چهارشنبه 30/آوریل/2025

حماس و شرکت در انتخابات مجلس قانونگذاری

پنج‌شنبه 28-دسامبر-2006

به نظر می رسد که در صورت عدم مشارکت جنبش حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین که قرار است در بیست و پنجم ژانویه سال 2006 میلادی و پس از یک بار تعویق برگزار شود، این انتخابات حادثه ای مهم در تحولات فلسطین به شمار نمی آمد و پیامدهای چندانی برای تحولات فلسطین از جمله در زمینه درگیری با رژیم صهیونیستی در بر نداشت. اعلام مشارکت جنبش حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری دخالت بازیگران منطقه ای و بین المللی و همچنین داخلی را در این انتخابات به دنبال داشت و این اتفاق می طلبد که انتخابات به صورت ویژه مورد تحلیل قرار گیرد، تحلیلی که این انتخابات را از چارچوب رویه عادی برگزاری انتخابات مجالس قانونگذاری در هر یک از کشورها یا رژیم های دیگر خارج می سازد.

تصمیم حماس برای شرکت در انتخابات و علل و عوامل و پیش بینی ها و مواضع داخلی و منطقه ای و بین المللی در قبال این تصمیم، سایه خود را بر کل روند آمادگی، برگزاری و نتایج این انتخابات گستردانیده است، به ویژه اینکه مشارکت با احتمال کسب شماری از کرسی های مجلس قانونگذاری به وسیله نامزدهای حماس همراه است. به همین سبب این موضوع باید به صورت اختصاصی و با توجه به ابعاد مختلف قضیه بررسی شود و در خلال آن علل و عوامل این تحول و نیز ارزیابی جامعی از روند آن انجام گیرد تا پیامدها و نتایج این اقدام بهتر نمایان گردد.

 نشانه ها

– حماس برای اولین بار است که پس از ده سال از برگزاری اولین دوره از انتخابات مجلس قانونگذاری در آن شرکت می کند. انتخابات مجلس قانونگذاری بر اساس معاهده “اسلو” که در سال 1993 به امضا رسید، برگزار می گردد. در اولین و تنها دوره انتخابات مجلس قانونگذاری جنبش فتح اکثریت کرسی های آن را از آن خود کرد. علت پیروزی گسترده جنبش فتح در آن انتخابات را می توان مضاف بر محبوبیت مردمی زیادی که این جنبش ـ در آن زمان ـ در میان فلسطینیان از آن برخوردار بود و نیز امیدهایی که توافق اسلو و بازگشت یاسر عرفات به اراضی اشغالی 1967 در پی داشت، به عدم مشارکت حماس در آن انتخابات به دلایل ایدئولوژیک و موضع جنبش (حماس) در قبال توافق اسلو که انتخابات نتیجه آن بود، دانست.

– انتخابات شوراهای شهر و روستا در شمار زیادی از شهرها و شهرک های فلسطینی نشین در کرانه باختری رود اردن و باریکه غزه میزان تأثیرگذاری و قدرت جنبش حماس را در میان توده فلسطینیان و نیز جایگاهی را که این جنبش در میان ملت فلسطین در اختیار دارد، به وضوح نشان داد، به گونه ای که این جنبش به یک رقیبت جدی و حقیقی برای جنبش فتح که در طول سال های گذشته نمایندگی فلسطینیان را تقریبا به انحصار کامل خود درآورده بود، تبدیل گردید.

– به نظر می رسد که جنبش حماس در حال حاضر بیشترین میزان حضور و قدرت را در مقایسه با هر زمان دیگری در میان فلسطینیان دارد و از توان زیاد تاثیرگذاری مستقیم بر افکار عمومی فلسطینیان و رای دهندگان فلسطینی برخوردار است، زیرا ابزارها و وسایل ارتباطی و تبلیغاتی گسترده ای برای تماس با مردم در اختیار دارد که وسایل تبلیغاتی گسترده و ساختار تشکیلاتی منظم در تمام اراضی اشغالی 1967 فلسطین از آن جمله است و این امر میزان تاثیرگذاری حماس را در انتخابات شوراهای شهر و روستا در مناطق  فلسطینی نشین نشان داد.

– جنبش حماس در حالی وارد رقابت های انتخاباتی ـ در صورت برگزاری آن در زمان مقرر ـ می شود که یاسر عرفات رئیس فقید تشکیلات خودگردان از دنیا رفته است و فقدانش اهمیت زیادی دارد، زیرا این امر بر هر گونه نتایجی که احتمالا حماس به دست خواهد آورد، تاثیر خواه مستقیم و خواه غیر مستقیم بر کل تصمیمات سیاسی رسمی فلسطینیان خواهد داشت، چرا که با درگذشت عرفات، حماس این امکان را یافته است تا به صورتی مناسب با جایگاه خود یا بیشتر در روند تحولات تاثیر بگذارد و این امر با افزایش شمار کرسی هایی که احتمالا در انتخابات مجلس کسب خواهد کرد در ارتباط است، زیرا وجود عرفات به عنوان یک نماد سیاسی برای فلسطینیان بر هر گونه تحول و تغییر داخلی در عرصه فلسطین سایه انداخته بود و احتمال چنین تغییری را کاهش می داد و از شدت تاثیرگذاری اش می کاست به ویژه که عرفات توان زیادی در مهار مخالفانش و نیز قدرتی مشابه در هدایت طرفدارانش یا کسانی که احتمالا طرفدار وی بودند، داشت.

– انتخابات مجلس قانونگذاری همچنین در حالی برگزار می گردد که جایگاه تشکیلات خودگردان در عرصه های مختلف داخلی و خارجی به شدت سست شده است. نیز باید توجه داشت که اتهام فساد به شدت دامنگیر این تشکیلات و مقامات آن است و مدیریت ناکارامدی نیز بر ساختار تشکیلاتی و سازمانی آن سیطره دارد. این امر نشان می دهد که انتخابات آینده در شرایطی کاملا متفاوت برگزار می شود و حماس فرصت هایی خواهد داشت که در گذشته برای این جنبش در ابعاد مختلف از جمله علل مشارکت یا خطاب سیاسی و تبلیغاتی اش فراهم نبوده است. به همین سبب می توان علت تاکید زیاد حماس بر لزوم اصلاح ساختار و وضعیت تشکیلات خودگردان را در بیانیه ای که این جنبش در ماه سپتامبر سال گذشته میلادی ( 2004 ) در فراخوان هوادارانش برای ثبت نام جهت شرکت در انتخابات صادر کرد، دریافت.

– انتخابات آتی همچنین در سایه عقب نشینی یکجانبه “اسرائیل” از نوار غزه که از نظر عموم فلسطینیان پیروزی گروه های مبارز و طرفدار مبارزه و انتفاضه مسلحانه به شمار می آید، برگزار می گردد. افکار عمومی فلسطینیان همچنین بر این باورند که این پیروزی پس از آن به دست آمد که همه گزینه های دیگر برای تحقق خواسته ها و آرمان های ملت فلسطین با شکست مذبوحانه مواجه گردید. بدیهی است که حماس یکی از اصلی ترین ارکان پیروزی فلسطینیان در غزه به شمار می رود و در نتیجه باید در صندوق های رای گیری به حمایت از این جنبش تعبیر شود.

– مساله بسیار مهم حضور در عرصه تحولات فلسطین و عرصه های منطقه ای و بین المللی این است که سایه همه جریان های تأثیرگذار یا تأثیرپذیر از رویدادهای فلسطین بر روند برگزاری انتخابات آینده وجود دارد و نمی توان نتایج انتخابات را تنها به نتایج تحولات داخلی فلسطین محصور دانست و هم آمادگی برای برگزاری انتخابات و هم روش های برگزاری و حتی نتایج انتخابات نیز از این امر مستثنی نیست.

 موضع تشکیلات خودگردان

در ابتدا باید یادآور شویم که شاید اعلام تصمیم مشارکت جنبش حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری، به نوعی پیروزی خط مشی تلقی شود که محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان هدایت آن را بر عهده دارد به این معنی که برنامه ها و روشی را که او در پیش گرفته و در آن روش مقابله با دشمن اشغالگر صهیونیستی از دایره ای که از زمان آغاز انتفاضه الاقصی خارج می شود و به روند تحرک سیاسی مبتنی بر مذاکره منتقل می گردد و برای کسب حقوق فلسطینیان به فشارهای بین المللی دل می بندد،  پیروز شده است.

رئیس تشکیلات خودگردان پا را از این هم فراتر گذاشته و اعتقاد خود را در این باره که راهبرد نبرد مسلحانه علیه اشغالگران صهیونیست نه تنها هیچ سودی ندارد، بلکه زیانبخش نیز هست، به صراحت اعلام می کند. بنابراین وی موضعی اتخاذ کرده است که حتی با مواضع بسیاری از حامیان سرخورده سازش نیز مغایر است. این راهبرد بر آن است که مبارزه و مقاومت در سایه قلدری “اسرائیل” می تواند شرایط مذاکره را بهبود بخشد. اما به نظر می رسد که محمود عباس از جمله موافقان خط مشی طرفدار خواسته های “اسرائیلی” و آمریکایی درباره لزوم مهار و سرکوب گروه های مبارز و خلع سلاح آنان است، البته که هر یک اهداف خود را در این مسیر دنبال می کند، اما با استناد به موضعی که او در برابر آمریکایی ها و صهیونیست ها گرفته توانایی انجام این کار را ندارد و در نتیجه نمی خواهد که با گروه های مبارز وارد جنگ شود به ویژه که پس از گذشته پنج سال از انتفاضه فلسطین و تحولاتی که در عرصه فلسطین پدید آمده است، به او اجازه استفاده از راه حل نظامی برای سرکوب گروه های مبارز را نمی دهد و این امر موجب شده است که او تاکتیک دیگری را در پی بگیرد تا بتواند همان اهداف خود را محقق سازد با این اختلاف که این تاکتیک اعمال خشونت و سرکوب نیست.

با نگاهی به مواضع و اظهارات محمود عباس از زمان انتخابش به عنوان رئیس تشکیلات خودگردان که مدت کوتاهی پس از درگذشت یاسر عرفات صورت پذیرفت، راهبردهای ابومازن را می توان در سه مرحله تقسیم کرد:

اول: دستیابی به تفاهم با سایر گروه های مبارز فلسطینی بر سر آتش بس با رژیم صهیونیستی که این امر با تحقق آنچه بعدها “آرامش” لقب گرفت، اجرا شد، هر چند که گاه و بی گاه میزان این آرامش تغییر می کند.

دوم: تلاش برای جلوگیری از تظاهرات مسلحانه و هرج و مرج خیابانی با این هدف که این اصطلاحات ابتدا از سوی عموم فلسطینیان پذیرفته شود و آنگاه به دیگر مظاهر از جمله سلاح مبارزان فلسطینی نیز تسری یابد تا آنکه سلاح بدون در نظر گرفتن هدف از به دست گرفتن آن، مورد نکوهش و سرزنش عموم قرار گیرد و حتی به اتهامی علیه مبارزان فلسطینی تبدیل شود و حتی استفاده مشروع از آن در مبارزات نیز منع گردد و از این جاست که ملاحظه می شود اظهارنظرها و تصریحات درباره سلاح و هرج و مرج و ناامنی و مصوبات قانونی و تصمیمات در رابطه با آن، گسترش می یابد.

سوم: فراهم کردن زمینه مشارکت گروه های مبارز و پیوستن آنان به ساختار سیاسی نظام کنونی حاکم بر مناطق فلسطینی نشین به گونه ای که به نوعی دستاورد برای این گروه ها به نظر آید و همزمان ابومازن که این موضوع را به عنوان روش در پیش گرفته است، بتواند بر این ساختار سیطره یافته و سرنوشت آینده آن را در دست بگیرد.

با توجه به این سه اقدام، که یقینا اقداماتی نیز در پی آن برای تحقق اهداف فوق الذکر خواهد آمد تا گروه های مبارز به صورت خودجوش کاملا خلع سلاح شوند، چرا که تشکیلات خودگردان اکنون توان تحمیل این خواسته خود را بر گروه های فلسطینی به وسیله زور ندارد و شرایط نیز چنین چیزی را ایجاب نمی کند، تلاش های تشکیلات خودگردان در این مرحله بر فراهم کردن زمینه جهت مشارکت گروه های مبارز در روند انتخاباتی استوار است تا زمینه برای ادغام آنان در ساختار سیاسی تشکیلات خودگردان فراهم گردد که انتخابات مجلس قانونگذاری از آن جمله است و این کار نیز در چارچوب شرط و شروطی صورت می پذیرد یعنی تا آنجا که زمینه سیطره این گروه ها و در رأس آنها جنبش مقاومت اسلامی “حماس” بر امور فراهم نگردد، چنین طرحی به اجرا در می آید.

این معیارها که زمینه را برای مشارکت جنبش هایی از جمله حماس در انتخابات فراهم می کند بدون آنکه زمینه برای سیطره این جنبش بر حکومت فراهم نگردد، موجب گردید که عباس مجبور به تعویق زمان برگزاری انتخابات به اواخر ماه اول سال آینده میلادی (2006) گردد تا آنکه حزب تشکیلات خودگردان که همان فتح است فرصت سازماندهی مجدد اوضاع داخلی خود را بیابد تا بتواند با جنبش حماس مقابله کند، مضاف بر آنکه قانون انتخاباتی جدیدی درباره روش برگزاری انتخابات و تقسیم بندی حوزه ها تدوین شود که با منافع جنبش فتح در رقابت با حماس همنوا باشد.

 موضع رژیم صهیونیستی

اعلام تصمیم حماس برای مشارکت در انتخابات مجلس قانونگذاری در ابتدا واکنش های ضد و نقیضی را در محافل اسرائیلی ایجاد کرد. برخی از تحلیلگران و نظریه پردازان صهیونیست از این تصمیم استقبال کردند و گروهی دیگر نسبت به عواقب آن هشدار دادند. آن گروه که از این امر استقبال کردند از آن جهت خشنود بودند که مشارکت جنبش حماس در انتخابات این جنبش را به آرامی به یک حزب سیاسی تبدیل کند و با کنار گذاشتن مبارزه مسلحانه به خشونت پایان و به صورت کامل به فعالیت های سیاسی در چارچوب بازی سیاسی تن دهد و تلاش می کند جایگاه خود را در حاکمیت پیدا کند. اما آن دسته از کسانی که با حضور حماس در فعالیت های سیاسی مخالف بودند، از آن بیم دارند که حماس با پیوستن به نظام سیاسی در آن تأثیر بگذارد و همزمان موجودیت و سلاح و گزینه گروهی خود را نیز حفظ کند که این امر می تواند به معنای پاداشی برای مواضع و اقدامات این جنبش تلقی شود و چنین واقعیتی برای “اسرائیل” دردسرساز خواهد بود و تحمیل دیکته هایش بر فلسطینیان با مشکل مواجه خواهد شد.

اختلاف نظر موافقان و مخالفان مشارکت حماس در انتخابات همچنان ادامه یافت تا آنکه آریل شارون نظر گروه مخالف را بر دیگران ترجیح داد، زیرا وی سکاندار تصمیم گیری سیاسی در “اسرائیل” است. شارون اعلام کرد که برای جلوگیری از مشارکت حماس در انتخابات آینده مجلس قانونگذاری تا زمانی که این جنبش سلاح خود را بر زمین نگذارد، به هر قیمتی تلاش خواهد کرد. در پی آن سایر مقامات سیاسی و نظامی بلندپایه رژیم صهیونیستی نیز موضع گیری های مشابهی در مخالفت با مشارکت جنبش حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین ابراز داشتند.

جالب آنکه، شارون در اظهارات خود در این زمینه به موضوع قدس و کرانه باختری تاکید می کرد و اهمیت چندانی به موضوع مشارکت حماس در نوار غزه نمی داد که این امر نشان می دهد او برنامه ای هدفمند برای تثبیت تفاوت میان نوار غزه و کرانه باختری در پیش دارد و این موضوع نیازمند تحقیقی جداگانه است.

به نظر می رسد که علت مخالفت شارون با مشارکت جنبش حماس در انتخابات فلسطین نفی حضور این جنبش در عرصه سیاسی فلسطین به هدف انتقام از این جنبش به سبب زیان های سنگینی که در طول انتفاضه الاقصی بر رژیم صهیونیستی وارد کرده است، نباشد ـ هر چند که این امر نیز در تصمیم گیری شارون دخالت داشته است ـ  بلکه علت آن است که جنبش حماس یک برنامه مبارزاتی دارد و مبارزه مسلحانه را وسیله ای برای بازپس گیری حقوق فلسطینیان می داند و مانعی بزرگ بر سر راه طرح های شارون برای حل منازعه با فلسطینیان است، زیرا حضور حماس در تشکیلات سیاسی فلسطین (تشکیلات خودگردان) دست کم می تواند بر تصمیم گیری های مرتبط با موضوع درگیری و منازعه با “اسرائیل” تاثیر بگذارد و این تصمیم گیری ها را منطقی تر سازد و همزمان حفظ سلاح از جانب حماس نیز با تمام پیامدهایی که دارد و ارتباط آن با خطوط قرمز فلسطینیان توان بیشتری به مقابله با فشارهای رژیم صهیونیستی می دهد که انی امر با برنامه ها و اهداف شارون که تلاش می کند کارها را به سمت آنها بکشد، همخوانی ندارد، زیرا او ترجیح می دهد که همچنان به کاهش و تخریب سطح خواسته های فلسطینیان ادامه دهد چرا که این امر برای اجرا و دیکته خواسته هایش بر فلسطینیان به ویژه در حذف عملی قضایای اصلی موسوم به “حل و فصل نهایی” ضروری است.

علاوه بر آن، موضوع مشارکت جنبش حماس در روند تحولات دمکراتیک و احتمال پیروزی این جنبش انعکاسی بین المللی خواهد داشت و نشان خواهد داد که طرح ها و برنامه های این جنبش (مقاومت و مبارزه) مورد قبول ملت فلسطین است و این امر با تبلیغات “اسرائیل” مبنی بر اینکه جنبش حماس یک سازمان تروریستی است و در خارج از چارچوب آرمان ها و منافع ملت فلسطین حرکت می کند، تناقض دارد.

اما به رغم آنکه “اسرائیل” از نظر تئوریک توان جلوگیری از برگزاری انتخابات را دارد و می تواند مانع مشارکت حماس در آن شود یا دست کم در برگزاری آن اخلال کند و مانع از انتخاب افراد شایسته شود، اما واقعیت آن است که این امر به عوامل دیگری هم بستگی دارد که آنها نیز تأثیرات زیادی بر روند تحولات دارند.

عامل “آمریکایی” هم مضاف بر عوامل دیگر، نقش مهمی در نوع تصمیمی که اسرائیل در پیوند با موضع گیری در برابر مشارکت حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری فلسطین ـ صرف نظر از اظهارات و تهدیدهای زبانی که از سوی مقامات صهیونیست طرح می شود، خواهد گرفت، ایفا می کند، زیرا به نظر می رسد موضع آمریکا که عدم تلاش برای جلوگیری از مشارکت حماس در انتخابات باشد، مانع از تشدید مخالفت های “اسرائیل” با مشارکت حماس در انتخابات خواهد شد، اما این تأثیر نمی تواند قطعی باشد چرا که نگرش آمریکایی ها از نظر راهبردی تفاوتی با نگرش “اسرائیل” درباره حماس و لزوم خلع سلاح این جنبش ندارد.

به همین سبب و با توجه به این که پیش بینی می شود شارون با درخواست آمریکا مخالفتی نشان ندهد و این موضوع اندک اندک در حال آشکار شدن است و نیز احتمال آنکه انگیزه ها و اهدافش همچنان درباره لزوم جلوگیری از فعالیت های حماس پا برجا باشد، شارون تلاش خواهد کرد که از فرصت و حاشیه مانوری که در اختیار دارد به نحوی برای مشکل تراشی بر سر راه برگزاری انتخابات استفاده کند و مشارکت حماس به صورت اختصاصی با اخلال مواجه سازد تا آنکه فرصت پیروزی این جنبش در انتخابات کاهش یابد و این جنبش از کسب شمار زیادی از کرسی های پارلمانی باز بماند تا امکان پیروزی این جنبش به حداقل برسد و زمینه برای تضعیف نقش آفرینی این جنبش در پارلمان فلسطین فراهم شود و به این ترتیب از توان تأثیرگذاری اش بر تصمیم گیری سیاسی در فلسطین کاسته شود. برای تحقق این هدف ـ علاوه بر تدابیر و اقدامات دیگری که صورت می گیرد ـ شارون به هر اقدامی که برای کاهش جایگاه سیاسی حماس منجر شود ادامه می دهد و عملیات بازداشت فلسطینیان را که اخیرا آغاز کرده است و طی آن شمار زیادی از نامزدهای احتمالی جنبش حماس برای شرکت در انتخابات پارلمانی و نیز رهبران ستادهای انتخاباتی این جنبش و نیز اندیشمندان وزین و مورد احترام و اعتماد فلسطینیان دستگیر شدند، استمرار می بخشد. این تلاش ها در حقیقت دستاوردی است که شارون بدون تلاش برای جلوگیری از برگزاری انتخابات و نیز در تلاش برای مراعات خواست و نگرش آمریکا، کسب می کند.

باید متذکر شویم که اقدامات اسرائیل که در راستای جلوگیری از فراهم شدن فرصت مساوی رقابت برای حماس در انتخابات صورت می پذیرد امکان افزایش همبستگی مردمی و حمایت عمومی از این جنبش را در میان فلسطینیان کرانه باختری و نوار غزه فراهم کند، به ویژه که جنبش حماس توانسته است که از این تلاش “اسرائیل” ـ در جهت منع حماس از مشارکت در انتخابات ـ در جامعه فلسطین که بسیار حساس است و با هر کس که از سوی “اسرائیل” مورد حمله قرار گیرد حمایت می کند، به نفع خود بهره بگیرد.

 موضع دولت آمریکا و اتحادیه اروپایی

استقبال اروپایی ها و آمریکایی ها از تصمیم حماس برای مشارکت در انتخابات مجلس قانونگذاری به رغم آنکه شروط زیادی نیز در آن طرح کردند و آن را با خلع سلاح این جنبش مرتبط دانستند، جالب توجه می نماید. این استقبال ـ به رغم شرط و شروطی که گذاشته شد ـ  و این تغییر نگرش بالطبع به صورت داوطلبانه در حق حماس یا ملت فلسطین اتخاذ نشد، بلکه بیشتر یک نگاه و تحلیل واقع بینانه تر و مرتبط با تحولات عرصه فلسطین و جایگاه حماس در آن بود و این تغییر پس از گذشت پنج سال از درگیری فلسطینی ـ صهیونیستی صورت پذیرفت که آشکار گردید نابودی و حذف این جنبش در تحولات فلسطین امکان پذیر نیست.

موضع اروپایی ها و آمریکا به صورت عموم هر چند در نتیجه ـ خواه در تاکتیک و خواه در هدف نهایی ـ مشابه است، زیرا تحلیل واقع بینانه مسائل مرتبط با توان و میزان خطرات برای هر دو طرف تقریبا آشکار شده است، اما از نظر مبادی همچنان متفاوت است، چرا که اولویت های آمریکایی ها در عرصه فلسطین به مشکلات و بحران هایی مرتبط است که آمریکایی ها در منطقه با آن مواجه اند، این امر آمریکایی ها را بر آن می دارد که در جهت ایجاد آرامش در فلسطین گام بردارند تا تطبیق راه حل هایی که برای حل و فصل بحران هایی که با آن روبرو هستند، طرح کرده اند با اخلال مواجه نگردد. 

از آنجا که موضع آمریکا به سبب کاهش نقش آفرینی اروپایی ها، تاثیرگذارتر است، بنابراین ابتدا به بررسی موضع آمریکا در این باره می پردازیم:

دولت آمریکا مشارکت جنبش حماس در انتخابات پارلمانی فلسطین را کلید واژه ای مهم در چارچوب نزدیک شدن آمریکا به صحنه تحولات فلسطین به ویژه پس از گذشت پنج سال از انتفاضه (الاقصی) در فلسطین می داند که در جریان آن دست شارون برای نابودی همه گروه ها و جریان های مبارز فلسطینی و مانع اجرای طرح های صهیونیستی باز گذاشته شد؛ دولت آمریکا خصوصا پس از آنکه “اسرائیلی ها” به آن اعتراف کردند دریافته است که پایان انتفاضه فلسطینیان با راه حل نظامی میسر نیست.

اعلام ناتوانی در حذف گروه های فلسطینی مخالف به ویژه جنبش حماس از راه نظامی بدان معنا نیست که آمریکا و “اسرائیل” از مطالبات خود دست برداشته اند، همان مطالباتی که برای اجرای طرح ها و تحقق اهداف خود در عرصه فلسطین اساسی می دانند. بنابراین دولت آمریکا تلاش می کند که به صورتی واقع بینانه تر به موضوع “حماس” و خصوصا به موضواتی چون خلع سلاح و مهار برنامه های این جنبش بنگرد. دولت آمریکا به این نتیجه رسیده است که برای تحقق اهدافش ناچار به یافتن راه حل های دیپلماتیک و سیاسی است که دادن فرصت به جنبش حماس برای مشارکت در نظام سیاسی تشکیلات خودگردان فلسطین از آن جمله راه حل هاست به این امید که حماس امتیازهای سیاسی را برای تبدیل شدن به یک حزب و حرکت در چارچوب بازی سیاسی، بپذیرد تا به این وسیله از منطق مبارزاتی خود دست بردارد. آمریکایی ها امیدوارند که این امر جریانی سیاسی در حماس به وجود آورد که با تشکیلات خودگردان و نظام کنونی حاکم بر آن بر لزوم کنار گذاشتن فعالیت های مسلحانه همکاری کند و این جریان را می توان در آینده به گونه ای تقویت کرد تا بتواند همه ورودی ها و خروجی های قدرت در حماس را به زیر سیطره خود درآورد.

مبنای نظری دیدگاه دولت آمریکا به عنوان بن مایه مشخص مواضع آمریکا در قبال حماس و در برابر مشارکت این جنبش در انتخابات مجلس قانونگذاری و نیز باور این نکته که نمی توان این جنبش را از راه نظامی هدف قرار داد و از بین برد، همزمان با امیدهایی صورت می پذیرد که در پیوند با امید به انتخابات و نتایج آن قرار دارد، زیرا امید در روند تحولات مربوط به انتخابات نقش مهمی دارد و آمریکایی ها تصور می کنند که مشارکت حماس در آن به حذف خط مشی مبارزاتی این جنبش بینجامد. به دیگر سخن، اعتراف به ناتوانی نظامی موجب شد که (آمریکایی ها) در پی یافتن راه حل های دیپلماتیکی که امید به فراهم شدن راه حل در آن بیشتر از آنکه خود یک راه حل باشند، برآیند. این امر پیروزی آشکار پایداری فلسطینیان را در برابر تهاجم نظامی و امنیتی “اسرائیل” در طول پنج سال انتفاضه کنونی کاملا هویدا می سازد.

هر چند که ممکن است بن مایه نگرش آمریکایی ها این باشد، اما پیش بینی ها و هشدارهایی نیز در این تلاش آمریکا مؤثر بوده است که به برخی از آنها اشاره می شود:

– جایگاه مهمی که حماس در میان فلسطینیان از آن برخوردار است و این امر به ویژه در انتخابات اخیر شوراها مشخص گردید و آشکار شد که حماس یک بازیگر بسیار مقتدر در فلسطین است و نمی توان آن را نادیده گرفت و نظرسنجی های مکرر نیز نشان می دهد که نتایج این انتخابات مقطعی نبود، بلکه در بیشتر مواقع نمایی از حقیقت حمایت های عمومی از این جنبش در مقابل حزب حاکم بود.

– توان عملی حماس برای بی فایده جلوه دادن و غیرقانونی نشان دادن انتخابات در صورت عدم مشارکت حماس در آن. این امر به معنای افزوده شدن ناتوانی دیگری به ناتوانی هایی است که تشکیلات خودگردان پس از درگذشت یاسر عرفات با آن روبروست. در نتیجه بروز چنین حادثه ای، بی پایه و اساس بودن برنامه ها و منطقی که تشکیلات خودگردان در پیش گرفته است و با دیدگاه های آمریکا همخوانی دارد، نمایان تر می گردد.

– آمریکایی ها احتمال می دهند که حماس و دیگر گروه های نزدیک به آن بار دیگر فعالیت های نظامی را از سر بگیرند که این امر بر دامنه بحران می افزاید که این امر به نفع آمریکا نیست و این کشور ادامه آرامش در جبهه فلسطینی ـ “اسرائیلی” را به ویژه در سایه بن بستی که در عراق و به تبع آن در تمام منطقه به آن گرفتار شده است، ضروری می داند.

 انگیزه ها و اهداف حماس از مشارکت در انتخابات

به رغم آنکه تصمیم حماس برای مشارکت در انتخابات شوراها که اخیرا برگزار شد و نیز تصمیم این جنبش برای شرکت در انتخابات آینده مجلس قانونگذاری تحولی بسیار مهم در برنامه های این جنبش و تعامل آن با کل ساختار سیاسی و تشکیلاتی دولت خودگردان فلسطین ـ که بر اساس توافقات اسلو شکل گرفته است و حماس همچنان تاکید می کند که این توافقات و انتخابات برآمده از آن نامشروع و غیر قانونی است ـ به شمار می آید، اما این جنبش از منظر ایدئولوژی و فکری خود پاسخ هایی برای آن فراهم کرده است که شبهات فکری و ایدئولوژیک مطرح شده در برابر خطاب سیاسی و فکری این جنبش در طول سال های گذشته را می زداید. در تلاش برای جلب افکار عمومی در جهت توجیه تصمیم شرکت در انتخابات، حماس اعلام کرده است که این اقدام به نفع عموم است و در شرایطی متفاوت با انتخابات سال های 1996 و 2005 (انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان) اتخاذ می شود، مضاف بر آنکه بر تلاش برای انجام اصلاحات و مبارزه با فساد به عنوان شعارهایی مورد پذیرش عموم فلسطینیان نیز تاکید کرده است، هر چند که این دلایل ممکن است با نگاه از زاویه ای مشخص و مرتبط با خطوط قرمز ایدئولوژیکی و سقف مطالبات در برابر اصل موضع حماس در قبال مشارکت در انتخابات، اعتبار چندانی نداشته باشد.

به همین سبب توجه به آنچه حماس آن را مبنا و علت تصمیم برای شرکت در انتخابات آتی مجلس قانونگذاری اعلام کرده است، لازم و ضروری می نماید:

“به رغم آنکه انتخابات مجلس و غیر آن درخواست طبیعی هر حزب یا جنبش یا فرد در هر جامعه و کشوری است که قصد برخورداری از حق سیاسی خود را دارد، اما وضعیتی که حماس در عرصه فلسطین با آن روبروست و به سبب ویژگی های مبارزه علیه “اسرائیل” و میراث بزرگی که از مواضعی که جنبش در گذشته در پیوند با روند تغییر و تحول و کوشش اختیار کرده است، این جنبش نباید مواضعی مخالف یا شبه مخالف با مواضعی که آن را اصولی و اساسی می داند، بگیرد، اما پس از بررسی های دقیق و علمی و با استناد به اصول و مبادی عقیدتی که می تواند همه آن دلایلی را که برای توجیه خودداری از مشارکت در بخش بزرگی از نتایجی که توافق اسلو در بر داشت و مشارکت در انتخابات مجلس قانونگذاری نیز جزئ مهمی از آن است، پاسخ دهد و به رغم اطمینان به این موضوع که جنبش حماس با استناد به دلایل و عواملی که آن را شرعی می داند و به نفع مصلحت فلسطین است، اما پرسش های زیادی باید پاسخ گفته شود که شاید مهم ترین آنها درباره تعریف مرحله کنونی باشد که آیا این مرحله، زمان آزادسازی فلسطین و تشویق مبارزه برای آن است یا مرحله تأسیس دولت فلسطین یا رژیم فلسطینی که نوع دولت را تعیین می کند؟ و آیا حماس هنوز بر این عقیده است که مذاکره با صهیونیست ها بیهوده و توطئه ای به زیان آرمان فلسطین است؟ یا اینکه این جنبش مذاکره را ـ به صورت مرحله ای یا غیر مرحله ای ـ سودمند می داند و اصل مذاکره را هر چند در پشت پرده باشد، جایز می داند؟ بنابراین برای هر یک باید عنوانی تعریف کرد که مستلزم موضع گیری مناسب با آن نیز هست و باید این موضع گیری ها با اصول و مبادی عقیدتی که حماس اجازه نادیده گرفتن آنها را ندارد، همخوانی داشته باشد به ویژه که در راه این اصول و مبادی در مقابل رژیم صهیونیستی مشکلات فراوانی متحمل شده و فداکاری زیادی از خود نشان داده است.

اگر این باور وجود دارد که اکنون زمان زمان آزادسازی است، آن گونه که چندین مسئول حماس نیز بر آن تاکید کرده اند، بنابراین باید به هر کاری از جمله تصمیم برای شرکت در انتخابات که در مصالح با این نگرش در تضاد است، واکنش نشان داده شود به ویژه که مشارکت در قدرت بر روند تصمیمات مبارزاتی و سیاسی تاثیر می گذارد، زیرا این مشارکت در قدرت می تواند سقفی سیاسی و تأثیرگذار در دفاع از موضع فلسطینیان در هر مذاکره آینده با “اسرائیل” فراهم کند. به سبب حساسیت و عمق این موضوع باید در نظر داشته باشیم که برای انتخاب نگرش و موضع نباید تنها به یک شرط یا تحلیل بسنده کرد، بلکه باید از مقایسه استفاده و ظروف و شرایط متعدد در نظر گرفته شود که این از تعجیل در موضع گیری های مخالف یا موافق جلوگیری می کند.

از آنجا که سخن از زبان حال حماس است و به برخی از اظهارات و تصریحات رهبران این جنبش اشاره شده است، می توان چنین گفت که:

حماس در مرحله کنونی با چالش های فراوانی از جمله حملات و تهاجمات نظامی و سیاسی داخلی و خارجی مواجه است، این جنبش البته از حمایت گسترده مردمی نیز برخوردار است که به آن امکان می دهد در تصمیم گیری های سیاسی تاثیر بگذارد که این نیز با کسب شمار مناسبی از کرسی های مجالس ملی و محلی امکان پذیر است. چنین هدفی نیز پس از درگذشت یاسر عرفات و ضعف و ناتوانی تشکیلات خودگردان دور از دسترس نیست. علاوه بر آن حماس می تواند با حضور رسمی در مؤسسات تشکیلات خودگردان، خطی دفاعی در برابر حملات فوق الذکر تشکیل دهد. حماس می تواند از طریق مشارکت در روند انتخابات خطوط دفاعی خود را در برابر موج سهمگینی که به سوی آن در حرکت است مستحکم کند و از سوی دیگر می تواند بر روند تصمیم گیری های سیاسی رسمی در فلسطین جهت دفع زیان ها و کسب منافع برای عموم فلسطینیان تاثیرگذار باشد.

 چالش های پیش رو

آمارهای به دست آمده از نظرسنجی هایی که از مردم فلسطین در کرانه باختری انجام شده است نشان می دهد که این جنبش از حمایت و محبوبیت بسیار گسترده ای در میان مردم برخوردار است که این امر به این جنبش امکان می دهد که بخش قابل توجهی از کرسی های پارلمان فلسطین را از آن خود کند. اگر این کرسی های احتمالی حماس با کرسی هایی که احتمالا دیگر گروه های مبارز در پارلمان کسب خواهند کرد، جمع شوند و نیز کرسی های جریان های متعددی در داخل فتح که از گزینه مقاومت حمایت می کنند، به حساب آید در آن صورت بازیگران دیگری که روند سازش را تنها راه میسر برای مقابله با “اسرائیلی ها” می دانند با مشکلات زیادی مواجه خواهند شد که در چنین وضعی ما دامی که تصمیمشان به مشارکت دادن حماس در ساختار سیاسی فلسطین و نظام قدرت باشد، تمام تلاش خود را بکار خواهند گرفت که حضور حماس را در مجلس قانونگذاری محدود سازند که به این منظور به تلاش هایی برای تصویب لوایح قانونی و ایجاد تغییرات در حوزه ها و مناطق انتخاباتی و تغییر قوانین انتخابات دست خواهند زد تا از به نمایش درآمدن قدرت حماس در صندوق های رای جلوگیری کنند.

بنابراین باید توجه داشت که جنبش حماس در صورت برگزاری انتخابات در زمان مقرر با چالش ها و مشکلاتی در داخل فلسطین مواجه خواهد بود، مضاف بر آنکه اقدامات و تجاوزات مستمر صهیونیستی به بهانه مشارکت حماس در انتخابات مجلس قانونگذاری نیز مشکلاتی را فرا روی این جنبش ایجاد خواهد کرد که این دو مشکل مانعی حقیقی در برابر حماس خواهد بود و نخواهد گذاشت این جنبش توان و جایگاه مردمی خود را در مجلس قانونگذاری آینده به صورت کامل به نمایش بگذارد.

بی گمان انتخابات مجلس قانونگذاری با مشارکت جنبش حماس، مناقشات و مجادلاتی را در بر خواهد داشت که این مناقشات با برگزاری انتخابات پایان نمی یابد و حتی پس از آن ادامه خواهد یافت.

* استاد و پژوهشگر مسائل سیاسی

لینک کوتاه:

کپی شد