پنج شنبه 01/می/2025

جشن سالروز تشکیل یا مراسم عزا و تدفین

جمعه 28-دسامبر-2007

بسیاری از مواقع بنده را به جانبداری از حماس و عدم توجه به دیگر گروه های فلسطینی متهم می کنند. بنده امروز تصمیم گرفتم تا خلاف این امر را ثابت کنم و در مورد جنبش فتح که سالروز تشکیل آن را پشت سر گذاردیم، کلماتی را به رشته تحریر درآورم.

وقتی صحبت از سالروز تشکیل جنبش فتح به میان می آید، بی اختیار انسان به یاد بیانیه شماره یک این جنبش می افتد که البته نمی دانم خوانندگان محترم از متن آن با خبر هستند یا نه. بنده از دیرباز یعنی از زمان کودکی تا کنون بارها فرصت خواندن این بیانیه را یافته ام. بیانیه شماره یک جنبش فتح ـ به صورت ماشین شده ـ در یکی از شماره های مجله “انقلاب” منتشر شده بود.

متن اولین بیانیه جنبش فتح خدمت شما عزیزان گرامی ارائه می شود تا خاطرات غرورانگیز روزهای مبارزه و میهن پرستی اعضای فتح در اذهان تازه کند و مطمئن هستم که با خواندن هر سطر آن بر خود خواهید بالید ؛ البته همچنانکه بنده برای یافتن این بیانیه و تصحیح آن زحمت بسیاری را کشیده ام، شما خواننده عزیز نیز باید زحمت خواندن شرح و تفسیرهای آن را به خود بدهید، شرح هایی که همان قرائت جدید اعضای فتح از بیانیه است. (متن بیانیه با خط سبز مشخص شده است)

 “به خاطر توکلی که به خداوند متعال داریم.”

 رهبران امروز فتح می گویند ما در سال 2007 هستیم و از سال 1965 تا کنون بسیاری از معادلات تغییر کرده است.

به اعتقاد رهبران و روسای کشورها امروز آمریکا حرف اول و آخر را می زند و راه حل تمامی مشکلات به دست کاخ سفید است و کاندولیزا رایس نیز حکم پیامبر را برای مردم زمانه دارد و مفاد معاهدات تنت، میشل، کمپ دیوید، وای ریور، اسلو و ژنو حکم اسفار عهد عتیق و نقشه راه، حکم کتاب عهد جدید را دارد.

ضمنا شواهد و قرائن نیز حکایت از آن دارد که رهبران و روسا همگی به “تقدیر آمریکایی” ایمان دارند (عبارت تقدیر آمریکایی به جای تقدیر الهی دقیقا از زبان یکی از تئوریسین های بزرگ فتح یعنی ابوعلی شاهین عنوان شده است) و تمام کارهای شان نیز گواهی از این امر می دهد و کار به جایی رسیده است که به گفته رسانه ها، ابومازن در واکنش به اظهارات عتاب آمیز پادشاه عربستان در خصوص مذاکره با صهیونیست ها و عدم گفتگو با حماس تاکید کرد: “اول آمریکا را در این مورد قانع کنید، بعد بنده مذاکره می کنم.”

مقامات فتح با وجود خضوع در برابر تقدیر و سرنوشتی که آمریکا مشخص کرده است ؛ در کمال وقاحت از در تحدی و مبارزه طلبی با خدا وارد می شوند، به عنوان نمونه عزام الاحمد ـ در برابر هزاران نفر ـ گفت: «اگر خداوند بخواهد شروطی را بر ما تحمیل کند، ما هرگز به آن شروط تن در نمی دهیم.» (البته شان خداوند متعال اجل از حرف های مشتی نادان است.)

عزام الاحمد که نمی داند یک گروهبان صهیونیستی مستقر در ایست بازرسی جنین اجازه ورود به این شهر یا خروج از آن را می دهد یا نه، گمان می کند که می تواند خواست خداوند متعال را رد یا قبول کند.

 “از آنجایی که به حق ملت در مقابله با دشمن صهیونیستی جهت بازپسگیری میهن اشغال شده ایمان داریم و جهاد با اشغالگران را امری واجب می دانیم.”

 بر عکس آن چیزی که انسان های “بد طینت” (البته به تعبیر رهبران فتح) می گویند، رهبران این جنبش همچنان قائل به اهمیت مقاومت و مبارزه مسلحانه هستند و فقط می گویند که باید در روند مقاومت از شلیک موشک و عملیات های نظامی خودداری کرد ؛ زیرا تنها در این صورت است که مقاومت سالم و بی عیب و نقص خواهد بود. ضمنا رهبران فتح به خاطر اهمیتی که به بهبود اوضاع مبارزان فلسطینی می دهند، سلاح های آنان را با قیمت های وسوسه انگیز و بسیار بالا خریداری می کنند.

رهبران جنبش مذکور همچنین در چارچوب تلاش های خود برای حمایت از مقاومت تمامی اشکال مختلف تروریسم را محکوم می کنند و از هر فرصتی از کنفرانس آناپلیس گرفته تا نشست پاریس برای محکوم کردن اقدامات خشونت آمیز فلسطینیان علیه صهیونیست ها استفاده می کنند و کار را به جایی رسانده اند که با ارائه طرحی به شورای امنیت، خواستار نابودی گروهک های تروریستی فلسطینی (مقاومت) شده و حملات موشکی (به گفته خودشان بی فایده) را محکوم می کنند ؛ البته اینها مشمول موشک های شلیک شده از جنگنده های اف ـ 16 رژیم صهیونیستی نمی شود، زیرا آنها بی فایده نیستند و در نشانه گیری دقیق عمل می کنند. آیا واقعا در تاریخ دیده اید که دولت یک کشوری، احترامی بیشتر از این برای جهاد و مبارزه قائل باشد؟!

در زمان کودکی، وقتی پای صحبت های یکی از آن کسانی که از اردوگاه های انقلابیون در الجزایر بازگشته بود، می نشستیم تمامی وجودمان سراسر افتخار و عزت می شد.

قدیم ها وقتی می شنیدیم که فلانی رفته است تا به “فتح لند” بپیوندد و دست به فعالیت های جهادی بزند، به خود می بالیدم و می گفتیم که محله ما یک مرد را تقدیم راه مبارزه و جهاد کرده است ؛ ولی در حال حاضر واژه “فتح لند” معنای ننگ و عار را با خود به همراه دارد.

“فتح لند” نام یک برنامه مستند بود که اخیرا از کانال دو تلویزیون رژیم صهیونیستی پخش شد. مجری برنامه مذکور برای مخاطبان می گفت چگونه اولین گردان از نیروهای تشکیلات خودگردان که وظیفه دفاع از امنیت صهیونیست ها را دارند، نام فتح را به خود گرفته است.

در برنامه مذکور، یکی از فرماندهان دستگاه های امنیتی تشکیلات خودگردان ظاهر می شود و از صهیونیست ها می خواهد تا با حمله خود به سازمان هایی که نیروهایش به آن حمله می نمایند، کار دستگاه های امنیتی تحت فرمانش را خراب نکنند تا اینکه مبادا ملت فلسطین فکر کند که دستگاه های مذکور نقش مزدور را ایفا می کنند.

از دیگر چهره هایی که در برنامه “فتح لند” ظاهر می شود، یک رهبر برجسته فتح است که در گفتگو با مجری برنامه سوگند یاد می کند که حاضر است برای جلوگیری از حضور حماس در کرانه باختری جان خود را فدا کند. زکریا زبیدی یکی دیگر از کسانی بود که در برنامه مستند “فتح لند” شرکت جست. زبیدی که مدعی فرماندهی شاخه نظامی فتح است و در مقابل گرفتن مقداری پول سلاحش را تحویل داده است، خطاب به مجری برنامه گفت: “اگر اسرائیل اجازه بدهد، من اولین کسی هستم که راهی نوار غزه می شوم. تنها کافی است که اسرائیل به ما اجازه بدهد.”

در سالروز تشکیل جنبش فتح در سال 2007، اگر رسانه های جنبش فتح یادی از عملیات “عیلبون” می کنند، تنها به خاطر چالشی است که بر سر وارثان شرعی مقاومت فلسطین دارند و از سوی دیگر از نام عیلبون به عنوان ابزاری برای توجیه اقدامات و اقوال کسانی استفاده می شود که به تحقیر فعالیت های مبارزاتی می پردازند.

امروز در جنبش فتح نامی از مبارز بزرگ احمد موسی سلامه نیست ؛ بلکه نام (سمیح المدهون) یک جنایتکار جنگی، یک قاتل و یکی از رهبران گروه آشوب طلب در صدر نام هایی قرار دارد که جنبش فتح به آن می بالد. المدهون همان فردی است که در جریان ژوئن 2007 به سرعت برق و باد به سمت گذرگاه ایرز حرکت می کرد تا اینکه از قدر محتوم خود برهد ؛ ولی موفق نشد و بعد از هلاکتش ـ از سوی جنبش فتح ـ به عنوان شهید، قدیس و صاحب کرامت مشهور شد و کار به جایی رسید که خبرنگار یک شبکه مشهور عربی قصیده ای را در رثایش سرود.  

در مورد عملیات مونیخ که اعضای فتح به آن مباهات می ورزند، باید گفت که اعضای فتح فراموش کرده اند که فرزند مغز متفکر این عملیات تهدید به انفصال از منصبش در تشکیلات خودگردان شده است.

 “به خاطر ایمانی که به موضع انقلابی کشورهای عربی از اقیانوس اطلس تا خلیج فارس داریم.”

  در مورد ایمان فتح به موضع عربی، بد نیست بدانید یکی از چهره های سرشناس این جنبش در مورد برخی عملیات هایی که علیه اشغالگران انجام و به شاخه نظامی فتح نسبت داده می شد، تاکید می کرد که جنبش متبوعش هیچ نقشی در این عملیات ها نداشته است ؛ بلکه مجریان آن افرادی بودند که در راستای تامین منافع یک گروه شبه نظامی عرب در لبنان فعالیت می کنند.

این عضو برجسته فتح، اقدامات مبارزاتی حزب الله علیه صهیونیست ها را به عنوان تجاوز به امنیت داخلی فلسطینیان و دخالت در امور داخلی فلسطین دانست. (اموری که به نظر وی دخالت در آن حق مقامات عبری همچون یوسی بیلین است.)

ضمنا این نکته نیز هیچگاه از یادها پاک نمی شود که چگونه فتح شعله عربیت را خاموش کرد و از دبیر کل اتحادیه عرب به خاطر آنکه خواستار برگزاری گفتگو میان گروه های فلسطینی و وحدت میان آنها شده بود، به شدت انتقاد کرد و بعد از آنکه این مقام برجسته عربی به صف مومنان به تقدیر آمریکایی پیوست و راهی آناپلیس شد، مورد ثنای رهبران فتح قرار گرفت.

شاید توجیهات نماینده فتح در سازمان ملل در مورد تقدیم پیش نویس طرحی در حمایت از تجاوزات اشغالگران قدس به نوار غزه بدون مشورت با فراکسیون عربی حاضر در این سازمان نشانگر موضع جدید فتح در مورد ایمان به موضع جهان عرب باشد ؛ آنجا که وی اعلام کرد: «هدف ما جلب موافقت کشورهای اروپایی با این طرح است. کشورهای عربی هر کدام این حق را دارند که رای خاص خود را بدهند.»

 “به خاطر ایمانی که به کمک حتمی آزادیخواهان جهان داریم.”

  و شاید به خاطر همین ایمان به کمک آزادیخواهان جهان بود که فتح به شدت از الستر کروک به خاطر تلاشی که در راستای برقراری مجدد روابط میان فتح و حماس صورت داده بود، انتقاد کرد و تنها بهانه اش آن بود که این فرد دارای پیشینه اطلاعاتی و امنیتی است ؛ گویی اینکه دیگر اروپایی هایی که فتح با آنها گفتگو می کند، قدیسانی هستند که تنها به منظور مذاکره با فتح از بهشت خارج شده اند و بلافاصله بعد از انجام ماموریت به محل سکونت دائمی خود باز می گردند.

به خاطر همین ایمان به کمک آزادیخواهان جهان بود که فتح از در دشمنی با هیات های مستقل دفاع از حقوق شهروندان و تمامی هیئات مستقل حقوقی که از فعالیت های حماس در دفاع از حقوق افراد تقدیر و تشکر می کردند و پرده از اقدامات جنایتکارانه جنبش فتح علیه شهروندان فلسطینی بر می داشتند، وارد شود.

به خاطر همین چشم امید داشتن به کمک های آزادیخواهان بود که نمایندگان و سفرای فتح در اروپا و غرب جنگ تمام عیاری را علیه هیات های خیریه اسلامی و فلسطینی آغاز کردند و کار به جایی رسید که دفاتر ساف و سفارت های تشکیلات خودگردان دستگاه های امنیتی کشورهای مختلف را برای اقدام علیه هیات های جمع آوری کمک های خیریه تحریک و تاکید می کردند که این هیات ها برای حمایت از تروریسم به جمع آوری پول می پردازند ؛ البته نمایندگان ساف در غرب به این نکته نیز واقف بوده و هستند که اروپا به هر هیاتی که ذره ای متهم به حمایت از تروریسم باشد، اجازه فعالیت نمی دهد و به اعتقاد بنده دستگاه های امنیتی کشورهای اروپایی نیازی به راهنمایی چهره های وابسته به ساف ندارند.

یکی دیگر از مسائل مضحک آن است برخی افرادی بی اراده که دچار بحران هویت هستند و در روزنامه های روسی، خبرگزاری های اینترنتی و تلویزیون های دولتی و شبه دولتی مسکو فعالیت دارند، از تمامی توان خود علیه حماس استفاده می کنند و به دنبال تغییر موضع دولت و کشور روسیه در قبال این جنبش هستند.

 “شاخه های نظامی جنبش در شب جمعه 31/12/1964 عملیات از پیش برنامه ریزی شده را به صورت کامل انجام داد و تمامی نیروها به سلامت به پایگاه های خود بازگشتند.”  

  به نظر رهبران فتح دیگر جایی برای این تراژدی ها در هزاره سوم وجود ندارد. همان گونه که امروز شاهد هستیم به جز برخی قهرمانان گروه های موسوم به “فارس اللیل” که در بخش قدیمی شهر نابلس به سر می برند و همچنین برخی گروه های عضو فتح که در غزه و در سایه حمایت حماس که مقامات تشکیلات از اعضای آن با عنوان مشتی جنایتکار و کودتاگر یاد می کنند، به ادامه فعالیت های مبارزاتی می پردازند، دیگر هیچ کدام از گروه های وابسته به فتح دست به چنین کاری (مقاومت) نمی زند.

در حال حاضر تنها شاخه نظامی که حضور فراوان و گسترده ای در جامعه فلسطین دارد، دستگاه های مزدور و خودفروخته امنیتی ساف است که در زمینه ترور، ضرب و شتم و بازداشت اعضای حماس با برادران صهیونیست شان همکاری می کنند.

 “ما به دشمن در مورد هر گونه اقدام علیه شهروندان و غیر نظامیان عرب ـ در هر کجا که باشند ـ هشدار داده و اعلام می کنیم نیروهای ما هر گونه تجاوز دشمن را با اقدامی مشابه پاسخ خواهند داد. هر گونه اقدامی علیه غیر نظامیان عرب را یک جنایت جنگی می دانیم.”

  آیا تاکیدی که در بیانیه فتح بر حفظ جان غیرنظامیان عرب شده، باعث گشته است تا این جنبش یکی از جنایتکاران جنگی و یکی از سرکردگان آشوب در غزه (سمیح المدهون) را به قدیسی بزرگ مبدل سازد؟ یا آنکه حمله به دفاتر کمیته های زکات به بهانه وابستگی شان به حماس جزئی از برنامه حمایت از غیرنظامیان به شمار می رود؟

آیا چشم پوشی از حقوق ملی فلسطینیان در حیفا، یافا، قدس غربی ـ و در حال حاضر شرقی ـ به معنای تضمین یک زندگی شرافتمندانه و با عزت برای شهروندان عرب است؟!

در سال 1956 دغدغه اصلی فتح حفظ جان ملت بود ؛ اما در سال 2007، روزگار ثابت کرد که دستگاه های امنیتی فتح پیش از هر چیز در پی تخریب زندگی اجتماعی فلسطینیان و ویران کردن پایه های بقای حیات جامعه فلسطین با انحراف آن به سمت بزهکاری جنسی و سرسپردگی به دشمن هستند و دغدغه حمایت از رژیم صهیونیستی و انجام هماهنگی های امنیتی با این رژیم را در سر دارند.

دولت فتح امروز غزه را در زیر فشار سنگین محاصره قرار داده و از تمامی تلاش های خود استفاده می کند تا گذرگاه ها همچنان بسته بماند. دولت فتح آموزگاران و پرستارانی که در محل کار خود در غزه حضور می یابند، را از حقوق شان محروم می کند و تنها در صورتی حاضر به پرداخت این حقوق است که این افراد منزل خود را ترک نکرده و از خدمت رسانی به مردم سر باز زنند. این دولت نامشروع تنها در صورتی به پلیس ها و وکلا حقوق می دهد که از برقراری امنیت و دفاع از قانون امتناع ورزند.

 “ما به تمامی کشورهای جهان در مورد حمایت از دشمن صهیونیستی هشدار می دهیم ؛ زیرا در غیر این صورت، نیروهای ما منافع آنان در هر جای جهان که باشد، به خطر می اندازند.” 

  ولی به نظر رهبران امروز فتح باید از آمریکا ـ این مادر مهربان جهان ـ تشکر کرد ؛ همچنانکه باید مراتب سپاس را نیز خدمت پاریس اعلام کرد، زیرا این کشور بیش از مبلغی که تشکیلات خودگردان تقاضا کرده بود، تقدیم نمود.

 “زنده باد وحدت ملی”

 البته به نظر رهبران جدید فتح هیچ گونه گفتگویی با قاتلان و کودتاگران (حماس) انجام نخواهد شد.

 “زنده باد مبارزات ملی”

  مبارزه و مقاومت ملی بعد از تحمل سال ها تعقیب و گریز، دیگر در جریان مذاکرات، امتیازدهی ها و سازشکاری هایی که از سال 1993 آغاز و تا سال 2007 ادامه داشت، جان سپرد که البته جناب نبیل عمرو از جمله چهره های برجسته تشکیلات خودگردان این خبر را بعد از کنفرانس آناپلیس اعلام کرد.

 “مبارزه ای که برای بازگرداندن عزت و سرافرازی ملی صورت می گیرد.”

  می بخشید. منظور از این عبارت چیست؟ (ما اثری از این امر در اقدامات فتح نمی یابیم.)

 “مبارزه ای که برای بازپسگیری میهن از دست غاصبان انجام می شود.”

  با توجه به اوضاع کنونی، بهتر است بگوییم تلاشی که برای تشکیل کشور جدید فلسطین از سوی رهبران جدید فتح صورت می پذیرد، کشوری که تضمین بخش بقای رژیم صهیونیستی است و به گفته اولمرت در نهایت می توان در مورد زمان تشکیل آن و همچنین مرزهایش به توافق رسید و هیچ نیازی به عجله نیست ؛ چرا که عجله کار شیطان است.

 “این قیام و مبارزه به امید حق تا پیروزی، تا پیروزی و تا پیروزی ادامه دارد.”

 رهبران امروز فتح می گویند که تا روند جدید مذاکرات کار خود را ادامه می دهیم ؛ البته برخی از چهره های مدعی مبارزه مسلحانه می گویند تا دریافت حقوق آخر ماه.

 خطوط پر رنگی که در بالا ملاحظه فرمودید، متن اولین بیانیه ای بود که توسط جنبش فتح صادر شد. آیا شما هم با بنده هم عقیده هستید که اعضای جنبش فتح به جای مراسم جشن سالروز تشکیل این جنبش، باید مراسم عزای مرگش را برگزار نمایند.

لینک کوتاه:

کپی شد