اگر محمود مبحوح امروز به جای آنکه تبدیل به یک ستاره در عناوین و تیترهای اصلی روزنامه و مطبوعات جهان شود، در زندان “اسرائیل” به سر می برد، حتما نامش در لیست اسرای مورد مبادله که حماس آزادی گلعاد شلیت را به رهایی آنان مشروط کرده است، ذکر می شد.
در این نکته هیچ تردیدی نیست که محمود مبحوح در صورت درج نامش در لیست اسرای مورد مبادله، از سوی تل آویو به عنوان یکی از برجسته ترین فعالان نظامی و چهره های مسلح به شمار می رفت که به خاطر دلایل امنیتی، آزادی اش مشروط به تبعید بود ؛ البته در کنار این شرط، باید مخالفت قاطعانه دولت آمریکا با انجام مبادله را مانع دیگر در راه آزادی فرضی وی بر شمرد زیرا ایالات متحده معتقد است که موفقیت حماس در آزادی صدها زندانی باعث ترفیع جایگاه ملی این جنبش و کاسته شدن اهمیت تشکیلات خودگردان می شود.
دو ادعای فوق که به آنها اشاره شد نه تنها بی اساس است ؛ بلکه نشانگر کوتاهی نظر و قصور اندیشه مقامات تل آویو یا واشنگتن است. برخورد اشتباه با سرنوشت سرباز جوانی که بیش از سه سال از اسارتش می گذرد، نشانگر بی سیاستی در تمامی مسائل مربوط به سرنوشت اسرائیل به عنوان یک کشور دموکرات یهودی می باشد.
مسئله مبحوح ناگهان باعث بطلان این ادعا شد که در صورت تبعید زندانیان فلسطینی ـ که دست شان به خون اسرائیلی ها آلوده است ـ به دمشق، اسرائیل به امن ترین مکان در دنیا می شود. تلاش های گسترده ای که موساد در ترور مبحوح در دبی صرف کرد و ریسک حساب شده ای را که در زمینه امنیتی و دیپلماتیکی (با ترور مبحوح) به جان خرید، نشان می دهد که این مرد در جهان خشونت [مقاومت] از چه جایگاه مهمی برخوردار است و تبعید می تواند عرصه خوبی برای تربیت ایدئولوژیک فعالان برجسته نظامی باشد.
بی شک، بنیامین نتانیاهو که در زمان ریاست پیشین خود بر کابینه اسرائیل ماجرای حذف نافرجام خالد مشعل انجام گرفت، به خوبی از این نکته آگاه است که زندانیان خطرناک و زیرک فلسطینی که اسرائیل آنها را آزاد می کند، باید در نزدیکی و در دسترس دولت عبری باشند تا از این طریق، سهولت لازم برای تعقیب آنها فراهم آید. ضمنا اگر مبحوح زندانی می شد و بعد از آزادی، به منزلش در غزه باز می گشت و پس از آن، کشته می شد دیگر هیچ کسی از سفرای اسرائیل برای حذف وی توضیح نمی خواست.
نخست وزیر اسرائیل به خوبی می داند که حماس آزادی به شرط تبعید را رد می کند. هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد این جنبش از موضع خود عقب نشینی خواهد نمود. تنها تفسیری که برای پافشاری اسرائیل بر افزایش شمار گروه وابسته به مشعل در دمشق با استفاده از این تبعیدی های مشتاق انتقام خواهی وجود دارد، آن است که تل آویو هرگز حاضر به پرداخت بهای درخواستی از سوی حماس برای انجام مبادله نیست. [یعنی می خواهد حرف حماس را زیر پا بگذارد.]
این ماجرای عدم آمادگی برای پرداخت بها، همان عاملی است که از دیر باز مانع انجام معامله بزرگ (صلح) با فلسطینیان شده و طرح پیشنهادی کلینتون در سال 2000، طرح صلح عربی در سال 2002، نقشه راه در سال 2003 و کنفرانس آناپولیس در سال 2007 را بی نتیجه گذارده است.
در تمامی طرح های فوق به اسرائیل پیشنهاد شده است تا در مقابل کسب یک صلح فراگیر، به مرزهای 67 عقب نشینی کند و تغییراتی محدود را در مرزها ایجاد نماید و در زمینه حل مشکل پناهندگان، با طرف مقابل به یک راه حل توافقی برسد. در واقع، شرط تحقق صلح فراگیر از زمان تشکیل سازمان آزادیبخش فلسطین در پایان سال 1988 تغییری نکرده است و این شرط همان برپایی کشور مستقل فلسطینی می باشد.
بنیامین نتانیاهو اعلام کرد که حاضر به پذیرش راهکار تشکیل دو کشور برای دولت ملت است ؛ ولی بلافاصله شروطی را به این موافقت خویش اضافه کرد که نمی توان هیچ معنایی را برای آن یافت. وی برپایی کشور مذکور را مشروط به آن کرد که فلسطینی ها اسرائیل را به عنوان یک کشور صرفا یهودی بپذیرند و اعتراف کنند که قدس شرقی، منطقه گوش آریل و غور اردن به اراضی تحت حاکمیت تل آویو ملحق خواهد شد. واقعا سخت است که انسان بپذیرد جناب نخست وزیر به این نکته ایمان دارد که شریک فلسطینی برای انجام مبادله بزرگی از این نوع (تشکیل کشور فلسطینی و برقراری صلح) وجود دارد، به ویژه آنکه وی این ادعای وزیر جنگ خود را شنیده که گفته است: “بنده این پیشنهاد را با یاسر عرفات مطرح کردم و می دانم که اولمرت این طرح را به محمود عباس عرضه کرده است و وی از این شروط کاملا آگاه است.”
مخالفت قاطعانه آمریکا با امضای توافق نامه آشتی ملی میان فتح و حماس به روشنی نشانگر آن است که باراک اوباما از جایگاه جبهه صلح در فلسطین هراس دارد و به جای آنکه با دور اندیشی در مسیر تحقق صلح میان طرف فلسطینی و اسرائیلی گام بر دارد، با انجام مبادله اسرا مخالفت می ورزد و صد البته که انجام چنین کاری برای آمریکا بسیار آسان تر از آن است که تل آویو را برای واگذاری مساحت بیشتری از مناطق ( C ) به طرف فلسطینی و حذف تعداد هر چه زیادتر ایست های بازرسی تحت فشار قرار دهد. ضمنا اگر آمریکا بحثی هم درباره ضرورت توقف روند شهرک سازی بیان می دارد، هدفش همان فریبکاری است.
حذف و قتل چهره ها و فعالان مسلحی که بعد از آزادی تبعید می شوند، هرگز باعث شکست حماس نخواهد شد و ناکامی در انجام مبادله اسرا، در بلند مدت هیچ تاثیری بر روابط قدرت در منطقه نخواهد داشت. تنها راهکار درست مقابله با حماس آن است که یک جایگزین حقیقی و مناسب را برای جایگزینی با خشونت (مقاومت) و اثبات ناکارآمدی این گزینه می باشد. در سایه نبود چنین جایگزینی برای گزینه خشونت (مقاومت)، انجام عملیات هایی به شیوه فیلم های جیمز باند باعث می شود تا اسرائیل چهره یک قلدر محله را به خود بگیرد و به این نکته که مشکلی مشابه آپارتاید در کمینش است، بی توجه باشد.
منبع: روزنامه عبری زبان هاآرتص، 22/2/2010