کسی نمی تواند منکر این موضوع شود که امروز کشورهای منطقه به شدت نگران هستند و ریشه این نگرانی ها نیز پیش بینی هایی است که در خصوص بروز یک جنگ جدید در منطقه (در تابستان سال جاری) صورت می گیرد و سناریوی احتمالی نیز آن است که تل آویو دست به یک جنگ جدید علیه لبنان بزند که در نوع خود نسخه کلان تر جنگ 2006 است و می تواند دایره آن گسترش یابد و پای سوریه را نیز به میان بکشد. در همین چارچوب، پادشاه اردن نسبت به احتمال بروز یک جنگ منطقه ای هشدار داد و ولید جنبلاط، رهبر دروزی های لبنان نیز اعلام کرد که رژیم صهیونیستی منتظر فرصتی مناسب برای حمله به جهان عرب است. بهترین گواه بر این احتمالات، اظهاراتی است که رهبران صهیونیست بر زبان می رانند و با بیان آن در پی بر افروختن آتش جنگ هستند. به عنوان نمونه رئیس رژیم عبری در ماه جاری میلادی علنا با متهم کردن سوریه به تجهیز مقاومت اسلامی لبنان به موشک های اسکات، بر تنش موجود در منطقه افزود.
روزنامه ساندی تایمز، چاپ انگلستان به نقل از یک چهره سیاسی صهیونیستی که نخواست نامش فاش شود، اعلام کرد که اگر حزب الله دست به حمله موشکی علیه “اسرائیل” بزند، ارتش عبری سوریه را نابود و کاری می کند که این کشور به عصر حجر باز گردد.
رئیس رژیم صهیونیستی نیز به صورت تلویحی و با اشاره به توان نظامی این رژیم، به ایران هشدار داد و این کشور را به حمله تهدید کرد.
ناگفته پیداست که رفتار نخست وزیر رژیم صهیونیستی تفاوتی با رئیس این رژیم ندارد و او نیز از هر فرصتی استفاده می کند تا ایران را به عنوان یک اهریمن جلوه دهد و بر این امر تاکید نماید که تهران یک تهدید جدی نه تنها برای تل آویو، بلکه برای تمامی جامعه جهانی به شمار می رود. نتانیاهو بارها در اظهارات خود تاکید کرد که اگر ایالات متحده موفق به توقف برنامه های هسته ای ایران نشود، “اسرائیل” این ماموریت را به تنهایی بر عهده می گیرد و به انجام می رساند.
نباید فراموش کرد که ایران نیز بیکار ننشسته است ؛ بلکه برای بسیج افکار عمومی علیه مجازات های شدید و ظالمانه ای که ایالات متحده علیه این کشور پیش گرفته است، تلاش می کند. تهران همچنین موضع هسته ای جدید واشنگتن که در آن، این کشور را به همراه کره شمالی به استفاده از سلاح هسته ای تهدید کرده بود، محکوم ساخت و آن را به مثابه تروریسم هسته ای توصیف کرد.
ایران در هفته جاری مانورهای گسترده دریایی را در خلیج فارس و تنگه هرمز برگزار کرد که شامل آزمایش موشک های مختلف بود. تهران در این باره اعلام کرد که مانورهای مذکور با هدف حفظ امنیت گذرگاه های نفتی صورت می گیرد و ایران هرگز اجازه نمی دهد که اختیار و کنترل این منطقه حساس به دست قدرت های خارجی همچون ایالات متحده بیافتد.
به هر حال، ایران آرزو دارد که روزی نیروهای آمریکایی منطقه را ترک کنند و دیگر در همسایگی خود آنان را نبیند. سوالی که در اینجا پیش می آید، آن است که “اسرائیل” با چه هدفی این جنگ تبلیغاتی را در برهه کنونی به راه انداخته است. به اعتقاد بنده، صهیونیست ها سه هدف را دنبال می کنند. اول اینکه آنها با تهدید همسایگان خویش به جنگ و حمله به دنبال منحرف ساختن افکار آمریکایی ها از توجه به موضوع صلح میان فلسطینی ها و اسرائیلی ها هستند و می خواهند کاری کنند تا تمام هوش و حواس واشنگتن متوجه تهدیدات واهی همچون ایران، سوریه یا حزب الله باشد.
شایان ذکر است گزارش هایی از واشنگتن می رسد که نشان می دهد اوباما و در چارچوب تلاش هایش جهت فعال سازی روند مذاکرات، شاید طرح صلحی جدید را مطرح کند و دو طرف را مجبور به پذیرش آن نماید که این امر دلخوری و نگرانی صهیونیست ها به دنبال داشته و به همین خاطر، بنیامین نتانیاهو در واکنش به این موضوع اعلام کرد که “اسرائیل” با هر گونه سازش و صلح اجباری مخالف است و این در حالی است که مقام صهیونیستی مذکور هیچ توجهی نیز به درخواست آمریکا برای توقف روند شهرک سازی در قدس شرقی ندارد.
پر واضح است که مواضع نتانیاهو در خصوص صلح با موضع احزاب راستگرای حاضر در ائتلاف کابینه که به تشکیل “اسرائیل بزرگ” ایمان و باور دارند، تفاوتی نمی کند. جریان مذکور هرگز حاضر به پذیرش اینکه ملتی به نام فلسطین وجود دارد و اینکه باید کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود، نیست.
این احتمال وجود دارد که رژیم صهیونیستی اساس حساب و کتاب های خود را بر این تصور بنیان نهاده باشد که انجام یک جنگ محدود می تواند اردوگاه عرب ها را تضعیف نماید و این فرصت را برای “اسرائیل” به وجود آورد تا استیلای خود را بر اراضی فلسطینی تثبیت بخشد.
انگیزه و هدف دوم صهیونیست ها از به راه انداختن جنگ تبلیغاتی علیه سوریه و متهم کردن این کشور به تجهیز مقاومت اسلامی لبنان به موشک های پیشرفته شاید بی نتیجه گذاردن هر گونه تلاش برای نزدیکی واشنگتن و دمشق باشد. بد نیست بدانید که مجلس سنای آمریکا در حال حاضر مشغول بحث و بررسی در خصوص تعیین رابرت فورد به عنوان سفیر آمریکا در دمشق است و حال آنکه آخرین سفیر این کشور در دمشق 5 سال پیش، سوریه را ترک کرده بود. برخی اعضای مجلس سنا که از حامیان رژیم صهیونیستی هستند، برای متوقف کردن بحث هایی که درباره تعیین سفیر انجام می گیرد می کوشند و این بهانه را مطرح می کنند که انجام چنین کاری به مثابه اعطای پاداش به دمشق به خاطر رفتار ناشایست و نامناسبش می باشد.
انگیزه سومی که صهیونیست ها با به راه انداختن جنگ تبلیغاتی و کوبیدن بر طبل های جنگ به دنبال آن هستند، از بین بردن جبهه دمشق ـ حزب الله است که به باور صهیونیست ها مانعی جدی در مسیر سلطه استراتژیک تل آویو بر منطقه می باشد. این نکته برای تمامی ناظران سیاسی روشن است که نه ایران و نه سوریه ـ تا چه رسد به حزب الله ـ به دنبال حمله به “اسرائیل” نیستند ؛ زیرا می دانند که در این صورت، پاسخ صهیونیست ها بسیار شدید خواهد بود. در واقع، تهران و دمشق می خواهند به آن حد از قدرت برسند تا تل آویو را از انجام حمله و به راه انداختن جنگ باز دارند یعنی صرفا هدف این دو کشور بازدارندگی است که البته به نظر صهیونیست ها دست یابی ایران و سوریه به این قدرت بازدارندگی، تهدید تلقی می شود.
رژیم صهیونیستی هرگز نمی خواهد که هیچ کدام از همسایگانش به شرایط و وضعیتی برسند که توان دفاع از خویشتن را داشته باشند و همین امر، تل آویو را بر آن داشته است تا مدعی شود که دمشق حزب الله را به موشک های پیشرفته تجهیز می نماید. صهیونیست ها می خواهند تنها طرفی باشند که دشمنان خود را هدف قرار می دهند، بدون آنکه آنها توانی برای پاسخ دادن داشته باشند و با توجه به این موضوع، بعید نیست که برخی اسرائیلی ها به راه انداختن جنگی مشابه جنگ 1967 را در سر داشته باشند، جنگی که تضمین بخش سلطه دوباره شان بر منطقه ـ حداقل در آینده نزدیک ـ باشد و مسیر را برای تحقق رویای تشکیل “اسرائیل بزر” فراهم آورد و موانع را از پیش روی آن بردارد.