پنج شنبه 01/می/2025

جنگ افروز، نه مرد صلح است

یکشنبه 5-آگوست-2007

عمر موسی، دبیر کل اتحادیه عرب طی اظهاراتی از اینکه مذاکرات صلح ـ با وجود بزرگ نمایی هایی که طرف های بین المللی از آن به عمل می آورند ـ تا کنون هیچ نتیجه ای به دنبال نداشته است، انتقاد کرد و مثل “آفتابه لگن هفت دست، شام و نهار هیچی” را در توصیف آن به کار برد.

دبیر کل اتحادیه عرب در واکنش به اظهارات مسئولان غربی و سفرهای دوره ای شان به منطقه، تحرکات بین المللی برای برقراری صلح را به آسیابی توصیف کرد که بدون هیچ نتیجه ای به دور خود می چرخد.

وی در بخشی دیگر از اظهارات خود خاطرنشان ساخت که طرف عربی نمی خواهد حکم آسیابی را داشته باشد که بی هیچ نتیجه ای به دور خود می چرخد. عمر موسی ابراز امیدواری کرد که حرف و حدیث هایی که در مورد صلح وجود دارد، در نهایت به نتیجه ای عملی بیانجامد.

سوالی که در اینجا مطرح می شود آن است که چه مناسبتی میان واکنش عمر موسی و نگاه سخره آمیزش به سفر مقامات بین المللی به منطقه وجود دارد؟ مناسبتش همان اقدام تونی بلر است که در اولین ماموریت کاری خود به عنوان نماینده کمیته چهارجانبه راهی مناطق اشغالی و فلسطین شده است.

ناظران سیاسی بر این باورند که تونی بلر ـ با وجود مواضع فلسطینی ها و همچنین تصمیم اکید رژیم صهیونیستی برای حاشیه ای قرار دادن نقش بلر در منطقه و جلوگیری از دخالتش در خصوص مسائل نهایی و همچنین سرنوشت قضیه مذاکرات ـ هیچ شانسی برای دست یابی به یک پیشرفت سیاسی در پرونده فلسطین ندارد.

رژیم صهیونیستی تلاش می کند که نقش بلر تنها محدود به همکاری با تشکیلات خودگردان برای بازسازی نهادهای وابسته به این تشکیلات باشد. رژیم اشغالگر قدس با گرمی خاصی از بلر استقبال کرد و با این کار در صدد جذب وی بود. اشغالگران امروز به این نکته باور دارند که بلر بهترین دوست و میانجیگر برای اسرائیل است. در نظر صهیونیست ها، جایگاه بلر حتی از کاندولیزا رایس نیز برتر است. همه ما به عینه دیدیم که چگونه ایهود اولمرت، نخست وزیر رژیم صهیونیستی ضیافت شامی را به افتخار وی برگزار کرد.

سردمداران اسرائیل در گفتگوهای شان با بلر، بر اهمیت انحصار ماموریتش در بازسازی نهادهای وابسته به تشکیلات خودگردان، به ویژه نهادهای امنیتی تاکید کردند و آن را اقدامی در جهت تحقق منافع اسرائیل دانستند.

صهیونیست ها تنها وقتی با گرمی از بلر استقبال کردند که مطمئن شدند وی همچون نمایندگان پیشین کمیته چهارجانبه یعنی جیمز ولفنسون و الوارو دی سوتو موی دماغ شان نخواهند شد. به نظر اشغالگران عبری او بهترین میانجیگری است که اسرائیل با تکیه بر او می تواند پیامش را به جامعه جهانی القا کند و چنین وانمود نماید که واقعا در پی سازش با فلسطینی ها است و قصد ادامه اشغالگری در کرانه باختری را ندارد و تنها در صدد حمایت از جایگاه ابومازن به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان است.

رژیم صهیونیستی در حساب و کتاب های خود، حسابی خاص بر روی روابط صمیمی بلر و بوش باز می کند و می داند که بلر هوادار اندیشه ها و طرح های رئیس جمهور آمریکا است. رابطه اشغالگران قدس با جیمز ولفنسون، نماینده پیشین کمیته چهارجانبه مثبت نبود و ولفنسون نیز به خاطر ناامیدی از کنترل رفتارهای “اسرائیل” از سمت خود کناره گرفت.

استقبال گرم صهیونیست ها از بلر به خاطر آن بود که می خواستند از همان آغاز وی را با خود همراه سازند و سدی را در مقابل هر گونه انتقاد او بسازند.

ماموریت بلر تنها محدود به تقویت تشکیلات خودگردان است، ولی حق دخالت در حل مسائل نهایی را ندارد ؛ البته تشکیلات خودگردان نیز به این امر آگاه است و تکیه ای بر نقش سیاسی بلر ندارد و تنها به این امید است که نخست وزیر مستعفی انگلستان بتواند از رابطه خود با رئیس جمهور آمریکا استفاده کند و ماموریت خود را به سمت حل مسائل نهایی پیش ببرد.

بر اساس خواست آمریکا و رژیم اشغالگر قدس، ماموریت بلر اساسا محدود است و تنها منحصر به بازسازی نهادهای وابسته به تشکیلات خودگردان و بهبود وضعیت اقتصادی این نهاد می شود و در این میان، تنها آمریکا است که نقش سیاسی را در مورد پرونده فلسطین ایفا می کند و با وجود آنکه ده تن از وزرای خارجه کشورهای عضو اتحادیه اروپا خواستار اعطای نقشی سیاسی به بلر هستند ؛ ولی این خواست آنها با مخالفت آمریکا رو به رو شده است چرا که واشنگتن و تل آویو نمی خواهند که او نقشی سیاسی داشته باشند.

حضور بلر در خاورمیانه به عنوان نماینده کمیته چهارجانبه ـ آن هم بعد از خداحافظی اش با خانه شماره ده “دونینگ استریت” ـ شاید هدیه بازنشستگی بود که همپیمان بزرگش یعنی جرج بوش به او عطا کرد یا شاید تصمیم از پیش بررسی شده دولت جمهوری خواه آمریکا برای بستن راه در برابر بیل کلینتون بود ؛ به ویژه بعد از آنکه هیلاری کلینتون اعلام کرد که در صورت پیروزی در انتخابات، تصمیم دارد تا پرونده صلح فلسطینی ـ صهیونیستی را به همسرش بسپارد.

در این نکته تردیدی نیست که دولت آمریکا به سفارش وزیر امور خارجه اش گوش داد و بلر را به جای فرستاده، به عنوان نماینده انتخاب کرد تا از این طریق، با یک تیر دو نشان را بزند: ابتدا اینکه بلر را جایگزین بیل کلینتونی کند که پیش از این خود را به عنوان نامزد تصدی منصب نمایندگی کمیته چهارجانبه معرفی کرده بود. دوم اینکه یک کانال سیاسی انگلیسی در خاورمیانه درست کند که متفاوت از سیاست های وزیر امور خارجه جدید بریتانیا یعنی دیوید میلبنک باشد.

تونی بلر با ایفای نقش میانجیگر در صدد پاک کردن پرونده ای است که با حمله به عراق سیاه شده است و تنها چیزی که باعث می شود تا وی هر چه بیشتر خود را به قلب عرب ها و مسلمانان نزدیک سازد، دست یابی به یک دستاورد مهم در خصوص مسئله فلسطین است یعنی همان کاری را که در مورد ایرلند شمالی انجام داد.

هیچ انگیزه ای وجود ندارد که بلر به خاطر آن بخواهد به فعال سازی روند صلح دست بزند. نماینده کمیته چهارجانبه تنها مسئول اجرای دستوراتی است که از سوی کاخ سفید به او دیکته می شود و از همین رو نیز رایس با خواست اروپایی ها در خصوص گسترش ماموریت بلر مخالفت ورزید.

درخواست اروپایی ها از آمریکا آن بود که ماموریت بسترسازی برای پیشبرد روند متوقف شده صلح نیز در دایره مسئولیت های بلر جای گیرد ؛ ولی رایس اعلام کرد که کشورش همچنان مصمم است که مدیریت پرونده صلح را در اختیار خود داشته باشد. بلر نیز همگام با خواست آمریکا حرکت می کند و در سفر اخیرش به کرانه باختری نیز به ابومازن اعلام کرد که تنها اختیاراتی اقتصادی به او داده شده است ؛ ولی برای تصدی نقشی سیاسی در پرونده فلسطین تلاش می کند.

به هر رو، باید دانست که بلر همان شریک قدیمی بوش در تنظیم طرح ویرانی عراق، محاصره ملت این کشور، تخریب زیرساخت های آن و ایجاد بذر فتنه و شکاف میان فرزندان ملت عراق است. بلر مرد جنگ است و هیچ گاه نمی تواند پیام آور صلح باشد.     

لینک کوتاه:

کپی شد