آیا عرب ها اکنون واقعا در تنگنا قرار دارند؟ آیا طرح اخیر عمرو موسی بهترین راه برای خروج از تنگناهای کنونی است و یا این که طرح علی عبدالله صالح رییس جمهور یمن در مورد اتحاد کشورهای عرب بهترین راهکار و کارساز می باشد؟ آیا نشست سران عرب در شهر سرت لیبی یکی از دو طرح مذکور را مورد بررسی و تایید قرار داده است؟ از میان محور میانه رو و محور مقاومت کدام یک از تنگنای کنونی در رنج است؟ بهترین شیوه خارج شدن از این تنگنا چیست؟
نشست سران عرب در سرت پایان یافت و امیدهای عرب ها مبتنی بر فرهنگ انقلابی نیز ناکام مانده است و آنان دست کم از اقدام انقلابی لیبی و معمر قذافی تجربه نیندوخته و عبرت نگرفته اند. قذافی با موضع گیری و اقدام خود بر اروپا و آن همه عظمت آنان فایق آمد و صد البته موضع گیری او به خاطر دیانت و حس ملی وی نبود بلکه به خاطر منافع شخصی و خانوادگی و حکومتش بود و آن ها را در مخاطره می دید. این بحران میان سویس و لیبی رخ داد و دلیل آن بازداشت فرزند سرهنگ قذافی، هانیبال و همسرش بود که این اتفاق در ماه ژوئن سال 2008 در ژنو رخ داد. دو تن از خدمتکاران فرزند قذافی به خاطر برخورد نادرست ماموران سویسی از آنان شکایت کردند که این موضوع به بحران میان این دو کشور منجر شد. سپس دولت سویس نام رییس جمهور لیبی و خانواده و بسیاری از افراد دولت این کشور را در فهرست سیاه خود قرار داد و آنان را از دریافت ویزای شینگن اروپایی محروم ساخت. فورا لیبی دست به مقابله به مثل زد و پنج میلیارد دلار از دارایی های خود را از بانک های سویس خارج کرد و کمک های نفتی خود را متوقف ساخت که این اقدامات منافع اروپا را تحت تاثیر قرار داد و همین امر موجب شد تا بسیاری از کشورهای اروپایی از جمله کشور اسپانیا که ریاست دوره ای این اتحادیه را برعهده داشت در این بحران مداخله کند و آن را حل و فصل نماید که این بحران فورا فروکش کرد و حل شد و عزم و اراده لیبی پیروز گردید. چنین رفتار و الگویی چه بسا می تواند، سرمشق خوبی برای عرب ها و مسلمانان باشد و این برگ برنده تهدید منافع چه بسا می تواند فوائد فراوانی را برای عرب ها و مسلمانان در پی داشته باشد و منافع آنان را تامین نماید و به کشمکش ها و درگیری ها در منطقه پایان دهد.
عرب ها در تنگنا به سر نمی برند بلکه خود تنگناها را زنده نگه می دارند و به آن ها دامن می زنند و خود مجری نقشه های غربی ها می باشند و اهداف و خواسته های آنان را تحقق می بخشند. غربی های صلیبی نیز جبهه بندی ها را به وجود می آورند و خود آنان دشمن دمکراسی و مانع پیشرفت هستند و ثروت های ملت ها را به غارت می برند و حکومت های دست نشانده را به آنان تحمیل می کنند و آنان در واقع بحران ها و جبهه بندی را به وجود می آورند و به آن دامن می زنند.
ابزارها و اهرم های فشاری که عرب ها در اختیار دارند در اختیار ابرقدرت جهان یعنی آمریکا نیست. عرب ها در دین و زبان و نژاد و آداب و رسوم مشترک هستند و ثروت هایی را در اختیار دارند که می تواند آنان را در عرصه های مختلف خودکفا و به جغرافیای سیاسی و انسانی آنان کمک کند. عرب ها سرمایه های انسانی بسیار زیادی دارند و از موفقیت های ژئواستراتژیک ممتازی بهره مند هستند.
در مقابل آمریکا از ملیت های مختلفی تشکیل شده و این دولت آنان را گردهم آورده است و اقوام متعدد و فرهنگ های مختلفی در این کشور زندگی می کنند و همین عامل در بسیاری از موارد نقطه ضعف به شمار می رود. اکنون به این سوال می پردازیم که آیا طرح عمرو موسی و یا طرح علی عبدالله صالح می تواند ما را از تنگنای کنونی خارج سازد؟
سران کشورهای عرب در نشست سرت وعده داده اند که این دو طرح را مورد بررسی قرار خواهند داد و در نشست آینده این کشورها در سپتامبر آینده توصیه ها و دستورالعمل هایی را در این زمینه صادر خواهند کرد.
به باور من اجرای هر دو طرح مذکور ضروری به نظر می رسد ولی باید قبل از اجرای آن ها گام های عملی برداشته شود و کشورهای عرب باید در عرصه های دمکراسی و حقوق بشر و رشد و توسعه اقداماتی را به عمل آورند و اختلافات سیاسی خود را به کنار بگذارند و جبهه بندی ها و هم پیمانی ها و صف آرایی های خود را از بین ببرند و بر اساس طرح رییس جمهور یمن هر چه بیشتر با هم متحد شوند و مشترکا به تلاش و فعالیت بپردازند و پارلمان عربی مشترک تشکیل دهند و استراتژی یکپارچه و هماهنگی را به وجود بیاورند و روابط داخلی و خارجی خود را بر اساس آن تنظیم کنند و بر مبنای همان استراتژی روابط خود را با “اسراییل” سامان دهند.
تنگناهای عربی کنونی که همگی از آن در رنج هستند و چنین تنگنایی اکنون بر منافع عرب ها تاثیر گذاشته است و تنها “اسراییل” و غربی صلیبی از آن سود می برند، باید هرچه سریع تر برای آن راه خروجی پیدا شود و ملت ها و دولت ها باید در این زمینه پیشتاز شوند و با مداخله و پیروی کورکورانه از غرب مخالفت و مبارزه کنند و چنین امری با همبستگی و اتحاد کشورهای عرب و سایر کشورهای اسلامی میسر خواهد شد و تمامی کشورهای اسلامی باید با تهدیدات غربی های صلیبی مقابله کنند.
به باور من تنها اسلام است که می تواند از کاهش توانمندی های کشورهای عرب و مسلمان جلوگیری کند و دشمن صهیونیستی را لجام گسیخته را مهار نماید، دشمنی که پیوسته تلاش می کند تا مقدسات اسلامی را یهودی سازی و غصب کند، مقدساتی که موقوفه اسلامی است و به مسلمانان تعلق دارد.