پنج شنبه 08/می/2025

خیزش کشورهای آمریکا لاتین علیه رژیم صهیونیستی

پنج‌شنبه 5-فوریه-2009

تجاوزات اخیر رژیم اشغالگر قدس به نوار غزه از وجود بازیگران جدید سیاسی در عرصه بین الملل پرده برداشت. اگر چه ترکیه به خاطر نقش مثبتش در جریان جنگ نوار غزه، محکومیت جنایت های اشغالگران، تاکید بر ضرورت محاکمه رهبران اسرائیل و پافشاری بر این که در هر گونه معادله سیاسی باید جنبش حماس را نیز مد نظر قرار داد، ظهور و حضور پر رنگی داشت ؛ ولی در این میان حضور و نقش آفرینی کشورهای آمریکای لاتین دست کمی از ترکیه نداشت تا جایی که کشورهایی همچون برزیل، ونزوئلا، بولیوی و اکوادور مواضع قاطعانه و شدیدی را در مقابل جنایت های اشغالگران قدس اتخاذ نمودند و به گونه ای برخورد کردند که گویی عضو “جبهه مقاومت و بازدارندگی” هستند. البته همین مواضع آنها باعث شد تا ملت های عربی و اسلامی در تظاهرات گسترده خود علیه دشمن صهیونیستی، تصویر هوگو چاوز را در دست بگیرند و او را یک قهرمان بدانند.

حضور عرب ها در آمریکای لاتین ریشه در تاریخ دارد و به اواخر قرن نوزدهم باز می گردد که البته این حضور با آغاز دهه دوم قرن بیستم و مهاجرت گسترده لبنانی ها، سوری ها و فلسطینی ها به این منطقه هر چه گسترده تر شد تا جایی که فرزندان و نوادگان عرب های مهاجر توانستند به ریاست جمهوری برخی از کشورها نیز برسند که به عنوان نمونه می توان به کارلوس منعم، رئیس جمهور پیشین آرژانتین و جمیل معوض و عبدالله بوکرم، روسای جمهور اسبق اکوادور اشاره کرد.

عرب های مهاجر امروز به صورت کامل در جوامع آمریکای لاتین ذوب شده اند، روابط مستحکمی با جهان عرب ندارند، از ادای یک نقش مهم سیاسی در قبال جهان عرب معذورند و تنها به ایجاد برخی انجمن های دوستی اکتفا می کنند که از جمله آنها می توان به انجمن دوستی فلسطین و آرژانتین یا شیلی و یا برزیل اشاره کرد ؛ ولی تجاوز اخیر اشغالگران به نوار غزه فلسطینیان مقیم آمریکای لاتین را از خواب غفلت بیدار کرد.

تنها مسئله عربی که امروز توجه افکار عمومی جوامع آمریکای لاتین را معطوف خود داشته است، مسئله فلسطین می باشد. بیشتر کشورهای منطقه آمریکای لاتین در گذشته شاهد حضور جنبش های مسلحانه آزادیبخشی بوده اند که مبارزات ملی فلسطین را به عنوان الگویی قابل اقتدا می دانستند ؛ البته حکومت های نظامی حاکم بر این کشور در دهه های هفتاد و هشت به خاطر نفوذ آمریکا از اسرائیل جانبداری می کردند و حتی توافق نامه های نظامی و امنیتی با تل آویو امضا می کردند.

طی سال های اخیر و به دنبال رهایی بیشتر کشورهای آمریکای لاتین از زیر یوغ نفوذ و سلطه آمریکا و قدرت یافتن گروه های چپگرا، مواضع سیاسی دولت های این منطقه در قبال مسائل بین المللی از جمله مسئله فلسطین تغییر یافته و دچار دگردیسی شده است تا جایی که دیگر همدردی با مردم فلسطین تنها به جریان های چپگرای مسلح محدود نمی شود ؛ بلکه این امر در میان دولت های منتخب و دموکراتیک که گرایش های اغلب آنها چپی است، نیز مشاهده می شود. البته ریشه گرایش های فکری دولت های مذکور را باید در میان گروه های چپگرا و انقلابی دهه هفتاد جستجو کرد.

پیدرو گریگور، روزنامه نگار و تحلیل گر آرژانتینی در گفتگویی با شبکه تلویزیونی “تیلی سور” ونزوئلا تاکید کرد: «برخی کشورهای آمریکای لاتین همچون ونزوئلا، اکوادور، کوبا، آرژانتین و بولیوی مواضعی رادیکال را در قبال اسرائیل ـ به ویژه در جریان حملات اخیرش به نوار غزه ـ اتخاذ نموده اند و این مواضع، حکایت از تغییری طبیعی در نگرش کشورهای منطقه به تل آویو دارد، همان تل آویوی که از نظر آنان به عنوان یک رژیم غاصب تلقی می شود.»

سه مسئله نشان از تغییری ملموس در نگرش کشورهای آمریکای لاتین نسبت به مناقشه اعراب و اسرائیل دارد که می توان آنها را به صورت ذیل بر شمرد:

1 ـ اولین آنها مربوط به تاکید کشورهای آمریکای لاتین بر زیر پا گذاشته شدن قوانین بین المللی از سوی رژیم صهیونیستی است که تجلی آن را می توان در توصیفی جستجو کرد که کشورهای مذکور از این رژیم به دست می دهند و آن را رژیمی استعمارگر و نژادپرست می دانند و می گویند که اسرائیل، یک قانون شکن است و هرگز احترامی برای نهادهای قانونگذار بین المللی قائل نیست و از اجرای مصوبات سازمان ملل متحد سر باز می زند. این چنین موضعگیری در قبال اسرائیل، در اظهارات رئیس جمهور ونزوئلا، اکوادور، آرژانتین و پاراگوئه مشهود است.

2 ـ دومین مورد مربوط به ضرورت ایجاد “جهان چند قطبی” است که تجلی آشکار آن را می توان در تاکید کشورهای آمریکای لاتین بر ضرورت مشارکت شان در حل مناقشه اعراب و اسرائیل یافت.

کشورهای مذکور معتقدند که صرف نظر از برخی استثناها، در کنار همدیگر یک مجموعه واحد را تشکیل می دهند که نگرش شان نسبت به مسائل جهانی تا حد زیادی همسو است و باید تبدیل به یک قطب شوند. پیشتاز این رویکرد (تشکیل یک قطب جدید) برزیل است که رئیس جمهور آن ـ در جریان حملات دشمن صهیونیستی به نوار غزه ـ خواستار تشکیل یک کنفرانس بین المللی مشترک با حضور تمامی طرف های ذیربط در مناقشه اعراب از جمله جنبش حماس جهت برقراری صلح شد. این مقام برزیلی تاکید کرد که باید در کنار کشورهای مهم و قدرتمند، دولت هایی همچون برزیل، آفریقای جنوبی و هند که از کشورهای تاثیرگذار در منطقه خود تلقی می شوند، نیز حضور یابند.

ضمنا برزیل در هفته دوم جنگ رژیم صهیونیستی علیه نوار غزه، وزیر امور خارجه اش را به تل آویو، رام الله و برخی کشورهای منطقه فرستاد تا بر موضع خود و دیگر کشورهای آمریکای لاتین در خصوص مناقشه اعراب و اسرائیل و نیز حمایت از تشکیل کشور مستقل فلسطینی تاکید نماید.

نکته جالب توجه آن است که برزیل به عنوان کشور دواطلب عضویت دائم در شورای امنیت سازمان ملل متحد موضعی را در قبال حملات اشغالگران اتخاذ کرد که تلفیقی از محکومیت و نیز میانه روی در برخورد با اسرائیل است. برزیل در محکومیت تجاوزات صهیونیست ها به نوار غزه موضعی مشابه ترکیه اتخاذ کرد و حزب کارگران این کشور که آقای داسیلوا (رئیس جمهور) در آن عضویت دارد با صدور بیانیه ای شدید اللحن تاکید کرد: “اسرائیل امروز جنایت هایی جنگی را مرتکب می شود که مشابه آن را در زمان جنگ جهانی دوم از نازی ها دیدیم.”

3 ـ سومین مورد اقدام کشورهای ونزوئلا، اکوادور و بولیوی است که از مرحله همدردی با ملت فلسطین به اتخاذ مجموعه ای از تدابیر عملی منتهی شد که اولین مورد آن، تصمیم رئیس جمهور ونزوئلا مبنی بر اخراج سفیر رژیم صهیونیستی در کاراکاس و قطع روابط دیپلماتیک میان دو کشور بود. هوگو چاوز در خصوص این اقدام گفت که رژیم صهیونیستی جنایت های ضد بشری در نوار غزه مرتکب می شود.

دومین اقدام متعلق به رئیس جمهور بولیوی است که علاوه بر قطع روابط دیپلماتیک با رژیم صهیونیستی، کیفرخواست هایی را علیه این رژیم در دادگاه بین المللی جنایی تنظیم کرد. مورالیس شخصا خبر قطع مناسبات سیاسی با تل آویو و ارائه دادخواست را اعلام و تصریح کرد: “اسرائیل جنایت های وحشیانه و غیر انسانی را مرتکب می شود که ما نمونه آن را در جنگ جهانی دوم، جنگ یوگسلاوی و رواندا شاهد بودیم و از این رو، باید مسئولان این رژیم در دادگاه های بین المللی محاکمه شوند.”

برای درک بهتر موضع جدید کشورهای آمریکایی لاتین به جز برخی استثناها همچون کولومبیا که همچنان جزء اقمار واشنگتن به شمار می آید، باید به بررسی تحولات سیاسی در منطقه و نیز پیگیری سه عامل اساسی پرداخت. این عوامل به شرح ذیل هستند:

1 ـ افزایش شدت خصومت ها با سیاست های ایالات متحده: بیشتر کشورهای آمریکای لاتین واشنگتن را مسئول بسیاری از بحران ها و فجایع در منطقه خود می دانند و در نتیجه، نه تنها با سیاست های واشنگتن در مورد آمریکای لاتین، بلکه با برنامه هایش در مورد مناطق مختلف جهان نیز مخالف هستند و از آنجایی که واشنگتن حامی اقدامات غیر قانونی رژیم صهیونیستی است، انتقادها و محکومیت ها متوجه این رژیم نیز می باشد.

2 ـ بیشتر کشورهای منطقه آمریکایی لاتین معتقدند که اسرائیل در واقع جزئی از برنامه های امپریالیستی آمریکا است و از این رو، بسیاری از نویسندگان اهل آمریکای لاتین که به موضوعات سیاسی می پردازند، کولومبیا را به خاطر سرسپردگی کامل به کاخ سفید، به عنوان اسرائیل منطقه خود می دانند. ضمنا رژیم صهیونیستی در دهه های هفتاد و هشتاد دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی برخی کشورهای منطقه آمریکای لاتین را برای شکنجه معارضان دولت های دست نشانده واشنگتن و ترور آنها آموزش داده است و از آنجایی که بیشتر این معارضان امروز حکومت را در کشورهای خود در دست گرفته اند و متصدی مناصبی عالی شده اند که از آن جمله می توان به پست های وزراتی اشاره کرد، طبیعی است که این کشورها سیاست هایی را در مخالفت با رژیم صهیونیستی اتخاذ کنند و این رژیم را به عنوان یک رژیم مخالف قانون بدانند.

3 ـ بسیاری از دولت های منطقه آمریکای لاتین به افکار عمومی جامعه خود و نیز مواضع ملت هایشان در خصوص مسائل بین المللی احترام می گذارند. امروز افکار عمومی کشورهای مذکور نیز هوادار مسئله فلسطین است و از این رو، می بینیم که شمار زیادی از احزاب، رسانه ها و اتحادیه های صنفی و شغلی با صدور بیانیه هایی رژیم صهیونیستی را محکوم کردند و شهرهای مختلف این منطقه نیز شاهد تظاهرات گسترده علیه اشغالگران قدس بوده است که البته بازتاب آن در رسانه های عربی ضعیف مشاهده شد. پس در یک کلام می توان گفت که بیشتر دولت های منطقه آمریکایی لاتین در سیاست های خارجی خود به ویژه در خصوص مسئله فلسطین موضعی مشابه ملت شان اتخاذ می کنند.

به هر حال، موضع برخی کشورهای آمریکای لاتین در محکومیت حملات رژیم صهیونیستی به نوار غزه که از آن با عنوان “تجاوزات عید سال جدید” یاد می کنند، نشان می دهد که اسرائیل حمایت این منطقه را از دست داده است و در همین حال، پایگاه کشورهای عضو جبهه مقاومت و بازدارندگی هر چه محکم تر می شود که بازنمود آن را می توان در اقداماتی جستجو کرد که دولت های این منطقه علیه تل آویو انجام داده اند. در اینجا کافی است تنها به این نکته اشاره کنیم که هوگو چاوز اولین رهبر غیر عرب و غیر مسلمانی است که ملت های اسلامی و عربی از مراکش تا اندونزی در هنگام تظاهرات خود علیه دشمن صهیونیستی تصویر او را در دست می گیرند.                                     

لینک کوتاه:

کپی شد