پنج شنبه 01/می/2025

روز انگشت به دندان گزیدن نزدیک است

جمعه 23-نوامبر-2007

هر چه ساعت ها می گذرد به زمان برگزاری کنفرانس آناپولیس که فکر همه را به خود مشغول کرده است، نزدیک تر می شویم. کنفرانسی که برخی افراد وقت خود را جهت تحلیل آن و برخی دیگر پیش بینی نتایج ناشی از آن صرف می کنند ؛ به ویژه بعد از آنکه رئیس تشکیلات خودگردان اعلام کرد که در این کنفرانس هرگز شکستی در کار نیست.

اعتماد ابومازن به سراب پیروزی به خاطر ایمان مطلقی است که سازمان پیر و پاتال ها (ساف) به دستورات وی دارند و جهت توجیه تمامی کارهای عباس می کوشند و در مقابل اقدامات غیر قانونی اش که آرمان فلسطین را به سمت نابودی می کشاند، سکوت اختیار می کنند.

پیر و پاتال های ساف در تبیین موضع خود در قبال کنفرانس پاییز که قرار است در آمریکا برگزار شود، اعلام کردند که هیچ مخالفتی با مشارکت عباس در کنفرانس و پذیرش نتایج آن ندارند ؛ ولی ـ به قول عضو کمیته اجرایی ساف که دیگر فاقد هر گونه صلاحیت است ـ تنها یک سری نکاتی است که به رئیس ساف گوشزد و هشدارهایی نیز به وی در خصوص خطرات پیش رو داده خواهد شد.

سوال ما اینجاست که آیا اقدام رئیس تشکیلات خودگردان در فروش حق بازگشت آوارگان فلسطینی در کنفرانس ژنو به میهن یک خطر نبود؟ آیا اقدام عباس در زیر پا گذاشتن قانون اساسی فلسطین و تشکیل یک دولت غیرقانونی یک خطر جدی نبود؟ آیا محاصره نوار غزه و همدستی دولت رام الله با صهیونیست ها جهت قطع برق و سوخت مورد نیاز فلسطینیان ساکن این منطقه یک جنایت بزرگ و یک خطر جدی برای ملت نیست؟ آیا اقدامات رژیم صهیونیستی در مسجدالاقصی یک خطر بزرگ به شمار نمی آید، خطری که ساف برای بررسی آن تشکیل جلسه دهد؟ آیا سکوت ساف در قبال اظهارات نماینده عباس در سازمان ملل که به صورت کامل از حق فلسطینیان در مبارزه با اشغالگران قدس چشم پوشی کرد و آن را نوعی تروریسم دانست و گروه های مجاهد فلسطینی را با عبارت “شبه نظامیان” خواند، بیانگر موافقت این سازمان با این تضییع حقوق و اجحاف کاری است؟ آیا به رسمیت شناخته شدن “اسرائیل” از سوی ساف یک خطر نیست؟ چرا اجازه نمی دهید که ساف بر اساس اصول ملی بازسازی شود؟ چرا نمی گذارید توافقاتی که با حضور گروه های مختلف فلسطینی در قاهره صورت گرفت، اجرا شود؟

اگر ساف تمامی حوادثی که ذکر آن پیش از این رفت، را با عدم واکنش خود تایید نمود، باید از مقامات آن پرسید که آیا دیگر خطری جدی تر از به رسمیت شناختن “اسرائیل” و تبعات ناشی از آن (یعنی چشم پوشی از حقوق مردم فلسطین، سرزمین شان و اماکن مقدسه شان) وجود دارد؟

عباس با تیم همراهش که مهارت خاصی در امتیازدهی و چشم پوشی از حقوق ملی فلسطینیان دارند، رهسپار آناپولیس می شود. از جمله اعضای تیم همراه عباس می توان به افراد ذیل اشاره کرد. “محمد دحلان” موش ترسوی از غزه گریخته و قاتل یاسر عرفات، “احمد قریع” تامین کننده سیمان مورد نیاز اشغالگران قدس جهت ساخت دیوار حائل، “صائب عریقات” استاد امتیازدهندگان تشکیلات خودگردان، “یاسر عبدربه” فروشنده حق بازگشت آوارگان فلسطینی و عبد هر آن کس که به او بیشتر پول بدهد و سلام فیاض پوست کلفت.

وقتی که چنین افرادی را عباس به همراه خود به آناپلیس می برد تا از موضعش دفاع کنند، مشخص است هیچ شکستی برای کنفرانس وجود ندارد ؛ زیرا شکست در نظر عباس و تیم همراهش پیروزی آرمان فلسطین است.

ضمنا وقتی که رهبران خائن عضو فتح تصمیم خود را برای رهسپار شدن به شهر آناپولیس و شرکت در کنفرانس پاییز گرفته اند، دیگر صهیونیست ها هیچ نگرانی نخواهند داشت ؛ زیرا می دانند که گروه فلسطینی حاضر از منافع شان دفاع خواهند کرد.

سوال اینجاست: فردی که با وجود کثرت دیدارهای دوره ای اش با اولمرت، نمی تواند دکتر عزیز الدویک، رئیس اسیر پارلمان فلسطین را از زندان های صهیونیستی برهاند، چگونه می توان از وی انتظار برقراری صلح و بازپسگیری حقوق تضییع شده فلسطینیان را داشت؟

دیگر زمان کنفرانس نزدیک شده و این واشنگتن است که رسما از عباس برای حضور در سناریوی پاییز دعوت به عمل می آورد ؛ ولی اگر ابومازن از حقوق حقه فلسطینی ها چشم پوشی کند، دیگر او و تمامی همراهانش در نظر مبارزان و گروه های مجاهد در یک خان قرار می گیرند و مقاومت فلسطین درس محکمی را به تمامی افرادی که از آن تبری می جستند و به مقابله با آن بر می خاستند، خواهد داد … و آن وقت است که انگشت به دندان گزیدن فایده ای ندارد.

لینک کوتاه:

کپی شد