پس از نیم قرن فعالیت سیاسی و بعد از شرکت در 8 دوره انتخابات که همگی به شکست انجامید بالاخره “شیمون پرز” این بار توانست با رسیدن به ریاست جمهوری رژیم صهیونیستی و ثبت نام خود در تاریخ سیاسی این رژیم به عنوان نهمین رئیس جمهور طعم پیروزی را بچشد و بعد از “موشه کتساو” که پس از اثبات فساد مالی و اخلاقی اش در نوامبر 2007 از سمت خود برکنار شد و “دالیا ایتسک”، رئیس کنست به مدت چند ماه اداره امور را در اختیار گرفت، “پرز” به ریاست جمهوری این رژیم برگزیده شد.
اما باید به این نکته اشاره کنیم که وی علی رغم سابقه درخشانش این سمت را به آسانی بدست نیاورد بلکه در این راه با دو رقیب سرسخت به نام های “روبین رولین” از حزب لیکود و “کولیت آویتال” از حزب کار رقابت سختی را داشت. در دور اول این انتخابات که در تاریخ 13 ژوئن 2007 برگزار شد پرز 58 رای و ریولین 37 رای و آویتال 21 رای از آراء ماخوذه را به خود اختصاص دادند و از َآنجایی که طبق قانون اساسی این رژیم حد نصاب لازم برای کسب این سمت 61 رای یعنی بیش از نصف آراء اعضای کنست است این رای گیری باطل اعلام شده و کار به مرحله دوم کشید. در این مرحله ریفلین و آویتال به نفع پرز کنار رفتند و پرز در یک رای گیری تک نامزدی توانست با کسب 86 رای موافق در مقابل 23 رای مخالف پیروزی را از آن خود کند.
جدای از آراء انتخاباتی نامزدی و پیروزی پرز در این انتخابات موجی از اعتراضات و حتی در برخی موارد تمسخر او را به همراه داشت و برخی با لحنی اهانت آمیز او را آخرین بازمانده سیاست مداران صهیونیستی می خواندند.
در تفسیرهای تحلیلگران سیاسی صهیونیستی از انتخاب پرز به عنوان نهمین رئیس جمهور این رژیم دو رویکرد کاملا مشخص را می توان مورد بررسی داد. اولین رویکرد جاه طلبی های بیش از حد پرز برای تصاحب پست های مهم مربوط می شود. در این زمینه جاه طلبی وی به حدی است که حتی به پست های صوری و فاقد قدرت قابل توجه سیاسی مثل سمت ریاست جمهوری که اختیارات آن منحصر به عفو زندانیان، صدور دستور تشکیل کابینه به رئیس فراکسیون حائز اکثریت آراء پارلمان و حضور در برخی جشن های ملی و مراسم رسمی دیدار با روسای جمهور کشورهای دیگر است، نیز علاقه خاصی نشان می دهد ؛ اما رویکرد دوم مربوط به بحران های حکومتی رژیم صهیونیستی است که در پی بحران های سیاسی و حزبی و امنیتی به وجود آمده است. “ناحوم برنیاع” در مقاله ای که در تاریخ 7 /5/2007 در روزنامه یدیعوت آهارونوت به چاپ رسیده بود در تعبیر خود از رویکرد اول تصویر تمسخر آمیزی از پرز ارائه داده و او را بازنده 8 دوره انتخابات ریاست جمهوری و نخست وزیری معرفی کرده است که تنها در دو دوره؛ یکبار در فاصله سال های 1984 تا 1986 که بر اساس توافق سمت نخست وزیری به تناوب در اختیار دو حزب لیکود و حزب “المعراخ” ( حزب کار فعلی) قرار می گرفت و بار دیگر در فاصله سالهای 1995 تا1996 و به دنبال ترور نخست وزیر اسبق این رژیم “اسحاق رابین” آن هم بدون رای گیری توانسته است به این مهم نائل آید.
نویسنده صهیونیستی مذکور، مقاله خود را با عبارت تمسخر آمیزی مبنی بر درخواست اعطای ریاست سی ساله به پرز به منظور ثبت نام این رژیم در کتاب رکوردهای “گینس” شروع کرده بود. وی در ادامه می گوید: پرز خود را یک انسان خارق العاده و یک پدیده غیر طیبعی می داند در حالی که با این کارش تنها به خودش لطمه می زند ؛ زیرا وی نه تنها یک انسان خارق العاده، بلکه یک موجود استثنایی در میان تمام مخلوقات می باشد. به عنوان مثال رژیم صهیونیستی در طول حیات سیاسی خود نامزدهای زیادی برای تصاحب پست های نخست وزیری و ریاست جمهوری مشاهده کرده بود ؛ اما در این میان پرز تنها کسی بود که به طور همزمان نامزد تصاحب هر دو پست می شد و مساله عجیب تر اینکه وی به صورت علنی نامزدی خود را اعلام نمی کرد.
ناحوم برنیاع سپس به بررسی کارنامه سیاسی پرز پرداخته و به عنوان اولین مورد داستان شهادت وی در برابر کمیته “فینوگراد” را که به دنبال شکست این رژیم در جنگ اخیر لبنان در سال 2006 و برای بررسی عاملان کوتاهی در این جنگ تشکیل شده بود، مورد بررسی قرار می دهد. به نظر نویسنده، پرز در پاسخ های خود به سوالات اعضای این کمیته سعی داشت خود را شخصیتی عالم و حکیم در درک شرایط پس از جنگ نشان دهد و از سوی دیگر فرمانبرداری اش را به نخست وزیر نشان دهد ؛ اما اظهارات فریب کارانه وی نشانگر جهل و نادانی وی درباره مشکلات نظامی این رژیم در خلال جنگ اخیر لبنان بود.
نویسنده یادشده صهیونیست در بخش دیگری از بررسی کارنامه سیاسی پرز در سمت نخست وزیری که دوره ای آکنده از فساد داشت، را مورد بررسی قرار می دهد. در این دوره پرز دستور ترور مهندس “یحیی عیاش” ( بنیانگذار جنبش مفاومت اسلامی فلسطین) را در نوامبر سال 1996صادر کرد به این خیال که این اقدام ضربه ای سنگین بر پیکر جنبش های مقاومت فلسطینی وارد خواهد کرد ؛ اما در عمل این کار نتیجه برعکس داد و به تشدید مقاومت و افزایش فعالیت و موفقیت آن در اجرای عملیات سهمگین علیه رژیم صهیونیستی منجر شد. همچنین پرز صدور دستور حمله به لبنان در سال 1996 تحت عنوان “عملیات خوشه های خشم” را نیز در کارنامه دارد که در نهایت منجر به کشتار خونین شهر قانا در جنوب لبنان و کشته شدن 100 نفر از شهروندان بی پناه این شهر شد. این کشتار خشم جهانیان را نسبت به رژیم صهیونیستی و مقامات آن در داخل و خارج بر انگیخت.
نویسنده مقاله خود را با همان لحن تمسخر آمیز آغاز مقاله به پایان می رساند و می گوید: پرز هم اکنون دوره مضحکی از حیات پست خود را تجربه می کند و به هر چیزی غیر از خودش به دیده حقارت می نگرد و این توصیف خوبی از تداوم حضور وی در صحنه سیاست است.
به هر حال انسان به نوعی تحت تاثیر جاه طلبی های پرز قرار می گیرد؛ چرا که وی از هیچ سمت و هیچ تعریف و تمجیدی دریغ نمی کند.
در ارتباط با رویکرد دومی که در قبال انتخاب پرز به ریاست جمهوری شکل گرفته بود، “اوری اونیری” مقاله ای را در 16 ژوئن سال جاری در سایت اینترنتی فراکسیون سازش “جوش شالوم” نوشته و طی آن به شکلی تمسخر آمیز به تشریح جنبه های شخصیتی پرز و توانایی او در انجام یک اقدام قابل ذکر می پردازد ؛ اما وی این ناتوانی را منحصر به پرز نمی داند بلکه به نظر وی این مساله در میان مقامات رژِیم صهیونیستی امری فراگیر می باشد و از ایهود اولمرت نخست وزیر این رژیم گرفته تا ایهود باراک وزیر جنگ جدید این رژیم همه به نوعی با این مشکل دست و پنجه نرم می کنند و این مساله در حال حاضر باعث فقدان سیاست کارآمد و دولت سیاست مدار شده است.
وی در مقام تمسخر رئیس جمهور جدید یکی از مقالات قدیمی خود را بازگو می کند که در آن پرز را هم رتبه “سیزیف” از افسانه های قدیمی یونان قرار می دهد که در آن شخصیت داستان مجبور می شود سنگ بزرگی را بر دوش نهاده و از یک کوه بالا برود و هر بار وقتی که این مرد به قله کوه نزدیک می شود سنگینی این سنگ باعث می شود که این مرد آنرا به زمین انداخته و بار دیگر تلاش های بی ثمر خود را از سر بگیرد.
نویسنده با این داستان می خواهد به شکست های پرز در انتخابات مختلف اشاره کند. وی در توصیف وضعیت فعلی پرز می نویسد: شاید پرز الان چنین فکر می کند که به بالای آن کوه رسیده است اما متاسفانه در این سمت هیچ مسئولیت مهمی نمی بیند که بخواهد در صدد اجرای آن و افتخار به خود برآید و در نهایت این مساله باعث می شود که وی به یک سیاست مدار بی ارزش تبدیل شود.
همین عبارت کوتاه خود گویای همه چیز درباره پرز است و نیازی به توضیح بیشتر نیست.