یکشنبه 11/می/2025

در سیاست های خود در مورد قدس، نتانیاهو پا جای پای اسلاف خود می گذارد

سه‌شنبه 6-آوریل-2010

  آیا نتانیاهو در اظهارات خویش مبنی بر اینکه ـ قدس برایش تفاوتی با تل آویو ندارد و قدس پایتخت اسرائیل می باشد و یک شهرک نیست که از ساخت و ساز در آن چشم پوشی شود و موضعش در قبال قدس همان موضع اسلافش است ـ راه مبالغه را پیموده است؟

در پاسخ باید گفت که هرگز این طور نیست. نتانیاهو در اظهارات خویش در خصوص قدس کاملا در جاده راستگویی حرکت کرده است ؛ زیرا قدس در نظر او و اسلافش از تل آویو هم مهم تر است و هیچ گونه چانه زنی در مورد آن قابل قبول نیست. البته منظور ما از قدس، بخش شرقی این شهر می باشد که تشکیلات خودگردان عملا از حق ملت فلسطین در مورد مالکیت بر آن چشم پوشیده است.

پر واضح است که قدس شرقی در اندیشه های راهبردی و حتی عقیدتی رهبران رژیم صهیونیستی و به طور کل جنبش صهیونیسم در سراسر جهان ـ به ویژه در کشورهای بزرگ و ثروتمند ـ از جایگاهی بسیار مهم و حساس بهره مند است. روند حوادث اخیر به ویژه احداث معبد ویران، اعلام خبر طرح های جدید معبد سازی در قدس و مخالفت با هر گونه توقف روند شهرک سازی در قدس شرقی همگی حکایت از درستی ادعای ما در خصوص اهمیت قدس در نگاه صهیونیست ها دارد.

نمی توان قدس را به عنوان شهری عادی تعریف کرد که بر روی مساحتی از زمین احداث شده است. این شهر در تصورات یهودیان به عنوان مکانی مقدس تلقی می شود و به همین خاطر، دولت عبری از پذیرش قطع نامه تقسیم قدس سر باز می زند. در واقع، صهیونیست ها در مقابل دریافت هیچ چیزی ـ از زمین گرفته تا امتیازات سیاسی همچون صلح، امنیت و عادی سازی روابط با کشورهای عربی ـ از بخش قدیم (عرب نشین) قدس چشم بپوشد یا قطع نامه تقسیم را بپذیرد.

نظریه بن گوریون در مورد قدس بر این مقوله استوار بود که اسرائیل بدون قدس و قدس بدون معبد سلیمان معنایی ندارد و این همان راهی بود که دیگر سردمداران و رهبران پروژه صهیونیسم یعنی اسلاف نتانیاهو آن را پیمودند و هرگز این مقوله را زیر پا نگذاشتند.

شایان ذکر است چیزی که باعث شکست مذاکرات کمپ دیوید در تابستان سال 2000 شد، مسئله مساحت کشور فلسطینی، استقلال این کشور و یا حق بازگشت نبود یعنی اینکه یاسر عرفات به راحتی می توانست بر سر تمامی موضوعات فوق با صهیونیست ها به توافق برسد ؛ ولی چیزی که باعث ناکامی این مذاکرات شد، موضوع قدس شرقی بود.

رژیم صهیونیستی در جریان مذاکرات یادشده مخالفت خود را با واگذاری بخش هایی از قدس که بعد از جنگ 1967 به اشغال این رژیم درآمده بود، اعلام کرد و هیچ گونه انعطافی را در خصوص واگذاری بخش های مذکور که شامل محله های عربی یا همان بخش قدیمی شهر قدس، مسجدالاقصی و قبه الصخره می شد، نشان نداد و از همه بدتر خواهان سیطره کلی بر شهر و قسمت زیرین مسجدالاقصی و نیز تصاحب بخشی از قسمت فوقانی این مکان مقدس شد. به دیگر سخن، صهیونیست ها همیشه به دنبال آن بودند که حق خود را در خصوص تخریب کل مسجد یا بخش هایی از آن ـ در صورت یافتن بقایای معبد کذایی سلیمان یا ادعای یافتن آن ـ تضمین نمایند.

دغدغه صهیونیست ها تنها مسجد نیست ؛ زیرا اقدامات تجاوزکارانه آنها علیه این مکان مقدس از سال 1967 تا کنون ادامه دارد و به طور کل یهودیان کنترل آن را در چنگال خویش گرفته اند. اشغالگران در اندیشه تصاحب تمامی بخش قدیمی شهر قدس (عرب نشین) هستند که از سال 1967 تا کنون در معرض زشت ترین و در عین حال دقیق ترین نوع اشغالگری واقع شده است ؛ زیرا امروز این بخش از شهر اندک اندک با ساکنان عرب و صاحبان اصلی خود خداحافظی می کند تا جای آنان صهیونیست های اشغالگر در آن جای گیرند. مسئله اخراج عرب های ساکن قدس از زمان اشغال تا کنون برای یک لحظه نیز متوقف نشده و موسسات بزرگ و تعداد بی شماری از ثروتمندان یهودی مسئولیت این امر را بر عهده داشته اند ؛ البته نباید در این میان نقش سیاست کوچ اجباری که دولت عبری اجرای آن را علیه ساکنان عرب بیت المقدس پی گرفته است، از یاد برد. در قالب این سیاست هیچ کدام از عرب ها اجازه ندارند که حتی یک اتاق به منزل مسکونی خود بیافزایند و این در حالی است که شهرک های عظیم صهیونیست نشین یکی پس از دیگر در این شهر احداث می شود.

در این چند سطر هرگز نمی توان سیاست هایی که اشغالگران در طی چند دهه گذشته در شهر قدس علیه ساکنان عرب این شهر اجرا کرده اند را بر شمرد ؛ همچنانکه ذکر ارقام مربوط به شمار آوارگان و نیز خانه های تخریب شده فلسطینی امری خارج از توان این مقاله است و اگر کسی به دنبال یافتن اطلاعات بیشتر در این باره باشد، می تواند به اینترنت مراجعه کند. آنچه در بالا بدان پرداخته شد، صرفا یک اشاره کوتاه به موضوع جایگاه قدس در نگاه صهیونیست ها بود که البته هدف از طرح آن، صرفا محکوم کردن موضع نظام های رسمی عربی و همچنین تشکیلات خودگردان در بی توجهی نسبت به مسئله قدس نبود ؛ بلکه بحث درباره رویای سازشی بود که عرب ها بدون لحظه ای توقف به دنبال تحقق آن می گردند و حال آنکه اندیشمندان و خردورزان به خوبی می دانند که بدون چشم پوشی کامل از حق فلسطینیان در مورد قدس شرقی، هیچ دولت صهیونیستی به خود اجازه امضای توافق نامه سازش با طرف فلسطینی را نمی دهد یعنی هیچ امتیازی جای این امر را نمی گیرد. بهترین گواه بر این مدعای ما، مذاکرات گذشته تشکیلات خودگردان با دولت اولمرت و نیز مخالفتی است که دولت کنونی رژیم صهیونیستی با توقف روند شهرک سازی ـ آن هم به صورت موقت و برای مدت چهار ماه ـ می ورزد.

اگر دولت عبری می توانست امتیازی را در این خصوص به طرف فلسطینی بدهد، مذاکرات تا این زمان به طول نمی انجامید به ویژه بعد از امتیازاتی که تشکیلات خودگردان آمادگی خود را در خصوص تقدیم آن به طرف صهیونیستی اعلام نمود. از جمله امتیازات مذکور می توان به الحاق مجتمع های شهرک نشینی کرانه باختری (تحت عنوان تبادل اراضی)، چشم پوشی از حق بازگشت و نیز صرف نظر کردن از حق استقلال کشور مستقل فلسطینی اشاره کرد.

پرونده قدس و موضع کلی صهیونیست ها در قبال این پرونده تاکیدی بر آن است که سازش با این دشمن امکان پذیر نیست ؛ مگر آنکه نظام های عربی حاضر به پذیرش و تن دادن به چیزی شوند که هرگز قابل قبول نیست. به دیگر سخن، هر گونه مذاکره تنها پوششی برای گسترش روند شهرک سازی، یهودی سازی قدس شریف و نیز حذف پروژه مقاومت می باشد که تنها گزینه مناسب برای مقابله با اشغالگران قدس است.

لینک کوتاه:

کپی شد