جمعه 20/سپتامبر/2024

حماس و بحران جامعه بين الملل

یکشنبه 4-فوریه-2007

  ترجمه: مركز اطلاع رسانی فلسطين

حوادث اسفبار کنونی که فلسطین شاهد آن است، در چارچوب اجرای یک سناریوی خطرناک صورت می گیرد که هدف از آن پایان بخشیدن به مسئله فلسطین از طریق حذف جنبش مقاومت اسلامی “حماس” می باشد ؛ به ویژه بعد از آنکه تمامی تلاش های دشمنان برای همسو ساختن این جنبش با روند سازش به شکست انجامید و حماس به مانعی جدی بر سر راه اجرای طرح های سازش مبدل شد.

به قدرت رسیدن حماس یک تنگنای شدید برای اشغالگران صهیونیست و حامیان و سازمان های همگام و همسو با آنان بود ؛ به ویژه اینگه تنگنای مذکور ـ بعد از آنکه حماس با موفقیت تمام موانعی را که در جهت منحرف ساختن این جنبش به سمت باتلاق تسلیم و چشم پوشی از آرمان ها و حقوق ملی قرار داده شده بود، پشت سر گذاشت و فشارهای محور شرارت و استکبار جهانی بر ملت فلسطین و دولت مبارز این کشور بی فایده ماند ـ شدت و حدت بیشتری به خود گرفت.

آنچه به نام “جامعه بین الملل” می شناسیم ـ که البته در اصل پیمانی است که در خود دولت ها، سازمان ها، احزاب و ارگان های حامی پروژه صهیونیسم را جای داده است ـ در حال حاضر با یک بحران انسانی و اخلاقی در تعامل با حماس، ملت فلسطین و دولت مشروع و منتخب این ملت رو به رو است. امروز جامعه ظالم بین الملل بدون در نظر گرفتن مشروعیت دولت منتخب فلسطین و همچنین پایگاه مردمی حماس ؛ این جنبش را در میان دو گزینه مخیر کرده است: تسلیم یا حذف؟

نمود بحران انسانی و اخلاقی که جامعه بین الملل گرفتار آن شده است، را می توان در سوء استفاده جامعه بین الملل از رنج و محنت های ملت فلسطین یافت. جامعه بین الملل از این مصیبت ها به عنوان ابزاری برای اعمال فشار بر فلسطینیان و برافروختن آتش درگیری داخلی سود می برد.

تنها چیزی که برای جامعه بین الملل که هیچ گاه حاضر به پذیرش حقوق مشروع ملت فلسطین و بازگرداندن این حقوق به صاحبان اصلی اش نیستند ؛ حائز اهمیت می باشد، مدیریت مناقشه اعراب و صهیونیست ها است که البته باید به گونه ای باشد که منافع پروژه صهیونیست را تامین کند.

امروز برنامه، طرح ها و اقدامات جائرانه جامعه بین الملل در راستای یافتن راهکاری جهت معاف ساختن اشغالگران از تحمل بار وظایفی است که در قبال سیطره بر حیات میلیون ها فلسطینی تحت اشغال دارند.

از این رو، از همان آغاز انتفاضه اول که یک بار سنگین بر دوش اشغالگران صهیونیست به شمار می رفت، تمام توجه جامعه بین الملل بر ایجاد دولت خودگردانی بود که بتواند منافع یهودیان و صهیونیست ها را در اراضی اشغال شده تامین کند. کنترل فلسطینیان، به عنوان یکی از وظایف و ماموریت هایی بود که جامعه بین الملل برای دولت خودگردان تعریف کرده بود ؛ البته به شرطی که در زیر سایه شوم اشغالگران باقی بمانند.

ظهور حماس به عنوان یک قدرت بزرگ و فعال در عرصه فلسطین و به عنوان طرفی مهم در معادله چالش میان اعراب و رژیم صهیونیستی، به مانعی بر سر راه اجرای اهداف شوم اشغالگران قدس بدل شد و در نتیجه افزایش قدرت و نفوذ حماس در جامعه فلسطین و حمایت مردم از این جنبش، تشکیلات خودگردان در انجام ماموریتی که جامعه بین الملل به عهده اش گذاشته بود و در سرلوحه آن نیز پایان بخشیدن به مقاومت قرار داشت، ناکام ماند.

ضمنا تلاش های جامعه بین الملل برای همسو کردن حماس با جریان سازش، تغییر منشور این جنبش، تبدیل آن به یک حزب سیاسی ملتزم به قواعد بازی سیاسی (که البته تعیین این قواعد نیز به عهده جامعه بین الملل بود) و وادار ساختن حماس به توقف مقاومت و پذیرش توافق نامه های به امضار سیده میان ساف و رژیم صهیونیستی همگی به شکست انجامید.

جنبش حماس بعد از پیروزی قاطع در انتخابات و قدرت یافتن، مخالفتش با دسیسه های جامعه بین المللی را اعلام کرد و در راستای حفظ محبوبیت و مشروعیت ملی خود کوشید و در اینجا بود که آمریکا احساس کرد که برای خروج از باتلاق عراق و همچنین موفقیت در اجرای استراتژی جدیدش در منطقه نیاز به آرام کردن چالش میان اعراب و اسرائیل دارد و از اینجا بود که جامعه بین الملل برای دست یابی آمریکا به این هدف، اجرای یک سناریوی خطرناک جدید را که هدف از آن حذف حماس بود، آغاز کرد.

سناریوی حذف حماس متضمن یک سری برنامه هایی بود که اساس و پایه آن افکار و دستوراتی بود که کارشناسان به اصطلاح “مبارزه با تروریسم” آنها را برنامه ریزی کرده بودند. از جمله کارشناسان مذکور می توان به بروس هوفمن اشاره کرد که در حال حاضر در سازمان صهیونیستی “راند” به عنوان مشاور در امور مبارزه با تروریسم فعالیت می کند.

هر کسی که حوادث امروز فلسطین را دنبال می کند، کاملا به این نتیجه می رسد که اجرای بخش هایی از طرح حذف حماس آغاز شده است که نمود آن را می توان در حوادث ذیل یافت:

 

1ـ حمایت مالی، لوجستیکی و تجهیز شبه نظامیان مخالف حماس، به ویژه آنهایی که در زیر چتر جنبش فتح مشغول فعالیت هستند تا اینکه شبه نظامیان مذکور بتوانند نفوذ خود در جامعه فلسطین و همچنین حاکمیت شان بر نوار غزه و کرانه باختری را افزایش دهند. ضمنا برخی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیز مسئولیت پرداخت بخشی از هزینه های مربوط به حمایت های مالی از شبه نظامیان را به عهده دارند.

 

2ـ شبه نظامیان جامعه فلسطین را وارد باتلاق خشونت می کنند تا اینکه فضایی آمیخته از هرج و مرج بر این کشور حاکم شود و در نتیجه آن جنگ داخلی آغاز شود تا اینکه بستر برای اجرای بخش های دیگری از سناریوی حذف حماس که تحقق آن جز با به راه انداختن آشوب و خشونت امکان پذیر نمی باشد.

 

3ـ از بین بردن مشروعیت رهبران حماس و اکتفا نکردن به مسئله بازداشت، قتل و یا تبعید این رهبران مبارز ؛ دشمنان برای دست یابی به این هدف، دست به تخریب و تجریح چهره آنان و همچنین توانایی هایشان می پردازد. این نکته مسلم است که رهبران جنبش از یک جایگاه بسیار مهمی برخودارند که ضامن بقای جنبش است.

 

4ـ استفاده از هرج و مرج، نابسامانی، اوضاع وخیم امنیتی و ناآرامی در جامعه برای ترور رهبران درجه دوم حماس تا اینکه جنبش مذکور قدرتش بر کنترل افراد و دستگاه های خود را از دست دهد و به تبع آن، از توانایی ارتباط با نیروها و انجام عملیات محروم شود که نتیجه این امر در بلند مدت، کاهش توانایی حماس بر فعالیت می باشد.

 

به نظر می رسد دولت آمریکا و سازمان های مطالعات سیاسی و راهبردی که به این دولت برای تصمیم گیری ها مشورت می دهند، بار دیگر نیز در حساب ها و پیش بینی های خود دچار اشتباه شده اند. نابسامانی یک سلاح دو لبه است و مطمئنا این اوضاع وخیم امنیتی می تواند به نابودی تشکیلات خودگردان بیانجامد ؛ به ویژه آنکه کفه های ترازوی قدرت به سمت حماس سنگینی می کند.

از این نکته نیز نباید غافل بود که مطمئنا این نابسامانی ها به کشورهای همجوار نیز کشیده خواهد شد و تمامی منطقه خاورمیانه را نیز در بر خواهد گرفت و به دنبال آن نیز یک سلسله جنگ های پایان ناپذیر داخلی آغاز خواهد شد که به فروپاشی نظام های عربی همپیمان آمریکا که از ضعف و نداشتن مشروعیت ملی رنج می برند، خواهد انجامید ؛ به ویژه آنکه اگر ایالات متحده بخواهد ارتش های عربی را برای مقابله با حماس و پشتیبانی از تشکیلات خودگردان بسیج کند ؛ این امکان وجود دارد که این ارتش های عربی ـ به شیوه هایی مختلف ـ در تشکیل دولت فلسطینی نقش داشته باشند.

اگر ایالات متحده برای حمایت از تشکیلات خودگردان نیروهایش را گسیل دارد، خود را در باتلاقی جدید همچون باتلاق عراق خواهد یافت و چه بسا که دخالت آمریکا به یک جنگ منطقه ای انجامد که نتایج آن بر خلاف خواست ایالات متحده باشد. ضمنا این نکته را نیز نباید از یاد برد که رژیم اشغالگر قدس بارها و بارها در هدف خود برای نابودی حماس و یا جلوگیری از افزایش قدرت و توان این جنبش شکست خورد.

بحرانی که امروز جامعه بین الملل خود را گرفتار آن می یابد، از عدم تعلقش به انسانیت، جانبداری کاملش از اشغالگران و به رسمیت نشناختن حقوق ملی فلسطینیان نشات می گیرد. جامعه بین الملل باید درک کند که همه راه ها به قدرت یافتن و پیروزی حماس و همچنین بازگشت حقوق مشروع ملت فلسطین ختم می شود. پس بر این اساس، باید راهی را انتخاب کند که کمترین هزینه و زیان را برایش به دنبال دارد.  

لینک کوتاه:

کپی شد