در حالی که خون از سر و صورتش می چکید، یقه سرباز تنومند صهیونیستی را چسبیده بود تا مانع از اقدام جنایتکارانه اش شود. رابعه، بانوی فلسطینی وقتی دید یک سرباز صهیونیستی پیکر پاک یکی از سه مبارز فلسطینی را که توسط یگان ویژه ارتش رژیم اشغالگر قدس ترور شده بودند، در داخل کانتینر ویژه حمل زباله در نزدیکی مسجد جامع اردوگاه پناهندگان “المغازی” واقع در قلب نوار غزه می اندازد، خونش به جوش آمد و بدون توجه به قانون منع آمد و شدی که توسط اشغالگران در اردوگاه به اجرا درآمده بود، به سمت سرباز صهیونیست رفت تا مانع از آن شود که وی این اقدام را در مورد پیکر مبارز دوم انجام دهد و در این لحظه بود که صهیونیست ها با قنداق های تفنگ خود به سر این بانوی فلسطینی ریختند و او را مورد ضرب و شتم شدید قرار دادند.
اتفاق مذکور در سال 1970 رخ داد یعنی در زمانی که هنوز رابعه، بانوی فلسطینی بیست سال بیشتر نداشت ؛ ولی از آن حادثه 38 سالی است که می گذرد و رابعه همچنان این خاطره را به خوبی در خاطر دارد.
سرباز درشت هیکلی که آن اهانت زشت را به پیکر شهدای مبارز کرده بود، یکی از افراد یگان “ریمونیم” وابسته به تیپ چتربازان رژیم صهیونیستی بود که فلسطینی ها از آنها به خاطر رنگ کلاه هایشان با نام “کلاه قرمزها” یاد می کردند.
فرماندهی یگان ریمونیم را مائیر داگان، رئیس کنونی سازمان موساد بر عهده داشت و این یگان به دستور آریل شارون، فرمانده وقت منطقه جنوب (اسرائیل) که مورد حمایت کامل گولدا مائیر، نخست وزیر وقت رژیم صهیونیستی و موشه دایان، وزیر جنگ این رژیم بود، به پرتاب پیکرهای شهدا در داخل کانتین های ویژه حمل زباله مبادرت می ورزند. ضمنا آنچه رابعه در مورد جنایت های یگان ریمونیم می گوید، از زبان ده ها هزار فلسطینی دیگر نیز روایت شده است.
حمله بهترین دفاع است
شارون، فرمانده منطقه جنوب “اسرائیل” در مقابله با جنبش های فدایی که بعد از جنگ شش روزه در فلسطین، به ویژه نوار غزه شکل گرفتند، نظریه امنیتی خود را به اجرا درآورد که عنوان آن “حمله، بهترین دفاع است” بود.
بر اساس نظریه شارون باید با سرکوب شدید فلسطینی ها، آگاهی جمعی شان را تحت تاثیر قرار دارد و آنها را قانع کرد که بهترین کار دست کشیدن از گزینه مقاومت است.
این اختیار به نیروهای تیپ چتربازان، به ویژه یگان ریمونیم داده شده بود که به سمت هر فرد مشکوکی تیراندازی کنند. سلیمان ابوبلیم 73 ساله بامداد یکی از روزهای فوریه 1970 به قصد مزرعه، خانه را ترک کرد. وقتی به مزرعه اش در شرق دیرالبلح واقع در قلب نوار غزه رسید، دید سه فرزند همسایه اش که برای چراندن گوسفندان شان راهی دشت شده بودند، هدف گلوله نیروهای ریمونیم قرار گرفته و به شهادت رسیده اند.
بی تردید، شارون اولین فرمانده نظامی صهیونیست است که دایره اجرای مجازات های جمعی در حق فلسطینیان ساکن نوار غزه را گسترش بخشید. به دستور شارون، هر فردی ـ ولو به صورت غیر مستقیم ـ در اجرای عملیات علیه صهیونیست ها شرکت داشت، تمامی اعضای خانواده اش به اردن کوچانده می شدند و خانه هایشان در نوار غزه ویران می گشت.
علاوه بر رئیس کنونی سازمان موساد، “یوسی ژنوساز” که به عنوان افسر در سازمان اطلاعات داخلی رژیم صهیونیستی (شاباک) فعالیت می کرد، نیز به شارون در انجام جنایت های کمک می کرد.
افسر صهیونیستی مذکور که به رتبه سرتیپی نیز رسید، بعد از پایان کارش در شاباک تا پیش از مرگ به عنوان شریک تجاری شماری از چهره های متنفذ تشکیلات خودگردان و حلقه ارتباط میان رهبران تشکیلات خودگردان و مراکز تصمیم گیری رژیم صهیونیستی بود.
تاریخی آکنده از جنایت
جنایت هایی که شارون در اوایل دهه هفتاد در نوار غزه مرتکب شد، در واقع ادامه اقدامات جنایتکارانه ای بود که وی از زمان پیوستنش به سازمان تروریستی «هاگانا»، شاخه نظامی جنبش صهیونیسم (البته پیش از تشکیل اسرائیل) در سال 1945 آغاز کرده بود.
شارون که بعد از اعلام موجودیت رژیم صهیونیستی به درجه گروهبانی رسیده بود، به خاطر قساوتی که در برخورد با فلسطینیان به خرج می داد، شدیدا مورد توجه رهبران این رژیم قرار گرفت.
این نظامی سنگدل صهیونیست در سال 1952 به عنوان فرمانده یگان 101 وابسته به تیپ چتربازان منصوب شد. یگان مذکور مسئولیت انجام اقدامات بازدارنده و انتقام جویانه را علیه عملیات های مبارزان فلسطینی در مناطق اشغالی (اسرائیل) را بر عهده داشت و شاید یکی از بزرگ ترین جنایت هایی که این یگان انجام داد، کشتار قبیه در سال 1954 بود. در آن سال، شارون فرماندهی حمله نیروهای صهیونیست به روستای قبیه واقع در جنوب شهر نابلس را بر عهده داشت.
در حمله اشغالگران به قبیه که به بهانه ورود مبارزان فلسطینی به داخل مناطق اشغالی (اسرائیل) و انجام عملیات نظامی علیه صهیونیست ها در این مناطق صورت گرفت، شارون دستور دارد که منازل روستا را بر ساکنانش خراب کنند و در این جریان، ده ها نفر کشته و صدها نفر زخمی شدند که در میان کشته ها و زخمی ها شمار زیادی کودک، زن و سالمند نیز دیده می شدند.
در سال 1956 و در جریان حمله سه جانبه، نوار غزه اشغال شد و شارون به عنوان فرمانده تیپ چتربازان در اشغال شهر خانیونس واقع در جنوب نوار غزه مشارکت داشت و با همکاری ژنرال “ماتی بیلد” کشتار مشهور “القلعه” را به راه انداخت که نتیجه آن کشتار ده ها نفر از اهالی خانیونس بود.
شایان ذکر است که ژنرال ماتی بیلد بعد از پایان کارش در ارتش عبری، به جمع حامیان گروه های صلح طلب صهیونیستی پیوست و حال آنکه شارون تنها استفاده از “قدرت و خشونت” را راهکار حل مسائل می دانست.
در سال 1982، شارون که در آن زمان به عنوان وزیر جنگ در کابینه رژیم صهیونیستی فعالیت می کرد، بستر لازم را برای همپیمانانش فراهم آورد تا کشتار صبرا و شتیلا را به راه بیاندازند که نتیجه آن کشتار دو هزار فلسطینی بی پناه بود.
بعد از کشتار صبرا و شتیلا، کمیته ای حقیقت یاب به ریاست اسحاق کوهین، قاضی صهیونیستی تشکیل شد تا به بررسی کشتار مذکور بپردازد. گزارش این کمیته نشان داد که شارون مسئول مستقیم این جنایت است. به دنبال انتشار گزارش یادشده، شارون مجبور شد تا از منصب خود به عنوان وزیر جنگ کناره بگیرد.
این ماشین جنایت و کشتار رژیم صهیونیستی در مارس سال 2001 جانشین ایهود باراک شد و منصب نخست وزیری را بر عهده گرفت و شعارش برای مقابله با انتفاضه الاقصی این بود که “دشمن زیر بار زور نمی رود، مگر آنکه زور پر زور باشد.”
شارون در راستای اجرای شعار مشهورش به روند اقدامات تروریستی خود تداوم بخشید تا جایی که جوخه های ترور رژیم اشغالگر قدس رهبران سیاسی و معنوی جنبش های مبارز فلسطینی را هدف خود قرار دادند.
در زمان نخست وزیری شارون، شمار زیادی از مبارزان فلسطینی تبعید و منازل شان تخریب شد و با توجه به آنچه که گذشت، به سادگی می توان فهمید که دلیل خشنودی مردم فلسطین از آنچه بر سر شارون آمد، چه بود.