شنبه 10/می/2025

حماس مرا به زندگی امیدوار کرد

چهارشنبه 30-دسامبر-2009

  اگر انسان در زندگی  امید و آرزو داشته باشد زندگی را دوست خواهد داشت، و هر چند این امید بزرگ باشد و بر زندگانیش تأثیر داشته باشد و در جهت تحقق آن تلاش کند، علاقه اش به زندگی بیشتر خواهد بود.

حماس به من امید داد، چه بسا ملیون ها نفر هم در سراسر جهان با من هم عقیده باشند، به همین خاطر پیشنهاد می کنم که سالگرد تأسیس این حرکت و روش خاص و منحصر به فردش را جشن بگیریم که  دمیدن روح امیدواری در جان مردم و مقابله با شکست روحی و روانی که قدرت و توانایی مقاومت را از این امت سلب کرده بود .

پیشنهاد می کنم تجربه   حماس در مدارس و دانشگاه ها تدریس   شود، چرا که این کار روح مقاومت را در مقابل شکست روحی که استعمارگران می خواهند بر ما تحمیل کنند در جان مردم زنده می کند .

این همان شکستی بود که سبب شد بسیاری از مردم توسل به صلح با اسرائیل   را تایید کنند و آن را تنها راه حل بدانند و بگویند: ما نمی توانیم با اسرائیلی که آمریکا با پیشرفته ترین سلاح ها پشت سر او ایستاده است بجنگیم. اسرائیلی که بیش از 200 بمب هسته ای در اختیار دارد و همه را به سوی پایتخت های عربی نشانه رفته است و می تواند ملیون ها نفر از عرب ها را با آن نابود کند .

منطق   عجز و ناتوانی  

مدت هاست که ناتوانی و عجز بر این امت سایه افکنده است این ناتوانی و سستی چنان به تصویر کشیده شده است که انگار عقلانیت و واقع گرایی است. در طول سال های 1977 تا 1987 میلادی، کسانی را که مخالف روند صلح با اسرائیل بودند، چنان به تصویر کشیده بودند که انگار آنان چیزی از توازن قوا نمی دانند و انسان هایی غیرمنطقی و غیر واقع گرا هستند .

من از سال 1979 میلادی به عنوان روزنامه نگار در روزنامه “شعب” کار می کردم. آن وقت ها دانشجوی دانشکده مطبوعات بودم. در سال 1981 که فارغ التحصیل شدم سادات روزنامه شعب را توقیف کرد .

خداوند راه دیگری   برایم هموار کرد و به عنوان دانشیار دانشکده مطبوعات   پذیرفته شدم. من مصرانه با صلح با اسرائیل مخالفت می کردم و معتقد بودم که این مسأله به شکست می انجامد و به آزادی قدس ختم نخواهد شد .

این در حالی است که اسرائیل مذاکره در زمینه قدس را رد کرده و آن را به عنوان پایتخت دائمی خود می داند. از سوی دیگر همه مسلمانان به این معتقدند که قدس محور اصلی این درگیری ها است و نتیجه هر چه باشد به هیچ قیمتی نمی خواهند از آن دست بردارند .

اما من آن روزها مانند   پرنده ای بودم که تنها می نالیدم یا مانند موجودی بودم، گویی که از سیاره دیگری به زمین فرود آمده است .

ناگاه با حادثه ای مواجه شدم که مقداری خوشحالم کرد و روح اطمینان و علاقه مندی به زندگی را در من دمید .

انتفاضه اول آغاز شد و کودکان با سنگ در مقابل اشغال   گران ایستادند .

پی بردم که همانند من کسانی هستند که این نوع واقعیت و   منطق را انکار می کنند و پیوسته به آزادسازی فلسطین و تمام امت اسلامی از دست طغیان و استبداد و اشغال و تبعیت و فقر و عقب ماندگی فکر می کنند .

احساس کردم قلمم زنده می شود و کودکان فلسطینی در وجودم   نور امید روشن کردند؛ سلسله مقالاتی   در روزنامه اتحاد نوشتم و بعداً   همه آن ها را در کتابی تحت عنوان   “ انتفاضه فلسطینی انقلابی متمدن گردآوری کردم .

موضوع اصلی کتاب این   بود که کودکان فلسطینی در حال پی ریزی نمونه ای از مبارزات مدنی طولانی مدت هستند .

مبارزه در راه آزادی و در جهت آزادسازی فلسطین ادامه خواهد داشت، اگر اسرائیل سلاح هسته ای در اختیار دارد ما هم اراده و استقامت و عشق به شهادت و سنگ های این سرزمین پاک و مقدس را در اختیار داریم .

واقعیت موجود این   است که روحیه ضعف و ناتوانی   و تسلیم در برابر دشمن در امت   وجود دارد و این خود باعث فقر   و عقب ماندگی است. بنابراین ضروری   است که انسان همت و اراده   اش را به کار گیرد و به این بیندیشد   که برای پایه گزاری حرکت مقاومت و   عموماً در برابر استعمار و قدرت های استبدادی سلاحی جدید و غیرتقلیدی اختراع کنند .

ریشه   مقاومت

دوران معاصر شاهد پیشرفت چشمگیری در ساخت انواع سلاح ها بوده است و اسرائیل نیز تمام سلاح های پیشرفته ساخت آمریکا را در اختیار دارد. اسرائیل عملا بمب های هسته ای در اختیار دارد که با این سلاح قادرند کره زمین را نابود کنند، اما این به بدان معنا نیست که ما از قدس عزیز و سرزمین مقدس مان کوتاه آمده و حق و آزادی خود را نادیده بگیریم .

چه می شد اگر ما هم به شیوه عملکرد کودکان فلسطینی سال 1987 رفتار می کردیم و در راه مقاومت از هر امکاناتی که سرزمین مان در اختیار ما می گذاشت استفاده می کردیم؟

نهضت از اینجا   آغاز می شود… فکرتان را آزاد بگذارید سرزمینی که امروز در دست مسلمانان است مساحتی در حدود 35 میلیون کیلومتر مربع است در حالی که جمعیت مسلمانان امروز به یک و نیم ملیارد نفر می رسد. چرا نباید امید را به دل ها باز گردانیم؟ چرا نباید فکرمان را آزاد بگذراریم تا از امکاناتی که دنیا در اختیارمان گذاشته است خوب استفاده کنیم؟

چه می شد اگر مسلمانان در برابر احساس ناتوانی و ناکامی و خاطرات تلخ شکست مقاومت می کردند و افکار و ایده های نوینی را برای بهره گیری از امکانات دنیایی در همه زمینه ها ارائه می دادند؟

ساکنان هر منطقه   از اسرار و رموز آن منطقه به خوبی آگاهند، اما نیروی اشغال گر هر اندازه هم از نظر سلاح قوی باشد،   از پی بردن به پیوند عمیق میان یک سرزمین و تجارب تاریخ بشری عاجز است !

از اینجاست که اصالت انسان و ارتباط محکم او با وطن و تمدن او، مهم ترین سلاحی است که می توان در راه رشد و رهایی فلسطین از آن بهره گرفت .

اصالت انسان در فهم ارتباط میان سرزمین و تاریخ آن نمایان می شود. به همین خاطر عدم آگاهی از تاریخ یک سرزمین به معنی نداشتن آن سرزمین است و شهروندی حقیقی در فهم و درک تاریخ تمدن آن سرزمین هویدا می شود .

زمانی که برای تحصیل   روانه بریتانیا شدم فرصتی بود   که این فکر و عقیده در عقل   و قلبم ریشه دواند. با وجود اسباب   رفاه و خوشگذرانی در کشورهای غربی،   من هیچ گاه در آنجا احساس خوشبختی نکردم .. احساس غربت می کردم.. مشتاق بودم که در تاریخ وطنم نفس بکشم و تاریخ و سیره اجدادم را به خاطر آورم که چگونه اسلام را با نور تمدن و آزادی به این سرزمین  تاباندند، در حالی می آمدند که فلسطین و شام و مصر و لیبی و الجزایر و مراکش در سیطره امپراطوری سرکش روم بود و آنها مردم را خوار کرده و انواع عذاب ها را به آنان چشانده بودند.

تنها کسی متعلق   به این سرزمین است که بتواند تاریخ آن سوارکاران مجاهدی را که آن را آزاد کردند درک کند! و تنها کسانی حق زندگی در این سرزمین را خواهند داشت که سیره و روش زندگی آنان را اعاده کنند تا بتوانند برای ارائه یک راهکار علمی جهت بیداری مردم و آزادسازی سرزمین شان در کنار بنای تمدن و پیشرفت و تعالی اقدام کنند .

سال ها گذشت و انتفاضه   دوم شروع شد و با شنیدن اخبار   شهیدانی که روحشان را فدای قدس می کردند امیدم بیشتر می شد .

سروران من! آزادی   فلسطین هدفی است که ملیون ها نفر شهید می طلبد، از خداوند می خواهم که من و تمام کسانی که دوست شان دارم از جمله آن شهیدان باشیم .

اینجاست که افق تازه ای در مبارزه امت اسلام گشوده می شود، قضیه فقط در امکانات سرزمین و اصالت انسان و تاریخ آن خلاصه نمی شود.. بلکه به ارتباط همه این ها با اراده و ایمان انسان و قدرت روحی و قوت عقیده و توانایی بکارگیری امکانات و درس از تاریخ، برای تغییر واقعیت بستگی دارد .

آنگاه که در سیره شهدای   فلسطینی تأمل می کردم سلسله مقالاتی   در این زمینه نوشتم که بعداً   آنرا به کتابی تبدیل کردم. نام این کتاب انتفاضه اقصی مثالی از یک مقاومت اسلامی پیشرفته است.

عشق به زندگی  

انتفاضه اقصی باعث شد به شهادت عشق بورزم.. رسانه های   غربی را پی گیری می کردم. آنها چنین تبلیغ   می کردند که اینان  زندگی را دوست ندارند.. زنان فلسطینی فرزندان شان   را دوست ندارند و به همین خاطر از شهادت   شان خوشحالند!

اما رسانه های   غربی از اسرار ارتباط وطن و تاریخ   آن با ایمان و اراده عشق به زندگی   چیزی نمی دانند. چرا که این شهیدان زندگی شان را دوست دارند، به همین خاطر آن را در راه آزادی فلسطین فدا می کنند . وطن گران تر و باارزش تر از زندگی است. مادران فلسطینی فرزندان شان را به حدی دوست دارند که از نائل آمدن آن ها به درجه شهادت خوشحالند و افتخار می کنند که فرزندانی دارند که با شجاعت و قدرت در راه وطن خود می جنگند و هر قطره خونی که از هر شهیدی می ریزد، راه آزادی و آزادسازی و مقاومت را روشن می کند .

پیروزی مجاهدان   در غزه در مقابل تمام سلاح های   مخرب و کشنده رژیم صهیونیستی نیز   سبب شد که زندگی را دوست داشته   باشم.. با وجود این که در دهه پنجم عمرم به سر می برم، این امید در من قوت   گرفت که شاهد آزادی تمام سرزمین فلسطین از رود اردن تا دریای مدیترانه اش باشم و پس از آزادسازی آن در مسجدالاقصی نماز گزارم .

ولی عشق به زندگی   به عشق به شهادت بستگی دارد… باور کنید که پیروزی نزدیک است و روشنی فجر پیروزی از نزدیک پیداست، و فلسطین آزاد خواهد شد. در آن روز چه خوشبخت است کسی که خداوند او را به فیض شهادت رسانده یا زندگی کریمانه ای نصیبش نموده باشد. بنابراین چه زیباست که عمر باقیمانده در راه تحقق این آرزو سپری شود: بیداری امت اسلام و آزاد قدس .

منبع: روزنامه قطری “شرق

 

لینک کوتاه:

کپی شد