پنج شنبه 08/می/2025

رژیم صهیونیستی تنها استثنای دائمی قوانین

شنبه 8-می-2010

  هیلاری کلینتون، وزیر خارجه آمریکا پیش از آنکه وزرای خارجه عرب در اواخر هفته گذشته و برای نشان دادن چراغ سبز لازم به ابومازن برای مذاکره با صهیونیست ها گرد هم آیند، خبر آغاز مذاکرات تقریب دیدگاه ها میان تل آویو و تشکیلات خودگردان را اعلام کرد.  

پیش از کلینتون نیز بنیامین نتانیاهو در کنفرانس اعضای حزب لیکود مسرت خود را از تصمیم محمود عباس برای از سرگیری مذاکرات اعلام کرد و پیش از این دو، ابومازن به صراحت در مصاحبه با کانال دوم تلویزیون رژیم صهیونیستی آمادگی خود را جهت همکاری با نتانیاهو برای انجام مذاکراتی که به یک توافق فراگیر بیانجامد، اعلام کرد.

مذاکراتی که قرار به از سرگیری آن است، طرف فلسطینی از آن تحت عنوان مذاکرات غیر مستقیم یاد می کند و حال آنکه برخی مسئولان آمریکایی و صهیونیستی نام مذاکرات تقریب دیدگاه ها Proximity Talks برای توصیف آن انتخاب کرده اند.

بد نیست بدانید که مذاکرات تقریب دیدگاه ها اصولا بین دو طرف یا بیشتر که با هم اختلاف نظر دارند، انجام می گیرد و ضرورتا مربوط به طرف هایی که با هم خصومت و دشمنی دارند، نمی شود. به دیگر سخن، این اصطلاح در آنجایی کاربرد دارد که یک اصل برای تفاهم میان طرف های مختلف وجود دارد ؛ ولی در مورد آن ابهام ها و اختلاف نظرهایی وجود دارد که با انجام مذاکراتی، این موضوع حل می شود. شاید واضح ترین مثالی که بتوان برای این نوع مذاکرات ذکر کرد، همان چیزی است که در جهان اسلام به نام تقریب مذاهب از آن یاد می شود. اسلام به عنوان یک اصل برای تمامی مذاهب به شمار می رود و مذاکرات تقریب با هدف حذف وجوه اختلاف یا مشکلاتی که در روابط میان مذاهب وجود دارد، انجام می گیرد تا همه به یک وحدت و توافق نظر برسند.

خیلی متاسفم که از مثال فوق برای تفسیر مذاکرات تقریب دیدگاه ها میان طرف عربی و صهیونیستی استفاده کردم ؛ چرا که مذاکرات عربی ـ صهیونیستی هیچ اساس دینی، قومی یا فرهنگی ندارد. واقعیت موجود بازگو کننده این حقیقت تلخ است که اساس مذاکرات مذکور، سیاسی می باشد و هدف دست یابی به یک توافق ضمنی میان صهیونیست ها (مسئولان و شهروندان) با برخی عرب ها و فلسطینیان در خصوص از سرگیری مذاکرات دوجانبه است که البته طیف گسترده ای از این عرب ها و فلسطینیان را مقامات و مسئولان تشکیل می دهند و شهروندان حضور کمرنگی در این موضوع دارند.

مذاکرات تقریب دیدگاه ها جهت دست یابی به برون رفت لازم برای به اصطلاح فرآیند سیاسی صلح که چند ماهی ترمز حرکتش کشیده شده است، انجام می گیرد که البته برای این مقصود، ایالات متحده و رژیم صهیونیستی انواع فشارها را به اعضای جبهه بازدارندگی و حتی دولت های میانه روی عربی وارد آوردند. در همین راستا، اشغالگران قدس به صورت مستقیم کشورهای عضو جبهه بازدارندگی را هدف تهدید قرار دادند تا جایی که ایهود باراک به سوریه در مورد تجهیز حزب الله به سلاح های پیشرفته که باعث بر هم خوردن موازنه قدرت در منطقه می شود، هشدار داد و به جنگ تهدید کرد. همسو با ایهود باراک، یکی از ژنرال های صهیونیستی دمشق را به انجام حمله ای وحشیانه تهدید نمود و تاکید کرد: “کاری می کنیم که سوریه به عصر حجر باز گردد.”

از سوی دیگر، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی لبنان را به عنوان مسئول هر گونه اقدام حزب الله علیه این رژیم و منافعش در داخل و خارج دانست و خاطرنشان ساخت که تل آویو تمامی زیرساخت های دولت لبنان را ـ در صورت بروز چنین امری ـ هدف قرار می دهد.

هیلاری کلینتون به سوریه و لبنان در خصوص سرنوشت تجهیز حزب الله به موشک های اسکات هشدار داد و تلویحا ابراز داشت که یک سوء برداشت می تواند به یک جنگ منطقه ای بیانجامد ؛ ولی بر خلاف پیش بینی های تل آویو و واشنگتن، نه لبنان و نه سوریه از این تهدیدات هراس به دل راه ندادند. بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در واکنش به تهدیدات مذکور اعلام کرد که کشورش دیگر به این تهدیدات و حتی شدیدتر از آن نیز عادت کرده و همه آنها را پشت سر گذارده است. رئیس جمهور لبنان نیز در کمال آرامش حرف همیشگی خود را تکرار کرد و گفت: ملت، دولت، ارتش و مقاومت لبنان برای مقابله با هر گونه تجاوزات رژیم صهیونیستی آماده است.

شاید بتوان گفت که شفاف ترین و در عین حال شدیدترین واکنش نسبت به تهدیدات رژیم صهیونیستی از ناحیه ایران بود که محمد رضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور این کشور در کنفرانسی مطبوعاتی که در دمشق برگزار شد، تصریح کرد ایران برای همیشه آماده حمایت از کشور دوست و برادر سوریه در مقابله با دشمنان کژاندیش می باشد و اگر غاصبان سرزمین فلسطین در اندیشه انجام کاری علیه سوریه باشند، پای شان را قطع خواهد کرد.

اعمال فشار بر جریان میانه روی عربی جهت اعلام موافقت با از سرگیری مذاکرات میان طرف صهیونیستی و فلسطینی به عهده ایالات متحده و دستگاه دیپلماسی این کشور بود که در نتیجه این فشارها، “احمد ابوالغیط” وزیر امور خارجه مصر سفری به لبنان داشت تا ضمن هشدار دادن به دولت این کشور، یک اطمینان را نیز به لبنانی ها بدهد. مقام مصری مذکور به دولت لبنان درباره فرجام هر گونه همکاری با حزب الله هشدار داد و این اطمینان را به لبنانی ها داد که تهدیدات صهیونیست ها صرفا فشارهایی سیاسی برای واداشتن عرب ها به حمایت از گزینه مذاکره میان تشکیلات خودگردان و تل آویو است و تشکیلات مذکور نیز بعد از دعوتی که از ابومازن برای سفر به واشنگتن و دیدار با باراک اوباما صورت گرفت، عملا به این سمت در حال حرکت است ؛ ضمن آنکه بنا به گفته روزنامه انگلیسی زبان گادرین، ابومازن در سفر خویش به واشنگتن تضمین های لازم را دریافت خواهد کرد که باعث اقناع وی در مورد سودبخش بودن مسئله از سرگیری مذاکرات می شود. در مورد دیگر اعضای جریان میانه روی عربی نیز باید گفت که آنها نیز همسو با خواست آمریکا حرکت نموده و وزرای کشورهای عضو کمیته رسیدگی به طرح صلح اعراب با برگزاری نشستی، بار دیگر حمایت خود را از انجام مذاکرات غیر مستقیم اعلام نمودند.

پر واضح است که موانع پیش روی آغاز مذاکرات تقریب دیدگاه ها برداشته شده است و به زودی این مذاکرات کلید خواهد کرد ؛ ولی پرسشی که در این میان پیش می آید، آن است که مذاکرات حول چه محوری خواهد بود و چه نتایجی را به دنبال خواهد داشت؟

بد نیست بدانید که پرسش فوق تنها از سوی جبهه بازدارندگی و مقاومت منطقه ای مطرح نمی شود ؛ بلکه صهیونیست ها نیز این پرسش را در ذهن دارند و می گویند که “این مذاکرات چه چیز جدیدی را می توان با خود در زمینه صلح به دنبال داشته باشد. ما تمام گزینه ها را آزمودیم و حال آنکه به هیچ صلحی دست نیافتیم. آیا جرج میشل، میانجیگر آمریکایی در صندوق ذهن خود نسخه و راه حلی را دارد که اسلاف شکست خورده اش از توجه به آن غافل بوده اند؟”

الوف بن، از نویسندگان برجسته در حوزه سیاست با نگارش مقاله ای که در تاریخ 28/4/2010 توسط روزنامه عبری زبان “هاآرتص” منتشر شد، به بهترین شکل ممکن از تفکر سیاسی صهیونیست ها ـ با هر گرایش و رویکردی که باشند ـ پرده برداشت و تاکید کردد: «اسرائیل به دنبال آن است تا از زیر فشار ناشی از سیطره بر فلسطینی ها که نتیجه اش اعتراضات گسترده بین المللی نسبت به برخورد تبعیض آمیز و نژادپرستانه اش با آنان بوده است، برهد و در عین حال می خواهد تا بیشترین مساحت از اراضی اشغالی فلسطینی و نیز شهرک های یهودی نشین موجود در کرانه باختری را از آن خود کند و کنترل امنیتی منطقه مذکور را نیز در اختیار بگیرد و کنترل قدس را منحصرا در دست خود داشته باشد. با توجه به آنچه گذشت، راهکاری که اسرائیل در نظر دارد آن است که کشوری فلسطینی با مرزهای موقت تشکیل شود و حاکمیت آن نیز به محمود عباس و سلام فیاض سپرده شود تا از این راهگذار، دیگر تل آویو از زیر بار مسئولیتی که در قبال وضعیت کنونی فلسطینیان دارد، رهایی یابد ؛ ضمن آنکه بحث درباره سرنوشت دیگر مناطق اشغال شده، قدس و نیز پناهندگان به زمان دیگری سپرده شود با این تفاوت که دیگر دو کشور یعنی اسرائیل و فلسطین با همدیگر مذاکره می کنند و گفتگو بین یک قدرت اشغالگر با مردمانی که تحت اشغال به سر می برند، نیست.”

الوف بن در ادامه به دیدگاه ابومازن و تیم همراهش می پردازد و مدعی می شود: “آنها در عین حالی که به دنبال آزادسازی بیشترین مساحت از میهن تاریخی خویش و نیز بیرون راندن نظامیان و شهرک نشینان اسرائیلی هستند، می خواهند تایید و حمایت جامعه بین الملل را نیز با خود داشته باشند و به همین خاطر، هرگز از راهکار تشکیل کشور مستقل فلسطینی در مرزهای 1967 دست بر نمی دارند ؛ ولی با این وجود، مشکلی با تبادل اراضی، تقسیم قدس به عنوان پایتخت دو کشور و نیز بازگشت تعداد اندکی از پناهندگان به اسرائیل ندارند.”

نویسنده مذکور می گوید: “ابومازن همچنان با سازش موقت مخالفت می کند و این در حالی است که نتانیاهو برای تحقق یک راه حل دائمی آماده نیست. سوالی که در اینجا پیش می آید، آن است که چگونه می توان این اختلاف نظرات را حل کرد؟”

وی خود در پاسخ به پرسشی که مطرح کرده است، می گوید: “به نظر می رسد بعد از گذشت یک سال از تلاش های مختلف برای توقف روند شهرک سازی که البته به هیچ نتیجه ای نیز نرسیده است، تشکیل کشور فلسطینی با مرزهای موقت ـ عملا ـ بهترین راه حل به شمار می رود و تفاوتی نمی کند که این امر از طریق توافق میان دو طرف انجام گیرد یا اسرائیل به صورت یک جانبه به این کار دست زند ؛ زیرا این راهکار متناسب با تمامی محدودیت ها و قیود سیاسی است که اسرائیل و تشکیلات خودگردان برای خود تعریف کرده اند.”

الوف بن پیش بینی می کند: “دولت نتانیاهو در صورت اجرای این راهکار، برخی شهرک ها و نیز کانون های شهرک نشینی را تخلیه می کند ؛ ولی در عین حال کنترل امنیتی کرانه باختری را همچنان در دست می گیرد ضمن آنکه بحثی را در خصوص قدس نخواهد کرد و موضوع ضرورت اینکه فلسطینیان باید اسرائیل را به عنوان یک کشور یهودی بشناسند یا از حق بازگشت خود چشم پوشی کنند (یعنی همان دو شرطی را که نتانیاهو برای دست یابی به یک راه حل نهایی مطرح کرده بود)، را پیش نخواهد کشید. با وجود تمامی آنچه گذشت، نباید فراموش کرد که این راهکار باعث حل موضوعات حساس و مورد اختلاف دو طرف نمی شود و این بدان معناست که دیر یا زود، زخم کهنه دوباره سر باز می کند.”

تحلیلگر سیاسی یادشده به این نکته اشاره می کند که “نتانیاهو معتقد است تنها برون رفتی که برای رکود موجود در فرآیند سیاسی حل مسئله فلسطین وجود دارد، همان سازش موقت می باشد که در سایه تشکیل کشور مستقل فلسطینی با مرزهای موقت حاصل می شود ؛ ولی با این وجود جرات آن را ندارد تا حمایت خود را از این موضوع (سازش موقت) اعلام کند. به هر رو، انتظار می رود که نتانیاهو تحت فشار آمریکا و نیز در مقابل اقدام نظامی ایالات متحده علیه ایران، دست به اجرای این طرح بزند یعنی دقیقا همان کاری را انجام دهد که آریل شارون بعد از موافقت جرج بوش، رئیس جمهور پیشین آمریکا با اشغال عراق، در مورد غزه انجام داد.”

آنچه گذشت، نظرات الوف بن از نویسندگان و تحلیلگران برجسته سیاسی در خصوص سناریوهایی بود که در ذهن صهیونیست ها برای رفع بحران کنونی در فرآیند سیاسی حل مسئله فلسطین و نیز شکل خروج از این بحران می گذرد. این سناریوها اگر نگوییم مطابق ـ حداقل همسو ـ با آن چیزی است که در ذهن رهبران جریان میانه روی عربی و فلسطینی می گذرد یعنی همان کسانی که هنوز به سودمندی گزینه مذاکره با رژیم صهیونیستی ایمان دارند. از جمله این افراد می توان به سلام فیاض اشاره کرد که شبانه روز خواستار تشکیل کشور مستقل فلسطینی در سال 2011 و در داخل مرزهای 1967 می شود. البته منظور وی همان مرزهای موقتی است که اشغالگران صهیونیستی در آن حضور دارند و با توجه به گسترش شهرک های یهودی نشین، میزان مساحت باقی مانده از آن برای فلسطینیان حتی کمتر از میزان توافق شده در پیمان اسلو (1993) است. ضمنا محمود عباس، با وجود آنکه صراحتا موافقت خود را با پیشنهاد سلام فیاض اعلام نکرده است ؛ ولی این هراس وجود دارد که رئیس جنبش فتح بعد از سفر خویش به آمریکا و دیدار با رئیس جمهور این کشور، به نحوی از انحا این کار را انجام دهد.

با نظر به قرابت نظری که میان نتانیاهو و دیگر طرف های صهیونیستی حاضر در ائتلاف کابینه و خارج آن با سلام فیاض و برخی طرف های فلسطینی همپیمانش وجود دارد، تردیدی نیست که شکل گیری یک سازش موقت ـ البته با نظرات دولت اوباما ـ در جریان است. این سازش جدید مانند دیگر سازش ها که در گذشته در مورد مسئله فلسطین وجود داشته، موقت است. ضمنا اروپایی ها نیز تحت فشار صهیونیسم جهانی یک قاعده ثابت را در برخورد با رژیم صهیونیستی دارند و آن اینکه رژیم مذکور یک استثنا است حتی اگر مسئله مربوط به قوانین بین المللی و مصوبات سازمان ملل متحد باشد.

با توجه به تمامی آنچه گذشت، هر گونه سازشی که با رژیم صهیونیستی انجام می گیرد باید با موافقت پیشاپیش این رژیم باشد و هیچ مشکل و مانعی را در سر راه برنامه هایش به وجود نیاورد ؛ ضمن آنکه این سازش باید موقت باشد تا اگر پای منافع تل آویو وسط باشد، بتوان شرایط آن را تغییر داد. به دیگر سخن، این سازش به گونه ای است که رژیم صهیونیستی در هر زمانی که بخواهد و بتواند تعدیلات لازم را در آن صورت می دهد.

ایالات متحده و دیگر طرف های غربی این امکان را برای رژیم صهیونیستی فراهم آورده اند تا تمامی مصوبات بین المللی مربوط به مسئله فلسطین به ویژه در خصوص تشکیل کشور مستقل فلسطینی، قدس شرقی، بازگشت پناهندگان، توقف روند احداث دیوار حائل، رفع محاصره و دیگر مصوبات را زیر پا بگذارد. از سوی دیگر، در خصوص تمامی مسائل فوق از تشکیل کشور گرفته تا رفع محاصره، مسئله سازش موقت به عنوان اساس قرار گرفته است، سازشی که غربی ها فلسطینیان را مجبور به رعایت آن می کنند و حال آنکه به صهیونیست ها این اجازه را می دهند تا در هر زمانی که ممکن و مناسب است، آن را زیر پا بگذارند.

چیزی که همیشه غربی ها در خصوص مسئله مناقشه اعراب و اسرائیل مد نظر دارند، همین ضرورت موقت بودن راهکارها است یعنی همه چیز باید موقت و انتقالی باشد تا در هر زمانی که صهیونیست ها خواستند شرایط آن راهکار را تغییر دهند.

انتظاری که امروز از جبهه مقاومت و بازدارندگی وجود دارد، آن است که رژیم صهیونیستی را به عنوان پدیده موقت استعماری بدانند که آزادی فلسطین در گرو نابودی این رژیم نژادپرست و نیز حمایت از حق ملت فلسطین در برخورداری از یک کشور مستقل و نیز آزادی، عزت و عدالت است.

لینک کوتاه:

کپی شد