رژیم صهیونیستی در حالی که همچنان به دنبال رون آراد خلبان مفقود شده خود در جنوب لبنان در سال 1986 است و در سال 2019 از بازگشت باقیمانده جسد یک سرباز اسرائیلی از سوریه خبر داد که در سال 1982 در لبنان کشته شده بود و همچنین از تلاشهای دیگر خود برای جستجوی اجساد دیگر سربازان اسرائیلی در دمشق با همکاری روسیه پرده برداشته و از اقدام خود برای بازگرداندن جسد ایلی کوهن جاسوس معروف اسرائیلی سخن میگوید، توجهی جدی به آبراهام منگستو سرباز اتیوپیایی و هشام السید سرباز اسرائیلی – عربی خود ندارد. منگستو در سال 2014 توسط گردانهای قسام اسیر شده و السید نیز بنابر اعلام شاخه نظامی حماس از سال 2015 تاکنون در اسارت این گروه قرار دارد.
پس از توافق تبادل گلعاد شالیط قسام دیگر بر موفقیت تبادل دو اسیر اتیوپیایی و عرب حساب ویژهای باز نکرده بلکه بر کسب موفقیت نظامی بزرگی تمرکز نمود که در جریان جنگ سال 2014 محقق گردید. این موفقیت اسارت دو سرباز دیگر به نامهای آرون شاوول و هدار گولدن در دو عملیات جداگانه است چرا که هر دو از اصالتی اروپایی برخوردار هستند. در حالی که اسرائیل همچنان موجودیتی بسیار نژاد پرست بوده و از شخصیت اروپایی تجلیل مینماید و نمیتواند از یهودی دارای ریشه شرقی به راحتی عبور کند اما مساله در مورد اسیر اهل اتیوپی یا عرب غیر یهودی برای آن از اهمیت کمتری برخوردار است.
اسرای اتیوپیایی و عرب به خودی خود از اهمیت بالایی برخوردار نبوده بلکه مساله اصلی از پرداختن به آن تقویت موضع حماس در مذاکرات است چرا که این گروه از ابتدای تاسیس خود مساله اسرا فلسطینی را از مهمترین پروندههایی قرار داده که از ابعاد سیاسی و نظامی به آن پرداخته است و از همین جهت حماس با تلاشهای خود از سال 1988 برای به اسارت درآوردن سربازان اسرائیلی اعتبار خود را افزایش داده است. هم اکنون بسیاری از اعضای حماس در زندانهای رژیم اشغالگر به سر میبرند که به دلیل برنامه ریزی برای اجرای عملیات به اسارات درآوردن نظامیان اسرائیلی دستگیر شدهاند. شاید حماس از این لحاظ در صدر تمام گروههای مقاومتی قرار داشته و ممکن است در برخورداری از این رویکرد در میان گروههای مختلف یگانه باشد. این مساله را میتوان با نگاه به اجرای عملیات به اسارت گرفتن نظامیان صهیونیست در داخل اراضی اشغالی دریافت و البته مقاومت در این زمینه از اعتبار ویژهای در خارج از اراضی اشغالی برخوردار است. پس از آزاد سازی نوار غزه در سال 2005 حماس موفقیتی مرکب به دست آورد که عبارت بود از توانایی حفظ اسرای اسرائیلی و به نتیجه رساندن توافق تبادل از داخل غزه چنانچه در نمونه توافق گلعاد شالیط شاهد آن بودیم.
در خصوص اسرائیل نیز باید گفت که مساله تنها به جنبه نژاد پرستانه آن و اینکه سرباز اسیر دارای ریشه نژادی و اجتماعی بوده و طبقه اجتماعی آن دارای نفوذ در جامعه و (کشور) است محدود نمیشود بلکه این مساله از ابعاد مختلف جنبه استراتژیک نیز دارد. از جمله این ابعاد میتوان به زندان به عنوان ابزاری برای مهار مبارزات فلسطینی، به شکست کشاندن مبارز و جامعه فلسطینی به عنوان پشتوانه آن و حفظ برتری ارتش اسرائیل در محروم سازی فلسطینیان از دستاوردهای مادی و معنوی اشاره کرد. اینها مزیتهایی است که در شرایط اسارت سربازان برای اسرائیل وجود دارد اما در صورت موفقیت توافق تبادل آنها جایگاه اقدام مبارزاتی در داخل اراضی اشغالی افزایش یافته و این رویه در اسرائیل برتری خواهد یافت. اسرائیل به خوبی میداند که چنین حالتی میتواند به نفع مقاومت تمام شود. تحقق چنین شرایطی تنها به نفع حماس به عنوان یک گروه نبوده بلکه در راستای منافع یک ایده و پروژه در چارچوب نزاعی بلند مدت و پیچیده خواهد بود و به هر هدفی که دست یافته شود به طور کلی از اهمیت بالایی در دستاوردهای این نزاع محسوب میشود.
تمام ملاحظات مذکور اسرائیلی در طرف مقابل برای حماس نیز از اهمیت بالایی برخوردار است که بیانگر پایبندی این گروه به اسرا و مساله آنان است که اساساً مسالهای مبازراتی و درگیری محور بوده و تا حدودی جنبه انسانی نیز دارد.
اسرائیل برای محدود کردن قدرت مقاومت به منظور تحقق هر چه بیشتر اهداف این مساله به سمت طولانی کردن زمان مذاکرات حرکت کرد. اسرائیل در پی آن است تا از این طریق به خود آگاهی مبازراتی در خصوص ارزش اسرای اسرائیلی در این زمینه ضربه وارد کرده (که 9 سال از عملیات اسارت آنان در سال 2014 گذشته) و هزینههای زیادی به مقاومت و محیط اجتماعی آن در قبال نگاه داشتن اسرا تحمیل نماید که مهمترین آنها محاصره تحمیلی به نوار غزه و فعال سازی پروتکل هانیبال است که ارتش اشغالگر آن را در دهه 80 قرن گذشته میلادی و در جریان حمله به لبنان ابداع کرد. این پروتکل اجازه میدهد علیه گروه به اسارت درآمده از آتش سنگین استفاده شود حتی اگر این امر به کشته شدن سربازان اسیر منتهی شود، لذا مساله برای اسرائیل به مساله مذاکره برای اجساد کشته شدگان تبدیل میشود و نه سربازان زنده. لذا دولت اشغالگر به سرعت اعلام کرد آرون شاوول و هدار گولدن کشته شدهاند، این اقدام نه فقط برای تقویت موضع مذاکراتی در برابر حماس انجام شد بلکه برای پشتیبانی جامعه اسرائیل از این موضع صورت پذیرفت. لذا به نظر میرسد خانواده این دو اسیر از سال 2014 موضع دولتهای مختلف اسرائیل را درک کردهاند.
سیاست مذاکراتی حماس که از تاکتیک «هیچ اطلاعاتی بدون هزینه وجود ندارد» استفاده میکند به نوبه خود از سوی اسرای فلسطینی، خانوادههای آنان و عموم فلسطینیان مورد سوالاتی واقع شده است چرا که این جنبش مجبور شد برای به حرکت درآوردن این پرونده اطلاعاتی از هشام السید و منگستو منتشر نماید. هدف دیگر حماس از این اقدام تلاش برای فشار به دولتهای اسرائیل و ستاد ارتش رژیم اشغالگر است. چنین اقدامی از سوی حماس در حالی انجام شده که تنها اشاراتی در خصوص سرنوشت دو سرباز غربی اسرائیلی صورت پذیرفته و روشن است که افشای اطلاعات از آنها یا حداقل یکی از آنها برای هدف مد نظر حماس جهت به حرکت درآوردن این پرونده از تاثیر بیشتری برخوردار است.
قضاوت در مورد این سیاست مذاکراتی سخت است چرا که ناظران در این خصوص اطلاعات کافی ندارند. در حالی که عدم ارائه هر گونه اطلاعات در خصوص دو اسیر جنگ 2014 به ادعای دشمن در مورد مرگ آنها کمک میکند در صورت صحت این فرضیه حماس نمیتواند اطلاعاتی در خصوص آنها منتشر نماید زیرا اعتراف به مرگ آنها این گروه را در موضع مذاکراتی سختتری قرار میدهد و این به معنای آن است که حماس مساله این دو اسیر را همچنان در حد اشارات تلویحی نگاه خواهد داشت.
سوال دیگری که مطرح میشود آن است که در صورت صحت این فرضیه چه دلایلی سبب میشود تا جنبش حماس سقف گفتمان خود را با اشارات مداوم به زنده بودن این دو اسیر افزایش دهد؟ در این خصوص میتوان این گونه احتمال دهیم که حماس گزینه دیگری در اختیار ندارد چنانچه حزب الله در مورد 3 سرباز اسیر شده در سال 2006 چنین کرد و این با وجود ارزیابیهای دولت اشغالگر در آن دوره بود که بر مرگ آنان تاکید داشت و در واقع نیز چنین بود.
برخی گمانه زنیها حاکی از آن هستند که این دو سرباز کشته شدهاند یا یکی از آنها در صورتی که حین اسیر شدن زنده مانده باشد چندی بعد کشته شده است. چنین گمانههایی به حماس اجازه نمیدهد تا سرنوشت واقعی آنها را اعلام کند و این جنبش را مجبور کرده در مورد آنها به اشارات مبهم و مانورهای مختلف اکتفا نماید. اما در صورتی که این دو سرباز یا یکی از آنها زنده باشد شکی نیست که حماس باید در سیاست خود تجدید نظر کند زیرا این در اصل تاکتیکی برای فشار به دشمن است و نباید به ضد آن و در راستای تضعیف مقاومت تبدیل شود، اما آیا میتوان پذیرفت که حماس این را درک نمیکند؟
اگر شرایط چنان که ذکر شد باشد معنا ندارد که بسیاری از ناظران و فعالان فلسطینی در شبکههای اجتماعی از مرگ این دو سرباز سخن بگویند چرا که این هیچ منفعتی در سطح ملی نداشته و تنها سخنانی بیهوده است. این گونه پافشاریها به افزایش قدرت حماس در موضع مذاکراتی خود منتهی نشده بلکه تاثیری معکوس دارد. اما این با همفکری در خصوص آنچه که میتواند موجب افزایش قدرت مقاومت در عملکرد آن در این پرونده شده یا گفتمان مقاومت در مواجهه با اسرا و خانوادههای آنان را بهبود بخشد منافاتی ندارد.
فعالیت فشرده تبلیغاتی داخلی در مورد این پرونده با گذشت زمان اثرگذاری معنوی خود را از دست میدهد چنانچه پیگیری سیاست استفاده از اشاره و کنایه در این پرونده با تاکتیک فوق الذکر مبنی بر مخفی کردن سرنوشت دو سربازی که از اهمیت بیشتری برخوردارند تناسب ندارد. در واقع تفکیک میان اراده اعمال فشار به دشمن و آنچه به داخل فلسطین میرسد امری مشکل است و میتواند به باز شدن عرصه برای مزایدههای ارزان قیمت برای مقاومت یا تاثیرگذاری بر روحیه اسرا و خانوادههای آنان منتهی شود.
اما میتوان گفت قسام به این اکتفا نکرده و برای به حرکت درآوردن این پرونده تلاش میکند چنانچه با انتشار ویدیوی اخیر از آبراهام منگستو اتیوپیایی چنین کرد که حاوی اشارات تلویحی وی به وجود دیگر اسرای اسرائیلی نزد حماس بود. واقعیت آن است که این ویدیو این بار واکنشهای بسیار مثبتتر اسرائیلی نسبت به گذشته را به دنبال داشت و با تصور برخی ناظران فلسطینی تعارض داشت که تلاش میکردند این اقدام حماس را کم اهمیت جلوه دهند.
اگر چه انتشار این ویدیو در چارچوب میانجیگری و مذاکرات محرمانه غیر مستقیم یا بهره برداری از تشکیل دولت جدید و تعیین رئیس جدید ستاد ارتش دشمن و یا توافق صهیونیسم مذهبی با نتانیاهو برای استفاده از تمام ابزارها جهت بازگرداندن اسرا بعید نیست اما این اقدام قطعاً در راستای پایبندی حماس به مساله اسرا و تلاش همزمان آن برای تقویت تناقضات در عرصه داخلی دشمن گنجانده میشود. چنانچه حماس در به اسارت درآوردن سربازان بیشتری از دشمن در جریان نبرد شمشیر قدس در سال 2021 تلاش نموده و در برخی موارد هزینه این اقدام را با از دست دادن نیروهای زبده خود پرداخت کرده است.
آگاهی از این امر برای تفکیک میان مزایده و لفاظی و بین توصیه و کمک به تقویت موضع ملی حماس در خصوص این پرونده یا بهبود گفتمان داخلی این جنبش در پرونده اسرا ضروری است.