پنج شنبه 01/می/2025

سرانجام وضعیت کنونی فلسطین

سه‌شنبه 19-ژوئن-2007

پایان امر چه خواهد بود؟ … پرسشی است که در پرتو حوادث و تحولات اخیر فلسطین و پیروزی حماس در مهار سرکشی ها و یاغی گری های دستگاه های امنیتی مطرح می شود، دستگاه هایی که مسئولیت اجرای دسیسه های علنی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای ترور رهبران جنبش حماس و اعضای این جنبش را بر عهده دارند … پایان امر چه خواهد بود؟ این پرسش در وضعیتی مطرح می شود که ایالات متحده آمریکا همچنان به روند دسیسه چینی علیه جنبش حماس ـ به ویژه در پرتو تصمیمات باطل ابومازن و تهدیدات رژیم صهیونیستی ـ ادامه می دهد.

در آغاز بد نیست اشاره ای به این نکته داشته باشیم که مهار حالت نابسامانی امنیتی که گروهک های مزدور وابسته به دستگاه های امنیتی آغاز کرده و جنبش فتح را به عنوان مرکبی برای دست یابی به اهداف پلید خود اختیار نمودند و از حمایت سازمانی این جنبش برای ارتکاب هر نوع جنایتی استفاده کردند، یک خواست ملی و یک هدف استراتژیک برای جنبش حماس بود ؛ به ویژه از زمانی که این گروهک ها به مانعی بر سر راه اجرای برنامه های دولت دهم و برخورداری کامل این دولت از اختیارات خود مبدل گشتند و دولت نیز ـ همچنانکه خواست آمریکا و رژیم صهیونیستی یعنی اربابان جریان صهیونیست زده فتح بود ـ به یک سر بی پیکر تبدیل شد.

گروه فتنه جوی فتح به کودتا علیه دولت بسنده نکردند ؛ بلکه خود به ابزاری برای گسترش نابسامانی های امنیتی بدل شدند و تاخیر در پرداخت حقوق شان را برای این کار بهانه کردند و چندین برابر آن حقوق، سر و صدا به پا کردند و همین امر نیز باعث شد تا اساس سلامت و امنیت اجتماعی به خطر بیافتد و بافت اجتماعی از هم بپاشد و غزه به یک بستر مناسب برای جنایت و فساد مبدل شود و از این رو، باید کاری انجام و جلوی فعالیت جریان صهیونیست زده فتح گرفته می شد.

آری! وضعیت و مرحله ای که ملت ما در نوار غزه و کرانه باختری در نهایت با آن رو به رو شد، نتیجه طبیعی و محتوم دسیسه چینی ایالات متحده آمریکا و همپیمانانش برای ضربه زدن به آرمان فلسطین و همچنین حمایت مالی و لوجستیکی جامعه بین الملل از جریان صهیونیست زده فتح برای حذف حماس، ارتکاب شنیع ترین جنایت در حق ملت فلسطین و قتل ده ها انسان بی گناه بود.

واشنگتن و تل آویو در دوره اخیر به روند تحریک جریان صهیونیست زده فتح برای ارتکاب هر چه بیشتر جرم و جنایت علیه ملت فلسطین و رهبران و اعضای حماس تشدید بخشید و از این رو، حماس خود را در برابر یک دو راهی دید: یا اینکه به خاطر هراس از بروز جنگ داخلی، سکوت اختیار کند و یا اینکه به مقابله با جریان صهیونیست زده فتح بپردازد و دستگاه های امنیتی را در اختیار و کنترل خود داشته باشد تا از این رهگذر موفق به حفظ امنیت شود و به دسیسه های جنایتکارانه آمریکا و رژیم صهیونیستی پایان بخشد.

انتخاب گزینه اول، باعث شکاف در صفوف اعضای حماس و سرپیچی مجاهدان این جنبش که بیشترین آسیب را از رهگذر اقدامات جنایتکارانه جریان صهیونیست زده فتح دیده بودند، می شد و این همان چیزی بود که آمریکایی ها و اشغالگران قدس در راستای تحقق آن می کوشیدند. واشنگتن و تل آویو از تمامی امکانات خود و توانایی های مزدوران شان استفاده می کردند تا کاری کنند که برخی اعضای گردان های قسام سر از چنبر اطاعت فرماندهان نظامی و رهبران سیاسی خود بپیچند و به عاملان نابسامانی در فلسطین بدل شوند و در این میان چهره روشن مقاومت این کشور مخدوش شود تا در نهایت بستر نابودی آن فراهم آید.

آمریکا و رژیم صهیونیستی به این امید بودند که گزینه دوم نیز به بروز یک جنگ داخلی بیانجامد که نتیجه نهایی آن پیروزی دستگاه های امنیتی بر حماس و مجاهدان این جنبش باشد که البته درگیری های پیشین عکس این مسئله را ثابت کرده بود.

گردان های قسام در جریان درگیری های اخیر با توان نظامی فائقی وارد میدان شد و با موفقیت، سرعت و سهولت تمام توانست پایگاه های امنیتی را در اختیار گیرد و اسلحه ها و تجهیزات نظامی دستگاه های امنیتی را از آن خود کند.

حماس در مقابل دسیسه های خطرناکی که برایش چیده بودند، تنها کاری کرد که حل و فصل سریع مسئله بود. حماس برای اثبات این مسئله که فاصله زیادی میان صبر و عجز وجود دارد و برای آنکه با درایت تمام ـ علاوه بر حفظ موجودیت خود ـ وحدت و همبستگی ملی را حفظ کند و پایگاه میهنی خود را پا بر جا نگاه دارد، یک ضربه سهمگین به مزدوران وارد آورد و جامعه جهانی را در بهت و حیرت فرو برد. حماس با ضربه کاری خود به فتنه جویان، تمامی طرح های آمریکا و رژیم صهیونیستی را نقش بر آب کرد و تمامی موازین قدرت را بر هم زد … اما این حق همگان است که بپرسند: بعد از آن چه خواهد شد؟

این نکته کاملا بدیهی است که حماس گزینه های زیادی در اختیار ندارد و باید صبر و ثبات را پیشه خود سازد، در راستای اعتمادسازی بکوشد، جبهه داخلی را مستحکم گرداند، برای پایان دادن به رنج های ملت فلسطین تلاش کند، تصویری روشن از وضعیت کرانه باختری و نوار غزه برای ملت های عرب و مسلمان و همچنین جهانیان ارائه دهد، ماهیت خیانتکارانه ابومازن و جریان صهیونیست زده فتح را بر ملا سازد، جامعه بین الملل که برای دسیسه چینی و تضییع حقوق ملت فلسطین متحد شده است را رسوا کند، ماهیت ددمنش رژیم صهیونیستی را هویدا سازد و برای مقابله با حمله تبلیغاتی نیز آماده باشد.

در همین حال، حماس وظیفه دارد که راه مقاومت علیه اشغالگران را تا بیرون راندن کامل غاصبان این سرزمین ادامه دهد و از تمامی تلاش خود برای شکستن سد محاصره اقتصادی و سیاسی تحمیلی علیه ملت و دولت مشروع فلسطین استفاده کند و باز کردن مرز میان مصر و نوار غزه را وجهه همت خود قرار دهد تا ملت فلسطین نیز همچون دیگر ملت های این کره خاکی از حق رفت و آمد آزاد بهره مند گردد ؛ حقی که قوانین، معاهدات بین المللی، عرف جهانی و ادیان آسمانی بر آن تاکید دارند.

شایان ذکر است که احزاب، سازمان ها، جنبش های عربی و اسلامی، نهادهای فکری و فرهنگی و سیاسی جهان عرب و اسلام، رهبران سیاسی، اندیشمندان، فرهیختگان، علما و مبلغان مسلمان نیز این وظیفه را دارند که ملت فلسطین را در رسیدن به اهداف شان و همچنین انجام مسئولیت های ملی و دینی و انسانی شان یاری رسانند و نظام های رسمی عربی را برای شکستن سد محاصره اقتصادی تحت فشار قرار دهند.

در اینجا این حق را به خود می دهیم که بپرسیم چرا برخی شبکه های ماهواره ای مشهور عرب چشم های خود را در مقابل رنج های ملت فلسطین بسته اند و در انتقال حقیقت های موجود در کرانه باختری و نوار غزه بی طرفانه و صادقانه عمل نمی کنند و دیدگاهی همسو با آمریکا، رژیم صهیونیستی و جریان صهیونیست زده دارند.

بزرگ ترین تهدید و چالشی که حماس و ملت مبارز سرزمین اسرا و معراج با آن رو به رو هستند، وجود فلسطینیانی است که تنها از زاویه معیارهای غیر ملی به آرمان فلسطین می نگرند و تنها توجه شان به زندگی و امور معیشتی است که صد البته چنین افرادی هیچگاه به مفهوم فداکاری، صبر، تحمل رنج و حساب و کتاب خداوندی ایمان نمی آورند. در نظر چنین افرادی اهمیت منافع شخصی بیش از مسائل میهنی و دینی است و هیچگاه نیز معنی فداکاری های شهیدان و رنج های بازداشت شدگان و اسیران را درک نمی کنند.

آری! افراد دنیاپرست مذکور خوراک اصلی رسانه های صهیونیستی است که جنگ روانی گسترده ای را علیه ملت ما به راه انداخته اند و در راستای در هم شکستن اراده پولادین آن می کوشند ؛ همچنانکه این افراد ابزاری برای ایالات متحده آمریکا و جامعه جهانی برای تحریک ملت علیه دولت مشروعش به شمار می روند.

دومین تهدید و چالشی که حماس با آن رو به رو است، بی خبری طیف گسترده ای از ملت های عربی و اسلامی است که حقیقت رخدادهای فلسطین را نمی شناسند و اطلاعات خود را از طریق رسانه هایی کسب می کنند که در راستای تحریف حقایق می کوشند. ملت های عربی و اسلامی در تفسیر خود از مسائل مختلف به قلم بدستانی تکیه دارند که در مسیر ترساندن و ناامید کردن افراد حرکت می کنند که همین مسئله نیز باعث در هم شکستن اراده ملت ها می شود و باعث می گردد تا عرب ها و مسلمانان از مسئولیتی که در قبال ملت فلسطین دارند، شانه خالی کنند و این اجازه را به دولت های عربی دهند تا در محاصره ملت فلسطین و دسیسه چینی علیه دولت این کشور مشارکت داشته باشند.

در مورد گزینه هایی که دشمن آمریکایی و صهیونیستی در اختیار دارند، باید گفت که شمار این گزینه ها فراوان است و از آن جمله می توان به محاصره غزه، گرسنه نگاه داشتن ملت فلسطین (تا لحظه تسلیم یا مرگ) یا چانه زنی با حماس بر سر گذرگاه ها و مرزها اشاره کرد. ضمنا دشمن در جریان چانه زنی از حماس می خواهد تا حملات موشکی خود را به شهرک های صهیونیست نشین قطع کند و سرباز اسیر صهیونیست را آزاد کند.

ضمنا در میان چانه زنی و محاصره، ایالات متحده آمریکا رسانه های عربی که تامین بودجه لازم شان را خود بر عهده دارد و همچنین بوق های تبلیغاتی صهیونیستی را برای به راه انداختن یک جنگ روانی علیه ملت فلسطین به کار می گیرد و چهره حماس را در نزد عرب ها، مسلمانان و جهانیان تخریب می کند و این جنبش را به عنوان مسئول حوادث خشونت بار لبنان و گسترش تروریسم معرفی کند.

دشمن صهیونیستی برای تحکیم حاکمیت خود بر کرانه باختری تلاش می کند تا با این کار از بروز وضعیتی مشابه غزه در این منطقه جلوگیری کند. اشغالگران از این جماعت شکست خورده گریخته از غزه برای حذف حماس و از بین بردن بازوی نظامی این جنبش استفاده می کند.

ارتش صهیونیستی یک طرح نظامی برای ایجاد یک نوار مرزی در نوار غزه آماده کرده است که هدف از آن، جلوگیری از حملات موشکی قسام به شهرک های صهیونیست نشین نوار غزه و استفاده از جریان شکست خورده به عنوان یک سپر انسانی جهت حمایت از شهرک اسدوروت و مبارزه با گردان های قسام می باشد.

در پرتو تداوم روند دسیسه چینی های علیه آرمان فلسطین، امروز دیگر صاحبان این آرمان چاره ای ندارد جز چنگ زدن به اصول و حقوق ملی و مقاومت در مقابل سیاست های تحمیلی جامعه بین الملل.

دولت مشروع فلسطین که حماس سکاندار آن است، باید با وجود دستور ابومازن مبنی بر انحلال آن و تشکیل یک کابینه غیرقانونی، فعالیت خود را ادامه داده و از اختیارات کامل خود ـ حداقل در نوار غزه ـ استفاده کند. دولت مشروع فلسطین باید در راستای اجرای برنامه خود (تغییر و اصلاح) بکوشد و به شدت با طرح جداسازی کرانه باختری از نوار غزه و تشکیل یک کشور فلسطینی در این منطقه مخالفت کند.

اگر مسائل در غزه به نفع ملت و جنبش مقاومت اسلامی پایان یابد، بازوهای اجرایی دشمن صهیونیستی قطع شود و نابسامانی های امنیتی پایان یابد، دیگر دسیسه چینی و محاصره هیچ زیانی را متوجه ملت نخواهد ساخت.

تا زمانی که جبهه داخلی فلسطین یکپارچه باشد و با هر گونه شکافی مقابله نماید، صهیونیست ها، آمریکایی ها و اقمار آنها باید به درک بروند.    

لینک کوتاه:

کپی شد