در مثل های عامیانه برای اشاره به ظلم و تحقیر صورت گرفتهعلیه یک طرف یا تلاش برای به تسلیم واداشتن آن گفته می شود که فلانی را «مجبور بهپرستش گوساله کرده اند».
تلاش ها برای به زانو درآوردن و تسلیم کردن باریکه غزه طی10 سال گذشته همچنان ادامه داشته است، اما “گوساله” ای که از باریکه غزهخواسته می شود در برابر آن تعظیم کرده و خاک جلوی پای او را ببوسد، مجسمه ای ازتشکیلات خودگردان فلسطین است که “اسرائیل” و آمریکا می خواهند بر اساستصورات و شروط خود، مردم را مجبور به پرستش این “پرستشگاه” و معبد کنند.
اما سامری اسرائیلی این بار از زیور آلات و جواهرات قوم خود”مجسمه گوساله” نساخته است، بلکه از آبا و اجداد خود زرنگ تر بوده وخودش مامور جمع آوری درآمدهای مالیاتی فلسطینیان شده است و با استفاده از همیندرآمدها هم بر سر آنها منت می گذارد و می گوید که اگر بخواهد آنها را تحویل می دهدو اگر نخواهد از تحویل آنها خودداری می کند.
نکته جالب توجه در این میان این است که بخش زیادی از این “زیورآلات” از طریق کمک های کشورهای غربی تامین می شود که با شروط خفت بار طرفآمریکایی و مقتضیات تولیت معبد این “گوساله مقدس” درآمیخته است و ایندرآمدهای مالیاتی و کمک های خارجی نزدیک به 80 درصد از منابع درآمدی تشکیلاتخودگردان را تشکیل می دهند.
این دو گوساله تاریخی و معاصر هر دو “پوشالی”هستند و هر دو صدایی شبیه “صدای گاو” دارند و اگر صدای گاو قدیمی باعثترس و تعجب پرستشگران می شد، “صدای گاو معاصر” همان همکاری امنیتی وتعقیب مبارزان مقاومت است… که باعث تعجب همگان می شود… و با این روش می خواهدترس و رعب و هیبت ساختگی برای خود درست کند… اما به هیچ وجه خوشایند و مورد قبولملت فلسطین نیستند.
وقتی جنبش فتح تصمیم به امضای توافقنامه اسلو و تاسیستشکیلات خودگردان در غزه و اریحا گرفت، قصد داشت این تشکیلات را تبدیل به کشورفلسطینی برخوردار از حق حاکمیت کامل بر کرانه باختری و باریکه غزه کند، اما طرفصهیونیستی ـ که عروسک گردان این بازی است و عناصر قدرت را در اختیار دارد ـتشکیلات خودگردان را به سمت کانال دیگری هدایت کرد تا پس از گذشت 23 سال صرفا بهیک نهاد کاربردی تبدیل شود که بیش از اینکه به پروژه ملی فلسطین خدمت کند، در خدمتاهداف این رژیم است.
در حالی که هیچ چشم انداز روشنی در زمینه تشکیل کشور واقعیفلسطینی، حاکمیت آن بر اراضی فلسطینی، برچیده شدن شهرک های صهیونیست نشین، عقبنشینی از شرق قدس، در اختیار گرفتن کنترل گذرگاه ها و مرزها، حاکمیت بر منابع آبیو حریم هوایی و دریایی، نظارت بر واردات و صادرات، بازگشت آوارگان و تشکیل ارتشملی به چشم نمی خورد و پس از این مدت، سیطره امنیتی و اداری تشکیلات خودگردان از20 درصد مناطق کرانه باختری ـ که 22 درصد از مساحت فلسطین تاریخی را تشکیل می دهدـ فراتر نرفته است، اما طرف صهیونیستی در این مدت توانسته است به شکل گسترده ای درتمامی بخش های کرانه باختری نفوذ کرده و ارتباط بخش های مختلف آنرا با شهرک هایصهیونیست نشین، دیوار نژاد پرستانه حائل و جاده های کمربندی قطع و اراضی آنرامصادره کند. در این مدت، جمعیت شهرک نشینان یهودی از 280 هزار نفر در زمان امضایتوافقنامه اسلو به 780 هزار نفر در حال حاضر رسیده است و طرح های یهودی سازی قدس وتغییر هویت تمدنی اسلامی و عربی آن هم به صورت شبانه روزی اجرا می شوند.
در همین حال، طرف صهیونیستی به تشکیلات خودگردان اجازهتشدید اقدامات امنیتی و کاهش فعالیت های اداری را داد و در مقابل، اقتصاد فلسطینرا به سمت اقتصاد مصرف گرا سوق داد که از لحاظ اقتصادی و تجارت خارجی به دشمنصهیونیستی وابسته است و تشکیلات رام الله به جای ساختن اقتصاد مقاوم یا زیرساختهای یک کشور قوی و مورد احترام، صرفا به تامین رفاه مردم تحت اشغال اکتفا کرد.
این تشکیلات تمامی ماموریت های “کثیفی” را که رژیمصهیونیستی دیگر حاضر نبود خودش آنها را انجام دهد، اجرا می کند که از جمله آنها میتوان به اداره زندگی روزمره مردم، ارائه خدمات نظافتی و شهرداری، تعقیب مبارزان وتیم های مقاومتی و غیره اشاره کرد تا بدین ترتیب، _ به تعبیر مقامات صهیونیستی ـ استعمارصهیونیستی به استعمار “5 ستاره” یا “استعمار پاک” تبدیل شود.
این وضعیت باعث شده است که نزدیک به 165 هزار کارمندتشکیلات خودگردان، زندگی خود و خانواده هایشان را به تشکیلات خودگردان گره بزنند.این کارمندان سرپرستی نزدیک به یک میلیون نفر از شهروندان فلسطینی را بر عهدهدارند و 40 درصد از کل این کارمندان را هم، عناصر سرویس های امنیتی تشکیل می دهندکه یک سوم بودجه تشکیلات رام الله را به خود اختصاص داده اند.
بدین ترتیب، تشکیلات سست و ضعیف که راه خود را گم کرده است،به شبکه ای برای تامین منافع تبدیل شده است و رژیم صهیونیستی به آن به چشم”گوساله طلایی” و گاو صد من شیر ده نگاه می کند که هیچ پروژه ملی مفید وموثری اجرا نمی کند.
وقتی انتفاضه الاقصی در سال 2005 به پایان راه رسید، گروههای مقاومت ـ و در راس آنها جنبش مقاومت اسلامی “حماس” ـ به اجبار از”قاعده اضطرار” استفاده کردند؛ چرا که خود را در آستانه نابودی و حذف براساس طرح “نقشه راه” می دیدند؛ به ویژه که مقامات تشکیلات خودگردان (کهاز رهبران فتح و سازمان آزادی بخش فلسطین “ساف” بودند) دوباره درصدد کسبمشروعیت مردمی بودند تا ضمن ضعیف و کوچک جلوه دادن حماس، به اجرای مقتضیاتتوافقنامه اسلو مشروعیت ببخشند.
از همین رو، جنبش حماس تصمیم به ورود به عرصه انتخاباتپارلمانی گرفت و در جریان انتخابات پارلمانی ژانویه سال 2006 اکثریت قاطع کرسی هارا در اختیار گر فت. صرفنظر از نظراتی که درباره ورود حماس به نهادهای زیرمجموعهتشکیلات مطرح می شد، این جنبش توانست به جریان مقاومت مشروعیت مردمی ببخشد و درعین حال، به مخالفت خود با توافقات اسلو و مقتضیات آن و نیز تعهدات مربوط به خدمتمطلوب به “گوساله طلایی” ادامه داد.
پیروزی حماس ضربه ای سنگین به “متولیان معبد”وارد آورد؛ چرا که باعث سلب مشروعیت ادعایی مردم از آنها و حذف مشروعیت “آیینها”یی شد که این متولیان در راستای نقش رایج خود در قبال “گوساله”انجام می دهند و از جمله آنها می توان به شروط کمیته چهارجانبه بین المللی و بهویژه به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی اشاره کرد.
مساله مهم بر ای ما این است که شکاف و دو دستگی در عرصهفلسطینی در اصل ریشه در این مساله دارد که حماس (در کنار مشروعیت مقاومت) مشروعیتمردمی را هم برای خود حفظ کرده است و در نتیجه این حق را دارد که دولت فلسطینی راتشکیل داده و هر گونه حکومتی را که از سوی تشکیلات خودگردان تشکیل می شود، موردبازجویی قرار داده و ساقط کند.
در مقابل، جنبش فتح از نهاد ریاست تشکیلات خودگردان ـ کهمورد قبول رژیم صهیونیستی و کشورهای غربی و عربی است و درآمدهای مالیاتی و کمک هایبین المللی به آن تحویل می شود ـ برای حفظ قدرت در کرانه باختری استفاده کرد وبدون اینکه اجازه تشکیل جلسله پارلمان فلسطین؛ حتی برای یک بار طی 10 سال گذشته رابدهد، در کرانه باختری دولت تشکیل داد؛ چرا که این دولت کمترین شانسی برای کسبمشروعیت و رای اعتماد نداشت.
با این وجود، رسانه های وابسته به جنبش فتح و تشکیلاتخودگردان و ساف ـ که در راستای منافع روند سازش مورد حمایت جهان عرب و جامعه بینالمللی قرار دارند ـ همچنان به حملات شدید خود علیه دولت پیشبرد امور در نوار غزهادامه داده و از اقدام جنبش حماس به عنوان “کودتای سیاه” یاد می کردند؛بدون اینکه توجه و اهتمامی به اجرای توافقات آشتی ملی یا تعطیلی پارلمان توسط جنبشفتح داشته باشند.
اما حماس دست به هیچ کودتایی نزده بود… و باریکه غزه هم ازسرزمین فلسطین جدا نشده بود؛ تنها اتفاقی که افتاده بود، این بود که این منطقهآزاد شده بود و دیگر ارتباطی با مساله “گوساله پرستی” و آیین های مقدسمرتبط با آن نداشت، بلکه به عنوان یک منطقه انقلابی، نماینده مسیر واقعی جنبش ملیفلسطین در پروژه آزاد سازی و مخالفت با امتیازدهی ها شده بود.
واقعیت این است که نوار غزه دست به اقدام عجیب و غریبی نزدهبود؛ بلکه تحت رهبری حماس هم از مشروعیت مقاومت و هم از مشروعیت صندوق های رای برخورداربود. این جنبش و رفتار سیاسی و مقاومتی آن دهها بار شبیه تر از آن چیزی بود کهمقامات کنونی و بانفوذ در ساف، تشکیلات و جنبش فتح در زمینه اجرای مفاد منشور ملیفلسطین که از سوی ساف منتشر شده بود، انجام داده بودند.
تنها مساله ای که در این میان وجود دارد، این است که “سامری”فلسطینی و “متولیان معبد” و حامیان آنها، از اینکه جریان مقاومت اسرار وکاستی های تشکیلات خودگردان را برملا کرده و از همان ابزاری که متولیان معبد مختصخود می دانستند، استفاده کرده بود و در عین حال، بدون اینکه به آیین ها و تعهداتآنها پایبند باشد، به مقاومت خود ادامه می داد، ناراحت بودند.
بحرانی که تشکیلات خودگردان فلسطین در رام الله علیه حماس وباریکه غزه ایجاد کرده است، مساله جدیدی نیست، اما این تشکیلات در حال حاضر، نسبتبه اتخاذ اقدامات بی سابقه برای سیطره دولت رام الله و فتح بر نوار غزه هشدار دادهاست.
این اقدامات ـ در صورتی که به واقعیت بپیوندند ـ شامل مختومهاعلام کردن پرونده آشتی ملی با حماس و معرفی باریکه غزه به عنوان منطقه”شورشی” و نیز تعامل با جنبش حماس به عنوان جنبش “قانون شکن”است و احتمال می رود که حتی تمامی اشکال محاصره اقتصادی و مالی تشدید پیدا کند و ضمنتوقف حمایت های مالی از برق و آب و امور اجتماعی، حقوق تعدادی از کارمندان هم قطعگردد.
علاوه بر این، انتظار می رود که تشکیلات رام الله از طریقتفاهم با اسرائیل و مصر، تمامی گذرگاه ها را در جریان سیطره بر نوار غزه ببندد وضمن تعطیلی پارلمان، تعقیب و بازداشت اعضا و طرفداران حماس در کرانه باختری را شدتببخشد و تلاش کند با حمایت سرویس های امنیتی و مراجع نظامی و از طریق طرفدارانتشکیلات خودگردان، باریکه غزه را از سیطره جنبش حماس خارج کند.
برخی معتقدند که اقداماتی مانند کاهش حقوق کارمندان تشکیلاتخودگردان در نوار غزه توسط دولت رامی حمد الله بخشی از سناریوی تشدید فشارها علیهغزه و بالون آزمایشی به منظور بررسی امکان ادامه اقدامات بعدی است.
اما مساله ای که این بار بیشتر جلب توجه می کند، این است کهمقامات تشکیلات خودگردان در رام الله ـ با وجود غوطه ور شدن در دین گریزی ـ حجمتوسل و استفاده صوری و نمایشی از دین را افزایش داده اند و یکی از “علمایدرباری” بزرگ، باریکه غزه را به “مسجد ضرار” تشبیه و به دستورپیامبر گرامی اسلام (ص) به صحابه خود برای تخریب این مسجد و سوزاندن آن اشاره کردهاست و این در حالی است که مسجد مذکور در آن زمان به کانون نفاق و منافقین و توطئهعلیه حکومت اسلامی در مدینه تبدیل شده بود. فرد مذکور در واقع با ذکر این مسالهسعی در توجیه اقدامات شدیدی داشت که محمود عباس در قامت “ولی امر” علیهباریکه غزه اتخاذ کرده است.
بدین ترتیب و بر اساس اظهارات وزیر اوقاف سابق تشکیلاتخودگردان و قاضی القضات فعلی، عباس و دوستان وی اکنون در جایگاه پیامبر گرامیاسلام و صحابه آن قرار گرفته اند و حماس و گروه های مقاومتی و سلاح و تاسیساتزیربنایی آنها و نیز تونل هایی که با خون دل و عرق جبین احداث شده اند.. “مسجدضراری” بیش نیستند که باید “امیر المومنین” در راستای اجرای تعهداتخود به صهیونیست ها و آمریکا در چارچوب روند سازش، آنها را بسوزاند.
اما “مفتی درباری” به خودش زحمت پاسخگویی به اینسوال را نداده است که «چرا تشکیلات خودگردان خودش را به زحمت می اندازد و برایاجرای تعهدات خود در قبال رژیم صهیونیستی تا این حد مشکلات را تحمل می کند، اماکمترین تلاشی برای اجرای توافقنامه آشتی ملی فلسطین که تقریبا 6 سال پیش (ماه مهسال 2011) با حماس و دیگر گروه های فلسطینی امضا کرده بود، نمی کند؟!»
صبر کنید… ببخشید! «آیا هم از کیفیت و هم از کمیت میکاهید؟!»
آقای قاضی القضات، کدام شان مسجد ضرار است:
ـ خانه ای که بر اساس هویت اسلامی و عربی سراسر فلسطین وعدم چشم پوشی از هیچ بخشی از آن شکل بگیرد یا خانه ای که بر پایه چشم پوشی از 77 درصداز فلسطین تاریخی شکل بگیرد؟!
ـ خانه ای که بر اساس مقاومت شکل بگیرد یا خانه ای که براساس همکاری امنیتی با دشمن شکل بگیرد؟؟
ـ خانه ای که تابستان هر سال 10 هزار نفر حافظ قرآن تحویلجامعه می دهد یا خانه ای که از طریق کازینوی اریحا درآمد حرام کسب می کند؟!
ـ خانه ای که وارد سه جنگ با دشمن صهیونیستی شده و بینیدشمن را به خاک مالیده است، یا خانه ای که صاحبان آن از زمان ورود به تونل اسلو،ناخن های خود را کوتاه و دندان هایشان را کشیده اند و در نتیجه آن نه تنها با مقاومتمخالفت می کنند، بلکه اربابان آنها به شدت از آن اعلام انزجار می کنند؟
ـ خانه ای که بیش از 60 هزار مبارز گردان های قسام و دیگرگروه های مقاومت را آماده کرده و تربیت داده است و از آنها حمایت می کند، یا خانهای که مقاومت و تیم های وابسته به آنرا تحت تعقیب قرار می دهد و با دشمن صهیونیستیبرای نابودی آن همکاری می کند؟!!
ـ و نمی خواهم از شما آقای “قاضی القضات” بپرسم کهکدامیک از این ها به دین و روشی که خداوند و پیامبرش بر آن تاکید کرده اند، نزدیکتر است؛ چرا که این را خدا و بسیاری از مومنان که نه سحر “سامری” و نه”گوساله طلایی” آن تاثیری بر روی آنها ندارد، می دانند.
مقامات تشکیلات خودگردان در رام الله بر سر باریکه غزه منتمی گذارند که نزدیک به نیمی از بودجه تشکیلات خودگردان را صرف باریکه غزه کرده اندو این را در هر مناسبتی تکرار می کنند، اما تنها نیمی از واقعیت را به یاد میآورند و به صورت نادرست و فریبکارانه و به مانند قاعده “به نماز نزدیکنشوید” از مصادیق آن استفاده می کنند!!
اکثر مبالغ مالی که تشکیلات خودگردان به نوار غزه ارسال میکند، به دست اعضای جنبش فتح و طرفداران آن می رسد که بسیاری از آنها از عناصرسرویس های امنیتی و کارمندانی هستند که در خانه هایشان نشسته اند و از حضور در سرکارشان هم خودداری می کنند. هدف از پرداخت این پول ها، حفظ پایگاه مردمی جنبش فتحو تشکیلات خودگردان نزد بخش های مهمی از ساکنان غزه است.
در مقابل، تشکیلات خودگردان تمامی درآمدهای مالیاتی اخذ شدهتوسط رژیم صهیونیستی از تمامی کالاهایی را که از طریق این رژیم وارد یا صادر میشود، تحویل می گیرد. اخذ مالیات از این کالاها توسط رژیم صهیونیستی ناشی از محاصرهای است که علیه باریکه غزه تحمیل شده است و پس از بسته شدن تمامی ورودی ها و تونلها در مرزهای غزه با مصر، گذرگاه های صهیونیستی تنها مسیری هستند که امکان انتقالکالاها از طریق آنها وجود دارد.
با وجود اینکه، حماس از لحاظ قانونی و به خاطر در اختیارداشتن اکثریت پارلمانی، حق تشکیل دولت فلسطینی را داشت، در راستای پیشبرد روندآشتی ملی و اجرای مفاد آن، به تشکیل دولت وحدت ملی راضی شد، اما این دولت و ریاستتشکیلات خودگردان، آشتی ملی را به صورت گزینشی و سلیقه ای اجرا کردند که این حتیپاسخگوی کمترین حد مشارکت واقعی هم نبود.
این دولت همچنین می خواهد از شرایط جهان عرب و جامعه بینالمللی استفاده کند و حماس را مجبور به تعامل با خود کند و اینکه دولت حماس ـ کهبر پایه اکثریت قاطع پارلمانی روی کار آمده بود ـ 22 هزار کارمند در طول نزدیک به10 سال استخدام کند، هزینه زیادی است، اما اینکه جنبش فتح در قالب دولت های مختلفخود نزدیک به 160 هزار کارمند را بر اساس معیارها و شرایط خودش جذب کند، به هیچوجه برای آن زیاد نیست. علاوه بر این، دولت رام الله به شدت با طرفداران حماس وجهاد اسلامی و دیگر گروه های مقاومت در کرانه باختری سر جنگ دارد و می خواهد رزق وروزی آنها را قطع کند.
در صورتی که اخبار منتشر شده درست باشد و مقامات رام اللهبه تلاش های خود برای به تسلیم واداشتن باریکه غزه و گروه های مقاومت ادامه دهد،دست به ریسکی می زند که تبعات و پیامدهای آن مشخص نیست و وقتی رژیم صهیونیستی وقدرت های عربی قبلا در این راه شکست خورده اند، بهتر است که تشکیلات رام الله درحساب و کتاب های خود بازنگری کند؛ چرا که احتمال دارد این سحر دامان ساحرش رابگیرد و در آن زمان دیگر نه سامری و نه گوساله سامری نمی توانند کمکی به آن بکنند.