توجه جامعه بین الملل به جنبش مقاومت اسلامی “حماس” مسئله تازه ای نیست ؛ بلکه به زمان تشکیل این جنبش باز می گردد و در طول زمان شاهد افت و خیزهای متفاوت بوده است.
مناسبات خارجی حماس نیز بعد از پیروزی های قاطع انتخاباتی این جنبش که اوج آن انتخابات پارلمانی سال 2006 بود و باعث شد تا حماس بیشترین کرسی را در مجلس قانونگذاری فلسطین از آن خود کند، گسترش یافت.
حماس توانست یک شبکه قوی از روابط و مناسبات را با کشورهای مهم در عرصه بین الملل مانند روسیه و چین و کشورهای تاثیرگذار منطقه ای مانند ایران، ترکیه، مالزی و اندونزی ایجاد کند. جنبش حماس در سیاست خارجی خود این شعار را همیشه سر داده و می دهد که «با همه کشورها به جز نمایندگان رژیم صهیونیستی مذاکره می کنیم.»
توجه جامعه بین الملل به جنبش حماس بی علت نبوده و نیست ؛ بلکه ریشه این امر را باید در محبوبیت ملی، یکپارچگی سازمانی، پاکدامنی و میزان فداکاری هایی جستجو کرد که این جنبش در راه دفاع از اصول و آرمان های خود نشان داده است.
به هر رو، خوشحالی جنبش حماس از پیروزی های مختلف در صورتی تکمیل می شد که بتواند در برقراری رابطه با کشورهای اروپایی و ایالات متحده نیز موفق شود ؛ چرا که این کشورها از تاثیر بسیار مهمی در عرصه جهانی برخوردارند. موضع آمریکا در قبال مسئله فلسطین کاملا روشن و مبرهن است ؛ ولی موضع اروپا همیشه در هاله ای از ابهام قرار داشته و دارد.
اختلاف مواضع اروپا در قبال رابطه با حماس
مواضع کشورهای اروپایی در قبال جنبش حماس کاملا متفاوت است. برخی از کشورها معتقدند که اروپا باید وارد گفتگو با حماس شوند ؛ ولی برخی دیگر نظری مخالف دارند. تا لحظه نگارش این مقاله کشورهای اروپایی عملا خود را نسبت به موضع خاویر سولانا، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که مبتنی بر درج نام حماس در گروه های تروریستی است، پایبند نشان داده اند. به نظر اروپا هر گونه گفتگو با حماس در صورتی امکان پذیر است که این جنبش به شروط کمیته چهارجانبه که اتحادیه اروپا نیز در آن عضویت دارند، تن دهد یعنی “اسرائیل” را به رسمیت بشناسد، تمامی توافق نامه های به امضا رسیده میان ساف و رژیم اشغالگر قدس را قبول کند و خشونت (مقاومت) را کنار بگذارد.
بد نیست بدانید که در کنار مخالفت حماس با پذیرش شروط کمیته چهارجانبه، عوامل دیگری نیز در عدم گفتگوی اروپا با این جنبش وجود دارد که از آن جمله می توان به ماهیت حماس اشاره کرد. حماس علاوه بر اینکه یک جنبش سیاسی، نظامی و اجتماعی است، جنبشی دینی به شمار می رود و اروپا نیز حساسیت خاصی به دینی و اسلامی بودن این جنبش از خود نشان می دهد.
از سوی دیگر، جنبش حماس چندین عملیات نظامی را در داخل خط سبز (مناطق اشغالی) انجام داده و شماری از صهیونیست ها را به هلاکت رسانده است ؛ ضمن آنکه روابط بسیار مثبتی با حزب الله لبنان و ایران یعنی دو دشمن اصلی آمریکا در خاورمیانه دارد و از همین رو است که واشنگتن و تل آویو کشورهای اروپایی را تحت فشار قرار می دهند و آنها را از هر گونه تماس با جنبش حماس و نمایندگانش در داخل و خارج فلسطین بر حذر می دارند.
رسانه های اروپایی که وابسته به گروه های فشار صهیونیستی هستند نقش مهمی را در تحریک این قاره علیه جنبش حماس و سوق دادن افکار عمومی به سمت مبارزه با این جنبش ایفا می کنند و کار به جایی رسیده است که احزاب راستگرا و ناسیونالیست افراطی در شعارهای انتخاباتی خود متعهد به مبارزه با اسلام سیاسی (از جمله جنبش حماس) در سطح منطقه و جهان می شوند.
همان گونه که می دانید اروپا محاصره جائرانه ای را علیه دولت حماس و همچنین دولت وحدت ملی که بعد از امضای توافق نامه مکه و با مشارکت فتح تشکیل شد، اعمال کرد ؛ ولی طولی نکشید که بعد از بروز حوادث ژوئن در غزه و تشکیل دولت منتصب و غیرقانونی فیاض، درهای کمک را به روی این دولت باز کرد.
با وجود تمامی مسائل، اروپا هر روز به این نکته بیشتر ایمان پیدا می کند که به انزوا کشیدن حماس نتایج مطلوبی را در بر نخواهد داشت و هر چقدر کمک های بیشتری را تقدیم تشکیلات خودگردان و جنبش فتح کند، محبوبیت ملی حماس افزایش می یابد ؛ زیرا ملت فلسطین یقین پیدا می کند که این ایالات متحده، اروپا و رژیم صهیونیستی هستند که چنین محاصره ای را علیه اش اعمال می کنند نه جنبش حماس و سرازیر شدن کمک ها به سمت فتح بدان خاطر است که این جنبش از آرمان های ملی خود دست شسته است.
اخباری که امروز از اروپا می آید، نشان می دهد که برخی مسئولان اروپایی آشکارا خواستار گفتگوهای جدی و عمیق با حماس هستند و از جمله آنها می توان به نخست وزیر و وزیر امور خارجه ایتالیا، وزیر خارجه فنلاند، کمیسر سابق روابط خارجی اتحادیه اروپا و مسئول اروپایی گفتگو با جنبش های اسلامی فلسطین اشاره کرد که علنا اتحادیه اروپا را به انجام گفتگو با حماس فراخوانده و این جنبش را یکی از طرف های اصلی در برقراری صلح در خاورمیانه دانستند.
39 نماینده پارلمان انگلستان نیز با امضای عریضه ای خواستار گفتگو با حماس شدند که در راس این افراد باید از شرلی ویلیامز رئیس پژوهشگاه “چت هوم” اشاره کرد. وی تاکید کرده بود که بدون مذاکره با حماس، هرگز نمی توان راه حلی را برای بحران خاورمیانه متصور شد.
داعیان اروپایی گفتگو با حماس در مورد رفتار تعهدآمیز این جنبش می گویند که حماس در یک دوره خاص به صورت یک جانبه اعلام آتش بس کرد و نسبت به آن کاملا متعهد بود ؛ ولی هرگز چنین رفتاری از سوی طرف صهیونیستی مشاهده نشده است. آنها تاکید می کنند که عدم توجه قاره پیر به مسئله فلسطین، دشمنی اش با حماس و حمایت کورکورانه از “اسرائیل” باعث شده است تا یک جای خالی مناسب برای فعالیت گروه های تندرو پدید آید.
این جماعت خواهان گفتگو همچنین انتصاب تونی بلر، نخست وزیر سابق انگلستان به سمت نماینده کمیته چهارجانبه صلح در خاورمیانه را محکوم کردند ؛ زیرا به اعتقاد آنان بلر نمی تواند نقش یک میانجیگر بی طرف را در قبال مسئله فلسطین بازی کند و از سوی دیگر، وی در برافروختن آتش جنگ در عراق و افغانستان نیز نقش داشته و کاملا گوش به فرمان آمریکا است. البته پیش بینی داعیان اروپایی گفتگو با حماس مبنی بر برخورد جانبدارانه بلر با مسئله فلسطین درست بود، چرا که این چهره در سفر اخیر خود به خاورمیانه با نماینده جنبش حماس دیدار نکرد. به گفته این داعیان، اگر بلر مسئول برقراری صلح است، آیا صلح را باید میان دو دوست (اولمرت و عباس) برقرار سازد یا میان دو دشمن (اولمرت و حماس).
تناقض در رفتار اروپایی ها
بهانه هایی که اروپایی ها برای عدم گفتگو با جنبش حماس مطرح می کنند، به هیچ وجه قانع کننده نیست. اروپا در حالی به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی را به عنوان بهانه برای عدم رابطه با حماس قرار می دهد، که روابط بسیار گسترده و فراتر از تصوری را با کشورهایی دارد که حاضر به پذیرش این رژیم غاصب نیستند.
اروپا جنبش حماس را با وجود آنکه حتی به یک اروپایی نیز آسیبی نرسانده و به هیچ وجه با منافع این قاره کاری نداشته است، را به تروریسم متهم می کند و حال آنکه با سازمان هایی همچون ساف که در گذشته آنها را به عنوان تروریست توصیف می کرده، رابطه دارد. امروز و با وجود آنکه ساف بارها اروپایی ها را هدف قرار داده، درگیری های گسترده ای را علیه صهیونیست ها در این قاره به راه انداخته، بارها برای آزاد کردن زندانیان فلسطینی دست به هواپیما ربایی زده و شماری از هواپیماهای شرکت های اروپایی را نیز منفجر کرده است ؛ باز هم اروپا این سازمان را به رسمیت شناخت و با رئیس آن یعنی یاسر عرفات دیدار کرد.
ضمنا انگلستان با ارتش جمهوریخواه ایرلند (شین فین) که در گذشته با صفت تروریسم شناخته می شد، نیز از در گفتگو وارد شد تا جایی که رهبر شاخه سیاسی شین فین یعنی جری آدامز برای انجام برخی مذاکرات وارد کاخ سفید شد و بعد از یک دوره گفتگو که بیش از ده سال به طول انجامید، توافق نامه صلحی میان انگلستان و ارتش جمهوریخواه ایرلند امضا شد.
داعیان اروپایی صلح می گویند: “باید این قاره در برخورد با حماس همان راهی را پیش بگیرد که انگلستان در برابر ارتش جمهوریخواه ایرلند پیش گرفت. در حال حاضر اروپا با وجود آنکه مدعی میانجیگری میان فلسطینیان و صهیونیست ها است ؛ ولی بی طرف عمل نمی کند و مواضعش انعکاس کامل مواضع رژیم اشغالگر قدس است. با چنین موضعگیری چگونه اروپا می تواند از حماس انتظار داشته باشد که اسرائیل را به رسمیت بشناسد و حال آنکه خود هنوز اروپا هنوز حماس را به رسمیت نشناخته است.”
امروز دیگر نفاق سیاسی اروپا در برخورد با حماس بر هیچ کسی پوشیده نیست. از یک سو، دفاتر جنبش حماس شاهد حضور گسترده اروپایی ها است و این جماعت (اروپایی ها) در طرحی که خود منتشر کرده و به مشاور سیاسی هنیه نسبت داده اند، نقش مهمی را برای جنبش حماس قائل شده اند و از شروط حماس از جمله عقب نشینی جزئی از کرانه باختری در مقابل آتش بس 5 ساله دفاع کرده اند ؛ ولی در مقابل می بینیم همچون ایالات متحده به دنبال آن دموکراسی هستند که منافع شان را به دنبال داشته باشد. نقشی که امروز اروپا در مسئله فلسطین بازی می کند، باعث می شود تا پایه های موجودیت نهادهای قانونی این کشور از بین برود. اقدام اروپایی ها در تایید تمامی اقدامات خلاف قانون ابومازن در نهایت به نفع اروپا نیست و این قاره با تایید اقدام رئیس تشکیلات خودگردان در سلب اختیارات نخست وزیر از طریق ایجاد سازمان های موازی در واقع پرده از نقشی بر می دارد که اروپا در حال ایفا کردن آن است. ضمنا کمک این قاره به دولت نامشروع فیاض تنها یک رشوه سیاسی است که با هدف قدرت یافتن جریان به اصطلاح میانه رو فلسطینی اعطا می شود.
شایان ذکر است که وحشت از اتهام گرایش به “آنتی سمتیزم” نیز هرگز مراکز تصمیم گیری در اروپا را رها نمی کند. اروپایی ها بیم آن دارند که رژیم صهیونیستی شمشیری به نام گرایش به آنتی سمتیسم را بر گردن شان بنهد و از این رو، از گفتگوی مستقیم و آشکار با نمایندگان جنبش حماس می رهند.
پرسشی که در اینجا مطرح می شود، آن است که چه وقت اروپا می خواهد به این نکته پی ببرد که دیگر زمان علنی کردن گفتگوها با حماس و دست برداشتن از سیاست نفاق و دورویی فرا رسیده است و شمشیر رژیم صهیونیستی نیز هیچ برندگی ندارد و تنها از جنس چوپ است؟