکس که جنبش حماس را بشناسد، می داند که این جنبش گذشته و دروس و تجربیات و تاریخ را فراموش نکرده است ولی به نظر می رسد این کشورها درس های مهم تاریخ و گذشته را از یاد برده اند. جنبش حماس جنبش آزادی بخش و اسلامی است که قبل از هر چیز مشروعیت خود را از مقاومت و جهاد و حمایت مردمی گرفته است و موضوع به رسمیت شناختن “اسراییل” به هیچ وجه در برنامه کاری این جنبش قرار ندارد. جنبش حماس به خوبی می داند که به رسمیت شناختن دولت “اسراییل” دستاوردهای سیاسی مانند لغو محاصره و یا به رسمیت شناخته شدن این جنبش را در پی خواهد داشت همانگونه که جنبش فتح بعد از به رسمیت شناختن دولت اشغالگران به دستاوردهایی نایل آمد.
اکنون این سوال مطرح است که حقیقتا جنبش فتح بعد از به رسمیت شناختن دولت اشغالگران به چه امتیازات و دستاوردهایی دست یافت؟
حقیقت این است که جنبش فتح چیزی جز عقب نشینی و ضعف و فروپاشی از به رسمیت شناختن دولت اشغالگران به دست نیاورده است و چه بسا بحران سیاسی و سازمانی کنونی این جنبش ناشی از همان به رسمیت شناختن اشغالگران ناشی شده است و در مقابل می توان اذعان داشت که مخالفت حماس با به رسمیت شناخته شدن “اسراییل” اگر چه محاصره و جنگ خانمان سوزی را به دنبال داشته است ولی چیزی از وجهه مردمی این جنبش کم نکرده است.
پایبندی جنبش حماس به حقوق و اصول ثابت فلسطینیان تاثیر عظیم و شگرفی در گردهم آمدن بخش ها و قشرهای گسترده جامعه حول این جنبش داشته است. واقعیت کنونی نشان می دهد که جنبش حماس به مدت کمی بعد از محاصره و جنگ توانست خود را جمع و جور کند و کنترل اوضاع را به دست بگیرد و موقعیت خود را تثبیت کند. باقی ماندن این جنبش در مصدر قدرت بعد از محاصره طولانی و بعد از جنگ شدید و ستمگرانه دلیل این ادعا می باشد و گذشت زمان ثابت کرده است که نگرش و بینش سیاسی حماس در مورد عدم به رسمیت شناختن “اسراییل” کار درست و منطقی بوده است و به رسمیت شناختن این رژیم کارساز و تاثیرگذار نیست و نخواهد بود. به باور من هرکس که حماس را تحریک و تشویق کند تا “اسراییل” را به رسمیت بشناسد، حقایق و سنت های تاریخی را نادیده گرفته است. به رسمیت شناختن این رژیم از سوی حماس به معنی از دست رفتن مشروعیت این جنبش خواهد بود و این جنبش در صورت چنین اقدامی حال و آینده خود را از دست خواهد داد حتی اگر تمامی جهانیان از این جنبش حمایت کنند و عکس این قضیه نیز صادق است اگر همچنان حماس به اصول و حقوق ثابت فلسطینیان پایبند باشد، حال و آینده این جنبش تضمین و تامین می شود حتی اگر تمامی جهانیان علیه حماس باشند.
جنبش حماس بیش از دیگران از بهای مخالفت با به رسمیت شناختن “اسراییل خبر دارد ولی تشکیلات فلسطینی عواقب به رسمیت شناختن “اسراییل” را نادیده می گیرد و به آن اهمیت نمی دهد. آن چه که حماس با وجود محاصره به دست آورده است، بسیار بیشتر از دستاورهای فتح با به رسمیت شناختن رژیم خونخوار صهیونیست ها می باشد. موارد خروج از جنبش فتح و ترک آن از سوی فلسطینیان منعکس کننده شرایط و وضعیت آن و گواهی بر مدعای ماست و این چیزی است که اخیرا رهبران جنبش به آن اعتراف کرده اند. بسته شدن برخی از نمایندگی ها و دفاتر فتح در برخی از پایتخت های کشورهای عرب دلیل قاطعی بر بحران داخلی این جنبش می باشد. به رسمیت شناختن “اسراییل” توسط این جنبش موجب شده است تا وجهه مردمی فتح در داخل و خارج به طور یکسان از بین برود.
دولت های عربی که حماس را ترغیب می کنند تا “اسراییل” را به رسمیت بشناسند، چیزی بیش از جنبش فتح نصیبشان نشده است و نخواهد شد و تنها دستاورد خود همین کشورها از به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی برافراشته شدن پرچم “اسراییل” بر فراز سفارتخانه های این رژیم در پایتخت های عربی است که سرآغازی برای از بین رفتن مشروعیت این حکومت ها بوده است هر چند که این حکومت ها در سرکوب و رویارویی با ملت هایشان قدرتمند ظاهر شده اند.
در پایان یادآوری این نکته ضروری است که آن چه که اشغالگران از تحقق آن طی چهار سال گذشته با محاصره و جنگ عاجز مانده اند هرگز دولت های خوار و ذلیل شده نمی توانند با تحمیل به رسمیت شناختن “اسراییل” به جنبش حماس به آن دست یابند.