روزنامه الاخبار لبنان مدتی قبل بخش اول مقالهتحلیلی خود با عنوان “دوران پسا عباس (1) احتمال فروپاشی تشکیلات خودگردان وتجزیه جنبش فتح” را منتشر کرد و حال، بخش دوم این مقاله را که به قلم”عبد الرحمن نصار” نوشته شده بود، منتشر می کند.
در زیر متن این مقاله از نظر خوانندگان محترممی گذرد:
در حالی که “دوران پسا عباس” نوعیچالش به شمار می رود، جنبش فتح می تواند آنرا تبدیل به یک فرصت کند و در غیر اینصورت، شاهد از دست رفتن باریکه غزه خواهد بود.
با وجود اینکه وضعیت تشکیلات خودگردان چندانخوشایند نیست و اسرائیلی ها عملا کنترل کرانه باختری را در تمامی زمینه ها در دستگرفته اند، فروپاشی تشکیلات خودگردان مستقیما به حضور این رژیم در کرانه باختریمشروعیت خواهد بخشید. از سوی دیگر، از هم پاشیدگی جنبش فتح و ورود آن به عرصهمنازعه مسلحانه به همان اندازه که سناریوی نامطلوبی برای این جنبش خواهد بود،امتیاز و فرصتی برای جنبش حماس خواهد شد و آنرا تبدیل به اولین گروه فلسطینی خواهدکرد.
این تحولات عرصه را برای گروه های دیگر؛ بهویژه گروه های مخالف عضو سازمان آزادی بخش فلسطین “ساف” هم فراهم خواهدکرد و جنبش جهاد اسلامی هم که خود را از مشارکت در نهادهای برخواسته از دلتوافقنامه اسلو دور نگه داشته است، قصد دارد در مرحله سیاسی پس از دومین دورهتشکیلات خودگردان؛ یعنی پس از دوران یاسر عرفات و محمود عباس مشارکت کند و اینمشارکت هم می تواند مستقیم باشد و هم از طریق عضویت این گروه در ساف پس از اصلاحساختار آن و لغو تصمیم این سازمان مبنی بر به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی باشد.
فرصت های حماس
در صورتی که جنبش حماس به هر نحوی بتواند واردبازی سیاسی در کرانه باختری شود، با وجود اینکه بسیاری از رهبرانش در زندان به سرمی برند، تاکید کرده است که در اختیار گرفتن این جایگاه و منصب باعث نخواهد شد کهتجربه جنبش فتح را تکرار کند و بر سر میز مذاکرات سازش با رژیم صهیونیستی بنشیند،بلکه از این فرصت برای کسب مشروعیت در داخل جهان عرب و نیز در عرصه بین المللیاستفاده خواهد کرد.
اما اگر جنبش فتح بتواند همچنان قدرت را دراختیار داشته باشد و رئیس جدیدی برای ریاست تشکیلات خودگردان معرفی کند، حماس باسناریوهای مختلفی مواجه خواهد شد که از آن جمله می توان به روی کار آمدن رئیس بدتراز عباس اشاره کرد که می تواند باعث تشدید بحران ها و شاید تداوم و تعمیق پیداکردن شکاف داخلی شود. اما در صورتی که رئیسی بهتر از عباس روی کار بیاید، شکافداخلی به صورت کامل پایان نخواهد یافت، اما روابط میان غزه و کرانه باختری بیش ازپیش بهبود پیدا خواهد کرد. آخرین سناریوی احتمالی هم این است که یکی از افرادنزدیک به حماس منصب ریاست تشکیلات خودگردان یا نخست وزیری را در اختیار بگیرد و هرچند که این گزینه بعید به نظر می رسد، اما وقوع آن بدین معنا خواهد بود که زمینهبرای ورود کامل حماس به چارچوب پروژه اسلو فراهم شود.
البته سناریوی بدتر از لحاظ سیاسی احتمال وقوعدرگیری مسلحانه میان طرف های مختلف جنبش فتح در کرانه باختری و به دنبال آن،کارشکنی اسرائیلی ها در انتخاب رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین است که می تواند اینمنطقه را به سمت حکومت خودگردان جدید ـ مبتنی بر سیستم عشایری؛ به ویژه در شهرهایجنوبی ـ پیش ببرد و حضور نیروهای امنیتی را افزایش دهد و حتی کار به حدی برسد کهتانک های “مرکاوا”در خیابان های کرانه باختری حضور پیدا کنند. در اینصورت تشکیلات خودگردان تنها دو نفر را در راس قدرت خواهد داد که عبارتند از: نخستوزیر و مسئول عالی سرویس های امنیتی.
با وجود اینکه در صورت شکل گیری این سناریو،احتمال بروز انتفاضه مردمی علیه اداره مدنی جدید وجود دارد و با توجه به اینکه ایناداره قدرت کمتری نسبت به تشکیلات کنونی برای احقاق حقوق خواهد داشت، حماس مجبوربه جداسازی باریکه غزه از کرانه باختری و اعمال حاکمیت مجدد خود بر این منطقه بهشکلی متفاوت خواهد بود که کمترین حد آن انتخاب نخست وزیر خواهد بود.
در اینجا یادآوری این نکته حائز اهمیت است کهحماس هر چقدر هم در عرصه داخلی فلسطین بتواند در سایه عقب نشینی های جنبش فتح وضعف تشکیلات خودگردان، دستاوردهای بیشتری کسب کند، اما دروازه های جهان عرب وجامعه بین المللی به صورت کامل به روی آن باز نخواهد شد؛ مگر اینکه طرف های عربی وجامعه بین المللی با پذیرش آن در عرصه بین المللی سعی در “آرام تر کردن”آن داشته باشند تا جلوی جنگ جدید میان اسرائیل و این جنبش گرفته شود. اما حماس بااین مساله مخالف است و در تجارب قبلی هم دستاوردهای زیادی کسب نکرده است.
گروه های دیگر
در کنار جنبش فتح، ترکیبی از گروه های چپگرایضعیف و در عین حال باسابقه فلسطین قرار دارند که مهمترین آنها جبهه خلق برای آزادسازی فلسطین، جبهه دموکراتیک برای آزاد سازی فلسطین و 6 گروه دیگری هستند که درتشکیلات خودگردان یا سازمان آزادی بخش فلسطین حضور دارند.
فروپاشی تشکیلات خودگردان مشروعیت مردمی رامستقیما به حماس منتقل خواهد کرد
اکثریت این احزاب با جدایی از جبهه خلق و فتحتشکیل شده اند و حتی در مجموع هم جریان مخالف قوی در داخل عرصه سیاسی فلسطین بهشمار نمی روند و علاوه بر این، عنوان “چپگرایی” بر اساس سرمنشأ اصلیآنها، به این گروه ها اطلاق می شود، اما عملکرد سیاسی آنها بسیار به راستگرایینزدیک است و در همین حال، رفتار رهبران آنها در دو منطقه کرانه باختری و باریکهغزه با هم متفاوت است.
اما، فقدان ابو مازن و سلطه مجدد فتح برنهادهای دولتی عاملی برای شعله ور شدن مجدد آتش درگیری ها در داخل این جنبش خواهدبود و آنها برای تصاحب شمار بیشتری از کرسی ها در کمیته های اساسی تلاش خواهند کردو حتی در صورت لزوم، هیچ ابایی از ائتلاف با حماس هم نخواهند داشت.
درباره جهاد اسلامی هم که اواخر ماه گذشته طرحجدیدی برای ساماندهی به اوضاع داخلی فلسطین ارائه داد و طرح آن هم با استقبال گروههای سیاسی مخالف هم مواجه شد، باید گفت که این جنبش سعی در پایان دادن به دوراناسلو و پیامدهای ان دارد و از هر فرصتی برای احیای مقاومت در کرانه باختری استفادهمی کند؛ مگر در صورتی که در چارچوب سناریوهای پیش روی جنبش اخوانی، سعی در اتخاذرویکرد سیاسی مشترک با حماس را داشته باشد.
سناریوهای احتمالی
پس از اینکه در بخش اول این مقاله، سناریوهایاحتمالی برای تشکیلات خودگردان فلسطین و جنبش فتح و موضعی را که ممکن است اسرائیلبر اساس این تحولات اتخاذ کند، مورد بررسی قرار دادیم و پس از شناخت فرصت های گروههای دیگر برای استفاده از مرحله پسا عباس و یا متضرر شدن از این مساله، می تواندرباره سه سناریوی احتمالی صحبت کرد:
سناریوی اول: تداوم حضور عباس در سمت ریاست تشکیلات تا یک یا دو سال آینده که می تواند باثبات در سلامتی و تکمیل یکجانبه گرایی وی در عرصه حاکمیت و برکناری مخالفان و حتیافرادی که درباره حاکمیت وی شک و تردید دارند، همراه شود. در همین حال، سرویس هایامنیتی وابسته به عباس به کنترل اوضاع کرانه باختری ادامه می دهند و در همین حال،تجاوزات رژیم صهیونیستی علیه این منطقه نیز تداوم پیدا می کند. با وجود اینکه،آینده انتفاضه مردمی به شرایط متعددی بستگی دارد، اما این انتفاضه به سطح عملیاتهای مسلحانه نخواهد رسید. در همین حال، پیش بینی ها درباره آینده تشکیلات خودگردان”در مرحله پسا عباس” کاهش یافته است، اما رسانه ها همچنان این مساله رادر کانون توجه خود قرار داده اند و برخی مخالفان عباس هم به آن دامن می زنند.
سناریوی دوم: کناره گیری عباس از ریاست تشکیلات خودگردان یا مشکل شدن روند تداوم این مسئولیتبه خاطر وضعیت سلامتی او که می تواند با تصمیم عباس برای کناره گیری از سمت خود درنزدیک ترین زمان ممکن و البته پس از انتخاب جانشین برای وی در اواخر ماه نوامبرجاری همراه شود. عباس در این راستا می تواند از تعداد مناصبی که در اختیار دارد؛ وبه ویژه مسئولیت هایش در جنبش فتح بکاهد و در مقابل، زمینه را برای جانشین خودفراهم کرده و راه به قدرت رسیدن دشمنان خود و به ویژه محمد دحلان را بگیرد. اماشخصی که ابو مازن انتخاب خواهد کرد، با خط مشی سیاسی وی همسو خواهد بود و به عبارتدیگر، تشکیلات خودگردان همان راه قبلی را خواهد رفت.
سناریوی سوم: برکناری عباس از ریاست تشکیلات خودگردان و انتخاب جایگزینی برای او که موردرضایت رژیم صهیونیستی و لیست طویل و دراز دوستان و همپیمانان آن باشد. محمد دحلان درسایه سیاست های عباس در زمینه حذف مخالفان خود، به روند جلب حمایت تعداد زیادی ازاعضا و رهبران جنبش فتح ادامه می دهد و به موازات این وضعیت، با توجه به مخالفتعباس با آشتی با محمد دحلان و تداوم تلاش های جنبش فتح برای برگزاری کنگره هفتماین جنبش بدون حضور “ابو فادی” (دحلان) و اطرافیان وی، حمایت طرف هایعربی از دحلان و در مقابل، فشارها علیه رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین را افزایشداده است و شاید این وضعیت به موافقت عباس با کناره گیری از سمت خود منتهی شود. ازآنجایی که پیش بینی می شود کنگره هفتم جنبش فتح نتواند جانشینی برای عباس انتخابکند و از سوی دیگر، مصر، اردن، عربستان و امارات با برگزاری انتخابات در فلسطین درسایه حضور حماس در موضع قدرت مخالف هستند، به نظر می رسد، طرف های عربی و بینالمللی با همکاری میان خود و با رضایت رژیم صهیونیستی، جنبش فتح را دور خواهند زد تا جانشینی برای عباسانتخاب شود ـ که قرار هم نیست لزوما خود دحلان باشد ـ و تشکیلات خودگردان بر اساسبرنامه طرف های بین المللی و رژیم صهیونیستی به خط مشی کنونی خود ادامه دهد.