امروز و بعد از کناره گیری اولمرت از منصب نخست وزیری و موفقیت زیپی لیونی در انتخابات ریاست حزب کادیما، گروه مذاکره کننده و سازشکار فلسطینی به ریاست محمود عباس منتظر تحرکات سیاسی لیونی برای تشکیل دولت ائتلافی است.
تیم سازشکار مذکور و به طور کل تشکیلات خودگردان ـ به دنبال کناره گیری اولمرت ـ هیچ تغییری در برنامه خود ندادند و تنها با یکی از صمیمی ترین دوستان صهیونیست خود وداع گفته و منتظر دوست دیگر می باشند. در نگاه تیم مذکور روند مذاکرات با اولمرت، باراک و یا بنیامین نتانیاهو خاتمه نمی یابد ؛ بلکه همچنان ادامه می یابد تا جایی که اگر صهیونیست ها خود با مذاکراه و گفتگو مخالفت کنند، باز هم مذاکره به عنوان گزینه استراتژیک تشکیلات باقی خواهد ماند و در اینجاست که تاریخ ما را به یاد زمانی می اندازد که سران عرب در نشست سال 2002 خود در بیروت طرح صلح خود را ارائه کردند و آریل شارون جنایتکار با به راه انداختن کشتاری وحشیانه علیه فلسطینیان موضع خود را در قبال این طرح اعلام نمود. به طور خلاصه می توان گفت که اصل اساسی در برخورد تشکیلات خودگردان با صهیونیست ها همان “مذاکره برای مذاکره” است و جنایت های وحشیانه و ویرانگری های اشغالگران هیچ تاثیری بر این امر ندارد.
محمود عباس از تمامی تریبون ها برای اعلام پایبندی اش به سلسله مذاکرات بی فایده با صهیونیست ها استفاده می کند و تاکید می نماید که نخست وزیر هر کسی باشد، او بر موضع خود در خصوص تداوم روند مذاکرات استوار است، موضعی که از زمان امضای توافق نامه اسلو تا به این لحظه جز بدبختی هیچ ارمغانی برای ملت فلسطین نداشته است.
رئیس تشکیلات فاسد خودگردان در گفتگو با روزنامه عبری زبان هاآرتص که به تریبون تبلیغاتی رهبران تشکیلات مبدل شده است، خاطرنشان ساخت: “با هر فردی که نخست وزیری را در اسرائیل عهده دار شود، گفتگو می کنیم و آینده خوبی را برای اولمرت امیدواریم.”
پس با توجه به آنچه گذشت، اولمرت هیچ مشکلی در خصوص ادامه مذاکره با باراک و نتانیاهو یعنی کسانی که پیشتر آنها را آزموده است، ندارد و گویی اینکه حدیث شریف “مومن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی شود” درباره این آقا به هیچ وجه صدق نمی کند.
ضمنا اینکه ابومازن روزهایی خوش را برای اولمرت آرزو می کند، به خاطر روابط شخصی و سراسر محبت وی با این مسئول صهیونیستی است ؛ گویی نه اینکه اولمرت آن کشتار وحشیانه را در ساحل غزه به راه انداخت و هدی غالیه، دختر خردسال فلسطینی را از نعمت خانواده محروم کرد و گویی نه اینکه اولمرت آن جنایت های هولناک را در حق ملت فلسطین در نوار غزه انجام داد و صدها نفر را به شهادت رساند و گویی نه اینکه نیروهای تحت فرمان وی (اولمرت) به کرانه باختری حمله کردند و به کشتار مردم دست زدند و گویی نه اینکه اولمرت به تکمیل روند ساخت دیوار حائل، یهودی سازی قدس شریف، ویران کردن منازل فلسطینیان و محاصره نوار غزه مبادرت ورزید. پس در یک جمع بندی می توان گفت که ابومازن اولمرت را دوست صمیمی خود می داند و سرنوشت ملت فلسطین برایش فاقد هر گونه اهمیت می باشد.
به هر رو، آینده سیاسی فلسطین با رهبری ابومازن که چنان اعتقادات و باورهایی دارد، بسیار تاریک است و هیچ امیدی برای دست یابی به صلح با صهیونیست ها در سال 2008 وجود ندارد ؛ چرا که با پایان یافتن سال جاری اولمرت راهی دادگاه می شود و تاریخ انقضای طرح بوش برای ایجاد کشور فلسطینی نیز به پایان می رسد و در این میان ابومازن که دوره حاکمیتش تا پایان امسال خاتمه می یابد، بعد از شکست در جریان مذاکرات به تغییر قانون اساسی مبادرت خواهد ورزید تا از این طریق ضمن غصب قدرت، به روند امتیازدهی های خود ادامه دهد و شاید تمایل به دوستی با رهبران جدید رژیم صهیونیستی دارد.
در مورد جانشین اولمرت در منصب نخست وزیری رژیم صهیونیستی باید عرض کنم ملت فلسطین از تمامی افرادی که نامزد کسب منصب مذکور می باشند، خاطراتی تلخ و دردناکی دارند و هرگز امیدی به مذاکرات و افراد مذاکره کننده ندارند ؛ ولی احمد قریع، رئیس تیم مذاکره کننده تشکیلات خودگردان علاقه خاصی به زیپی لیونی دارد، زیرا این مقام صهیونیستی به دخترش تابعیت اسرائیلی داده است ؛ البته آقای قریع فراموش کرده اند که لیونی دست پرورده مکتب موساد است و در ترور ده ها تن از رهبران فلسطینی در اروپا شرکت داشته و ایمان کامل به اصول و مبادی صهیونیسم دارد و چگونه می توان انتظاری غیر از این از فردی (لیونی) داشت که پدرش یکی از بنیانگذاران گروهک تروریستی “آراگون” بوده است.
لیونی همچنین از جمله افرادی است که بر ضرورت ابقای شهرک های بزرگ صهیونیست نشین در کرانه باختری تاکید دارد و معتقد است که مسیر ساخت دیوار نژادپرستانه حائل باید تغییر کند تا این دیوار مساحت هر چه بیشتری از اراضی فلسطینی را ببلعد.
به هر رو، می توان استقبال گسترده مسئولان تشکیلات خودگردان از لیونی را پیش بینی کرد ؛ زیرا پیش از این نیز محمود عباس با ذوق و شوق و گرمی خاصی ایهود باراک، قاتل خلیل الوزیر و دلال المغربی را به آغوش کشید ؛ گویی نه اینکه باراک به شارون اجازه ورود به مسجدالاقصی و اهانت به این مکان مقدس را داد و کشتارهای وحشیانه ای را علیه ملت فلسطین به راه انداخت.
در یک جمع بندی باید گفت که تاکید ابومازن و تیم همراهش بر تداوم روند مذاکرات تنها با هدف تامین امنیت کشور صهیونیستی و اثبات سرسپردگی به اشغالگران صورت می پذیرد.
ابومازن و گروه همراهش تاکید می نمایند که در مقابل موافقت صهیونیست ها با ایجاد یک نظام خودگردان فلسطینی که بر یک کشور بدون مرز و مولفه های حیاتی برای بقا حاکمیت دارد، حاضر به تامین امنیت اسرائیل هستند و در اینجاست که انسان به یاد اظهارات جیمز بیکر، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا می افتد که بعد از امضای توافق نامه اسلو تاکید کرد: “اگر ایجاد تشکیلات خودگردان باعث بهبود اوضاع امنیتی اسرائیل نشود، هرگز اجازه ظهور به چنین تشکیلاتی داده نمی شود.”