در حالی که تشکیلات خودگردان و نهادهای رسمی وابسته به آن در تلاشند واکنش سیاسی مناسبی به مواضع افراطی اسرائیلی ها در قبال روند سازش به ویژه در قبال ادامه شهرک سازی صهیونیست ها و یهودی سازی اراضی فلسطینی، نشان دهند، مقامات صهیونیست از هیچ تلاشی برای تاکید بر ادامه شهرک سازی ها و اخراج فلسطینیان از خانه هایشان و نیز مصادره بخش های دیگری از زمین ها و املاک فلسطینیان، فروگذار نیستند. صهیونیست ها در این راستا هم از حمایت های سیاسی آمریکایی ها بهره می برند و هم پوششی تحت عنوان موافقت با تشکیل دولت فلسطین با مرزهای موقت، برای خود فراهم کرده اند. گفتنی است که پذیرش دولت فلسطینی نخستین بار در سال 2000 میلادی از سوی ژنرال آریل شارون نخست وزیر وقت صهیونیست ها مطرح گردید. بر اساس طرح شارون، حل و فصل مرحله ای مناقشه فلسطین بر مبنای تشکیل دولت فلسطین در نیمی از اراضی اشغالی کرانه باختری رود اردن برای مدت زمانی حدود 10 تا 15 سال صورت می گیرد و در طول این مدت میزان پایبندی فلسطینیان به صلح آزموده می شود و پس از آن می توان درباره قضایای نهایی (تبدیل صیغه های موقت طرح به دائمی به همراه تغییرات جزئی در آن) سخن گفت.
اما رخدادها و حوادثی که از آن زمان تاکنون در اراضی فلسطینی به وقوع پیوسته، محاسبات اسرائیلی ها را بر هم زده است و به این ترتیب بن بست مذاکرات همچنان باقی مانده و با وجود معادله دیگری در میان فلسطینیان که با امتیازدهی هر مقام فلسطینی به شدت مخالفت می کنند، اسرائیلی ها در عملی ساختن اهداف خود ناکام مانده اند.
واکنش ها و موضع گیری های خارج از محیط فلسطین به ویژه مجامع بین المللی در قبال طرح اسرائیل نیز در ناکام ماندن برنامه های اسرائیل موثر بوده است. یکی از این مواضع از سوی اروپایی ها به رهبری کشور سوئد اتخاذ شده و کشورهای عضو اتحادیه اروپا با تأسیس دولت مستقل فلسطین در تمام سرزمین هایی که در سال 1967میلادی به وسیله صهیونیست ها اشغال شد، موافقت و از آن حمایت کرده اند.
آغاز مجدد
نکته ای که باید در اینجا به خاطر بسپاریم این است که فلسطینیان و حتی کشورهای عربی اکنون و در جریان کشمکش های گسترده سیاسی تا حدودی جایگاه خود را پیدا کرده اند، هر چند که در طول تاریخ مبارزات معاصر فلسطینیان نتوانسته اند به دیدگاه مشترکی در قبال تشکیل دولت فلسطینی دست یابند.
در طول دوران مبارزات معاصر فلسطینیان، مناقشاتی بر سر اهداف تاکتیکی مبارزات ملی فلسطینیان و نیز اهداف راهبردی در این عرصه در گرفته است. این مناقشات به ویژه پس از سال 1968 میلادی و هنگامی که جنبش فتح دیدگاه و طرح خود را درباره ایجاد دولت سکولار و دمکراتیک در تمام فلسطین اعلام کرد، شدت گرفت و پس از جنگ اکتبر سال 1973 میلادی و هنگامی که نقطه عطفی در تحولات فلسطین رخ داد، بر ابعاد آن افزوده گردید و اظهارنظرهای زیادی درباره امکان تحقق سازش در منطقه در پرتو قطعنامه 242 و تشکیل دولت مستقل فلسطین در اراضی اشغالی سال 1967 میلادی، مطرح شد. اما تحول مهم دیگر هنگامی رخ داد که انتفاضه اول فلسطینیان آغاز گردید. نخستین شعله های این انتفاضه در اردوگاه جبالیا در شمال نوار غزه روشن شد و پس از آن بود که مناقشات جدیدی در میان فلسطینیان بر سر ماهیت دولت فلسطینی و آینده این سرزمین در گرفت. این امر به ویژه با آغاز فعالیت های گسترده و علنی جنبش اسلامی در فلسطین و مشارکت عملی این جنبش در مبارزه علیه اشغالگران صهیونیست به ویژه در سایه رهبری جنبش های اسلامی حماس و جهاد اسلامی، روند فزاینده ای به خود گرفت. راهبردها و نگرش کلی هر دو جنبش تا حدود زیادی به یکدیگر نزدیک است و هر دو خواهان تشکیل دولت فلسطینی در تمام سرزمین فلسطین و به مثابه امتداد امت اسلامی هستند و مبنای این تفکر را نیز موقوفه بودن تمام این سرزمین می دانند و اینکه هیچ کس حق ندارد از یک وجب از خاک این سرزمین وقفی صرف نظر کند.
از همان زمان و تا به امروز، سه نمونه مختلف از روند صلح در فلسطین مطرح شده است که شاید بتوان آنها را برنامه هایی برای حل و فصل مناقشه فلسطین نامید. هر چند این نمونه ها در جزئیات تفاوت های زیادی با یکدیگر دارند، اما همه آنها در نگاه کلی که به تشکیل فلسطینی آزاد برای همه فلسطینیان تاکید دارد، اتفاق نظر دارند. این سه نمونه عبارتند از: ایجاد دولت دمکراتیک و سکولار و یکپارچگی اراضی همه فلسطین، تشکیل یک دولت فراگیر (با حضور فلسطینیان و یهودیان) و تشکیل دو دولت (فلسطینی و یهودی).
دولت دمکراتیک
جنبش فتح از همان ابتدای تاسیس در سال 1965 میلادی ادبیات خود را بر مبنای آزادی تمام فلسطین استوار کرد و در اوایل سال 1968 میلادی خواستار تاسیس دولت یکپارچه و دمکراتیک فلسطین شد.
طرح تاسیس دولت دمکراتیک یک بار دیگر در سال 1969 میلادی از سوی برخی گروه های چپ گرا در فلسطین مطرح گردید. این پروژه در اصل بخشی از برنامه های حزب کمونیست اسرائیل (راکاح) به شمار می آید که در نیمه های دوم دهه شصت میلادی مطرح گردید. این حزب با خروج شاخه صهیونیستی اش به رهبری شموئیل مکونیس ـ در قالب گروهی به نام سیاح ـ با اکثریب عرب خود به حیاتش ادامه داد. می توان گفت که برنامه دولت سکولار و یکپارچه و دمکراتیک با فلسفه وجودی و اجتماعی حزب راکاح و ریشه های طبقاتی آن نیز انطباق و همخوانی دارد. در این حزب شماری از عرب ها و یهودیان در داخل اراضی اشغالی 1948 میلادی فلسطین به فعالیت مشغول بودند.
در آن هنگام امیل حبیبی عضو دفتر سیاسی حزب راکاح که از نویسندگان و ادیبان برجسته فلسطینی نیز به شمار می آمد، در ایجاد و گسترش ادبیات فلسطینیان چپ گرا در این سرزمین به ویژه در دهه های شصت و هفتاد قرن گذشته میلادی، نقش مهمی ایفا کرده است.
اما تحولات به وجود آمده پس از جنگ اکتبر 1973 میلادی حزب راکاح و برخی از گروه های مقاومت فلسطین را بر آن داشت تا با اعلام مرحله ای بودن مبارزات فلسطینیان، مفهوم جدیدی در ادبیات مبارزاتی خود ایجاد کنند. آنان یکی از اهداف مهم خود را در این مرحله مبارزه برای تاسیس دولت مستقل فلسطین در اراضی اشغالی سال 1967 میلادی این سرزمین، اعلام کردند. طولی نکشید که سازمان آزادی بخش فلسطین در نشست دوره دوازدهم کنگره ملی فلسطین که در سال 1974 میلادی در قاهره برگزار شد، این هدف را به صورت رسمی به عنوان هدف اصلی فعالیت های خود اعلام کرد.
اما اختلاف نظر میان راکاح و سایر گروه های عضو سازمان آزادی بخش فلسطین بر سر این مسأله بود که حزب راکاح تأسیس دولت مستقل فلسطین در اراضی اشغالی 1967 میلادی این سرزمین را به عنوان هدف نهایی مبارزات ملی فلسطینیان می دانست و به این ترتیب حق بازگشت آوارگان فلسطینی به دیارشان را غیر قابل تحقق می دانست و همین امر در فعالیت های این حزب اثر منفی گذاشت و جایگاه آن در میان عرب های ساکن اراضی اشغالی 1948 میلادی به شدت تنزل کرد. این امر سبب شد که همزمان با تحولات دیگری، روند فعالیت های عرب ها در این مناطق جدی تر دنبال شود و زمینه برای تاسیس احزاب کاملا عربی در داخل اراضی اشغالی 1948 میلادی فلسطین فراهم گردد که از آن جمله می توان به گسترش فعالیت های شاخه های جنوبی و شمالی جنبش اسلامی اراضی اشغالی 1948 میلادی اشاره کرد.
راه حل تشکیل دو دولت
مفهوم تشکیل دو دولت از اواخر سال 1988 میلادی اندک اندک بر سر زبان ها افتاد. در حالی که انتفاضه فلسطینیان با شدت زیادی دنبال می شد، اعضای شورای ملی فلسطین نوزدهمین نشست خود را در الجزائر برگزار کردند. در این نشست موضوع تشکیل دو دولت با استناد به قطعنامه ها و مصوبات سازمان ملل و شورای امنیت این سازمان، مورد تایید اعضا قرار گرفت، البته نمایندگان اکثریت گروه های فلسطینی عضو سازمان آزادی بخش با این طرح مخالفت کردند، اما از آنجا که تعداد نمایندگان جنبش فتح در شورای ملی فلسطین بیش از مجموع نمایندگان سایر گروه ها بود، این طرح به تصویب رسید. گفتنی است که گروه حامی نایف حواتمه و نیز حزب کمونیست فلسطین (که اکنون با نام فدا فعالیت می کند) نیز به این طرح رای مثبت دادند. در مقابل، جبهه خلق برای آزادی فلسطین، جبهه مبارزات مردمی فلسطین، جبهه آزادی بخش فلسطین و جبهه آزادی بخش عربی با این طرح به مخالفت برخاستند. گروه هایی مانند جبهه خلق / فرماندهی کل به رهبری احمد جبریل و سازمان پیشگامان جنگ آزادی بخش مردمی (معروف به نیروهای صاعقه) در این نشست ها حاضر نبودند.
پس از سخنرانی یاسر عرفات در جلسه سالانه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در ژنو، مفهوم تشکیل دو دولت بیشتر از گذشته مطرح گردید. در آن سال ایالات متحده به یاسر عرفات برای حضور در نشست سازمان ملل در نیویورک ویزا نداد و به همین سبب نشست مجمع عمومی در ژنو برگزار شد. یاسر عرفات در آن سخنرانی اعلام کرد که سه شرط معروف را می پذیرد و پس از آن بود که موافقت خود را با تشکیل دو دولت در کنار یکدیگر اعلام کرد.
به منظور طرح دقیق و علمی مسأله باید به این نکته اشاره کنیم که اعضای حزب اتحاد دمکراتیک فلسطین (فدا) که در گذشته از گروه جبهه دمکراتیک فلسطین جدا شده بود، در ابتدای دهه نود قرن بیستم میلادی اصلی ترین منادی و مدافع ترویج اصطلاح “دو دولت برای دو ملت” بود. اعضای حزب فدا نخستین بار، این موضوع را در بخشنامه های محرمانه خود که به صورت مخفیانه در داخل گروه نایف حواتمه توزیع می شد، مطرح کردند. بعدها که این گروه از جبهه دمکراتیک جدا شد و به صورت سازمان سیاسی جداگانه ای در آمد، موضوع را علنی کرد. تا آن زمان هنوز جنبش حماس مفاهیم سیاسی مرتبط با برنامه های خود را آشکار نساخته و تنها بر یک اصل کلی یعنی موقوفه بودن تمام خاک فلسطین تاکید می ورزید.
مخالفان طرح تشکیل دو دولت چه آنهایی که عضو گروه های ملی گرا بودند و خواه چپگراها و حتی برخی از جریان های داخلی جنبش فتح، بر این باور بودند که پذیرش این راه حل به معنای صرف نظر از بیش از 80 درصد از خاک فلسطین و چشم پوشی از حق بازگشت است که یکی از محورهای اصلی موضوع مناقشه محسوب می شود.
مضاف بر آنکه “دو دولت برای دو ملت” به معنای مذاکره بر سر بقیه اراضی است که قرار است دولت فلسطین در آن تشکیل گردد. یکی از خطراتی که پذیرش این طرح به دنبال داشت، همان بود که تزیپی لیونی رئیس حزب کادیما از آن بهره برداری کرد و اظهار داشت: دولت فلسطین باید برای همه فلسطینیان باشد. منظور وی از این سخنان این است که هدف از تاسیس دو دولت برای دو ملت، خلاص شدن صهیونیست ها از دست فلسطینیانی است که از زمان بروز فاجعه بزرگ (اشغال اراضی فلسطینی و اعلام تشکیل رژیم صهیونیستی در سال 1948 میلادی) همچنان در سرزمین خود ایستادگی می کنند و شمار آنان اکنون به بیش از یک میلیون و چهارصد هزار نفر رسیده است و با طرد آنان، صهیونیست ها می توانند دولتی کاملا یهودی تشکیل دهند.
همان گونه که ملاحظه می شود، اجرایی شدن این راه حل با توجه به شروطی که آمریکا و اسرائیل تعیین کرده اند، عملا ناممکن است، زیرا آمریکا و رژیم صهیونیستی با اعطای بیت المقدس به فلسطینیان موافقت نمی کنند و اسرائیل حاضر نیست به پشت مرزهای مناطقی که در سال 1967 میلادی اشغال کرده است، باز گردد. مضاف بر آنکه صهیونیست ها خروج از شهرک های اشغالی ساخته شده در این مناطق اشغالی را نپذیرفته اند و فقط می خواهند نامی از دولت برای فلسطینیان باقی بماند و هیچ یک از حقوق آنان را به ایشان باز نگردانند و چیزی شبیه به یک خودمختاری است که با اهداف تاسیس یک دولت فاصله بسیار دارد. صهیونیست ها همچنین با این روش قصد دارند تا حق بازگشت آوارگان فلسطینی به سرزمین شان را که از ارکان قضیه فلسطین به شمار می آید، پایمال کنند.
تشکیل دولت متحد
موضوع ایجاد دولت متحد یا آن گونه که برخی آن را “دولت متحد چند قومیتی” می خوانند، در سال های اخیر و از سوی شماری از روشنفکران فلسطینی و برخی یهودیان در داخل اراضی اشغالی 1948 میلادی فلسطین، مطرح شده است. برخی از روشنفکران فلسطینی ساکن خارج این سرزمین به ویژه در سوریه و آمریکا نیز از اجرایی شدن این طرح حمایت کرده اند. این عده اظهار می دارند که واقعیت ها در فلسطین، ضرورت اجرایی شدن این گزینه را محتمل تر می سازد و اکنون بیشتر ساکنان دولت عبری از جمله یهودیانی هستند که در فلسطین به دنیا آمده اند در نتیجه آنان وطنی جز همین جایی که اکنون در آن زندگی می کنند، ندارند و همین امر سبب می شود که آنان به همراه فلسطینیان به دنبال یافتن راه حلی میانه و عادلانه باشند که تشکیل دولت متحد برای هر دو ملت از آن جمله است. هر چند که برخی از آنان با اطلاق کلمه دو ملت مخالفند و یهودیان ساکن فلسطین را یک ملت به شمار نمی آورند.
در زمانی که تجاوزات صهیونیست ها علیه نوار غزه به اوج رسیده بود و دقیقا در روز سیزدهم ژانویه سال 2009 میلادی، یک مجموعه متشکل از گروهی از روشنفکران فلسطینی که دفتر آن در شهر بوستون کشور آمریکاست، اعلام کرد که قصد دارد یک کنفرانس بین المللی برای بررسی میزان واقعی بودن طرح تشکیل دو دولت در فلسطین و اسرائیل تشکیل دهد و در آن بر تشکیل دولتی یکپارچه با حضور مشترک فلسطینیان و صهیونیست ها و بر پایه حقوق مساوی برای فلسطینیان و اسرائیلی ها، تاکید نماید.
در همین راستا شماری از اساتید دانشگاهی در آمریکا و خارج آن و از جمله چندین استاد عرب و یهودی و نیز تعدادی از اسرائیلی ها برای مشارکت در این نشست و ارائه تحلیل های آکادمیک در این زمینه، دعوت به عمل آمد. این کنفرانس در روزهای 29 و 30 ماه مارس (2009) برگزار گردید.
یادآوری این نکته ضروری است که شماری از کسانی که به کنفرانس “بوستون “مقاله ارائه کرده بودند، در کنفرانس دیگری که از سوی “موسسه صلح کارنگی” برگزار شده بود، حضور یافتند. این کنفرانس نیز دقیقا دو روز پس از برگزاری کنفرانس بوستون، در واشنگتن برگزار شد و به بررسی مسائل مرتبط با تشکل دولت یکپارچه پرداخت.
مخالفان طرح تشکیل دولت متحد در کل فلسطین بر این باورند که حمایت از این تئوری، برای مبارزات طولانی فلسطینیان زیان بار است و حال آنکه موضوع تشکیل دولت مستقل فلسطینی در اراضی اشغالی سال 1967 این سرزمین مورد موافقت کشورهای مختلف جهان قرار گرفته است. مسأله دیگر این است که جامعه صهیونیست ها به هیچ وجه برای پذیرش چنین طرحی آمادگی ندارد. جنبش های حماس و جهاد اسلامی نیز با این طرح به سبب آنکه اسلامی و عربی بودن این سرزمین در آن نفی شده است، مخالفت کرده اند.
دیدگاه جنبش حماس
پس از وقوع فاجعه بزرگ در فلسطین که در سال 1948 میلادی رخ داد، منادیان اسلام سیاسی در عرصه فلسطین این طرح کلی را مطرح می کردند که مقابله با اسرائیل باید به پس از تاسیس دولت اسلامی موکول شود. حامیان این نظریه بر این باور بودند که این نظر همان روشی است که پیامبر اسلام (ص) در پیش گرفته است، زیرا او زمانی مأمور به جهاد گردید که دولت اسلامی خود را در مدینه منوره تأسیس کرد و این امر پس از سپری شدن سیزده سال از آغاز بعثت و پس از تربیت و آماده شدن تعداد کافی از افراد به تحقق پیوسته است.
این نظریه در سال های پایانی دهه شصت میلادی و همزمان با جنگ سال 1967 میان رژیم صهیونیستی و عرب ها در میان اعضای جماعت اخوان المسلمین در فلسطین نیز رایج بود. هر چند که آنان در جریان جنگ سال 1948 میلادی در جبهه جنوبی و در کنار نیروهای ارتش مصر با اسرائیل جنگیده بودند.
اما از میانه های دهه هفتاد قرن گذشته میلادی، جنبش اخوان المسلمین فلسطین نگرش خود را در این زمینه تعدیل کرد و این امر زمانی اتفاق افتاد که بسیاری از اعضای جنبش خواستار مبارزه مستقیم علیه اسرائیل شده بودند. از این رو دکتر فتحی شقاقی با جدا شدن از جماعت اخوان المسلمین گروهی را تاسیس کرد که بعدها جنبش جهاد اسلامی فلسطین نام گرفت. این گروه پس از تأسیس، وارد نبرد مستقیم علیه اشغالگران اسرائیلی شد. این وضع تا سه ماه پس از آغاز انتفاضه بزرگ ملت فلسطین ادامه داشت. در این هنگام، جنبش اخوان المسلمین فلسطین به این نتیجه رسید که باید به مبارزه مسلحانه علیه اشغالگران صهیونیست بر خیزد. همین تصمیم زمینه مناسبی برای اعلام تأسیس جنبش حماس فراهم کرد. در این میان حزب التحریر فلسطین تا به امروز بر نظریه خود مبنی بر مقدم دانستن تأسیس خلافت اسلامی بر هر گونه فعالیت دیگر علیه اشغالگران، پایبند مانده است.
جنبش حماس در مدت کوتاهی پس از اعلام رسمی تأسیس، منشور خود را که به “میثاق حماس” معروف گردید، منتشر ساخت. این اقدام دقیقا در ماه آگوست سال 1988 میلادی و حدودا نه ماه پس از اعلام آغاز فعالیت جنبش حماس صورت گرفته است.
از زمانی که میثاق حماس منتشر شد، نقدها و نظرهای مختلفی درباره این منشور اعلام و گفته شده است. برخی با انتقاد از منشور حماس گفته اند که متن این سند و محتوایش بیشتر ماهیتی تاریخی دارد، زبان آن آمرانه است و با عجله نوشته شده و انتشار یافته است و از آنجا که یک سند بسیار مهم قلمداد می شود، بررسی و ارزیابی مناسبی پیش از انتشار آن، صورت نگرفته است. بعدها گفته شد که تمام این متن از سوی یک نفر از اعضای قدیمی جنبش اخوان نوشته شده است. درباره اهدافی که جنبش حماس برای تحقق آن تاسیس شده، در منشور آمده است:
اهداف: مبارزه قهریه با باطل و از بین بردن آن جهت تحقق حاکمیت حق و بازپس گیری میهن جهت اقامه اذان در مساجد آن و اعلام دولت اسلامی تا به این طریق همه چیز در جای صحیح خود قرار گیرد و خداوند در این راه یار و یاور ماست.
بر همین اساس ملاحظه می شود که جنبش حماس با هر راه حلی که به آزادی تمام فلسطین به عنوان بخشی از اراضی عربی و اسلامی نیانجامد، مخالف است. این جنبش همچنین شعار “اسلام تنها راه حل است” را در سرلوحه شعارهای خویش قرار داده است و بر این مبنا با طرح هایی مانند دولت دمکراتیک سکولار، دولت یکپارچه در کل فلسطین با حضور مشترک یهودی و عربی و نیز با طرح دو دولت برای دو ملت مخالفت می کند. اما این که آیا امور به همین جا ختم می شود؟ قطعا جواب منفی است.
زیرا جنبش حماس تجربه ها آموخته و آزمون های زیادی را پشت سر گذاشته و اندیشه ها و دیدگاه های خود را در جریان تحولات بررسی کرده است و به این ترتیب هر از چند گاهی شاهد آنیم که تفکرات و نظریه های تازه ای مطرح می کند که نشان دهنده لیبرالیزه و ملی گرا تر شدن این جنبش در برنامه های مبارزاتی خود علیه اشغالگران صهیونیست، است. اکنون با نگاهی به متون قدیمی در می یابیم که این متون دیگر نمی تواند بیان کننده دیدگاه های جنبش حماس باشد. البته این بدان معنا نیست که حماس از گذشته و موجودیت خویش دست کشیده است، همان طور که فردی عجول چنین نتیجه گیری کرده است. جنبش حماس اکنون بیشتر به طرح و تولید تاکتیک ها و برنامه هایی می پردازد که زمینه ساز ایجاد توافق ملی میان همه فلسطینیان است و این امر را یکی از ضرورت های مبارزه علیه اشغالگران صهیونیست می داند.
منبع: روزنامه الوطن چاپ قطر