شمار مسئولان حاضر در دولت آمریکا که به سان آرون دیوید میلر از زوایای پنهانی سیاست های دولت های شان در تعامل با اعراب و رژیم صهیونیستی آگاه هستند و به صراحت در این باره صحبت می کنند، بسیار اندک است، به ویژه آنکه وی بیست سال متوالی به عنوان یکی از برجسته ترین متخصصان سیاست های آمریکا در تعامل با تل آویو و اعراب ایفای نقش کرده و به عنوان نماینده آمریکا در مذاکرات صلح شرکت داشته و در گفتگوهای پشت پرده ای که میان طرفین مناقشه در واشنگتن انجام گرفته، حضور داشته است. از سوی دیگر، دیوید میلر به خاطر اینکه یک یهودی آمریکایی می باشد، هر چه بیشتر به صهیونیست ها نزدیک شده و از نزدیک با آنچه در مغز سران رژیم اشغالگر قدس می گذرد، آشنا است.
آرون دیوید میلر در کتاب خود تحت عنوان “سرزمین موعود و بحث فریبکارانه صلح اعراب و اسرائیل” به موضع آمریکا در قبال مذاکرات صلح عربی ـ صهیونیستی می پردازد. شایان ذکر است که دیوید میلر در زمان ریاست سه رئیس جمهور آمریکا به عنوان مشاور وزیر امور خارجه ایفای نقش می کرد. از دیگر مناصبی که میلر در زمان حضورش در کاخ سفید تصدی آن را بر عهده داشت، معاونت نماینده رئیس جمهور آمریکا در مذاکرات عربی ـ صهیونیستی و همچنین عضو برجسته در تیم برنامه ریزی سیاسی وزارت خارجه آمریکا و دفتر پژوهش های این وزارتخانه بود تا اینکه فعالیت های سیاسی خود را در سال 2003 به پایان برد.
کتاب فوق الذکر علاوه بر آنکه حاوی تجربیات حضور چندین ساله میلر در دولت آمریکا می باشد، متضمن ده ها دیداری است که ایشان با جرالد فورد، جیمی کارتر و جرج بوش (پدر) و همچنین شماری از رهبران عرب و مقامات تل آویو داشته است. کتاب “سرزمین موعود و بحث فریبکارانه صلح اعراب و اسرائیل” پرده از افکار پنهان و همچنین استراتژی هایی بر می دارد که دولت آمریکا در قبال اسرائیل بر داشته است.
میلر در کتاب خود سفارش هایی را به رئیس جمهور آینده آمریکا در خصوص سیاست هایی که باید در قبال حل مناقشه اعراب و اسرائیل می کند و می گوید: «ایالات متحده به تل آویو اجازه تام داده است تا به هر شکلی که خواست با مسئله فلسطین برخورد نماید. واشنگتن همچنین در سوق دادن اسرائیل به سمت اجرای تعهداتش شکست خورده و موفق عمل نکرده است. ضمنا ما ـ به عنوان دولت آمریکا ـ هیچ گونه بحث جدی را با اسرائیلی ها در خصوص شهرک سازی هایش نکرده ایم.»
میلر در ادامه می افزاید: “مناقشه خاورمیانه بسیار پیچیده تر از این تصور رایج است که چالش موجود چالش میان اخیار و اشرار می باشد. مناقشه خاورمیانه ابعاد بسیار گسترده ای دارد.”
وی درباره احساس خود در خصوص فلسطینیان چنین می گوید: “هنگامی که با آنها آشنا می شوی، نشست و برخاست می کنی و به درد دل هایشان گوش می کنی، نظراتت تغییر می کند.”
این مقام پیشین وزارت خارجه آمریکا در ادامه به اظهارات حنان عشراوی، عضو تیم مذاکره کننده فلسطینی می پردازد و می گوید: “ایشان در مورد سیاست هویچ و چماق آمریکا اظهار داشتند که کاخ سفید تمام هویچ ها را به صهیونیست ها داده و تمام چماق ها را برای فلسطینی ها گذاشته است و صد البته که حرفش کاملا درست بود.”
نویسنده کتاب “سرزمین موعود و بحث فریبکارانه صلح اعراب و اسرائیل” در سفارش خود به رئیس جمهور آتی آمریکا ـ که بعد از بوش سر کار می آید ـ چنین می گوید: “امروز مسئولان آمریکایی وظیفه دارند تا در مقابل فشار یهودیان مقیم آمریکا ایستادگی کنند تا کاخ سفید تسلیم خواسته های تل آویو نشود.”
میلر در کتاب خود برای از سرگیری روند صلح که در سال های گذشته ـ به خاطر ضربات مهلک صهیونیست ها و همچنین تلاش های ایالات متحده برای حذف مراجع آن ـ متوقف شده است، نسخه ای نمی پیچد و تنها در راستای آن می کوشد تا توهمات پوچی که نقش یک لعاب زیبا را برای طرح های آمریکا ایفا می کند و این امید را به افراد می دهد که این طرح ها منطقه را به سمت یک صلح حقیقی می کشاند، را از بین ببرد.
وی در ادامه برای اثبات مدعای خود در مورد تداوم مناقشات در خاورمیانه و عدم وجود هیچ گونه بارقه امیدی برای حل این مناقشات به یک ماجرا استناد می کند که مربوط به گفتگویش با جیمز بیکر، وزیر خارجه اسبق آمریکا است. بیکر خطاب به میلر که در آن زمان تصدی منصب کارشناس و متخصص امور خاورمیانه را بر عهده داشت، می گوید: “اگر دوباره به دنیا بیایم، حتما به عنوان کارشناس و متخصص امور خاورمیانه ایفای نقش می کنم ؛ چرا که یک شغل دائمی است.” (یعنی اینکه بحران های فرا روی خاورمیانه پایانی ندارد و بحث در مورد صلح نیز چیزی جز یک توهم نیست)
آری! جمله فوق که از زبان جیمز بیکر بیان شده، بیانگر دیدگاه افرادی است که از پشت پرده به مشکلات خاورمیانه نگاه می کنند ؛ نه آنانی که در مقابل دوربین ها نشسته اند و به بحث در این خصوص می پردازند.
به اعتقاد میلر، درست است که ناتوانی قدرت های بزرگ در ایفای نقش یک میانجیگر بی طرف در مسئله فلسطین باعث شده است تا تمامی امیدها در خصوص پایبندی رژیم صهیونیستی به تعهداتش در قبال صلح دست نیافتنی باشد ؛ ولی تمامی تقصیرها و اشتباهات متوجه اسرائیل نیست زیرا عرب ها نیز خود را در دایره بسته طرح های صلح گرفتار کرده اند، دایره ای که همیشه آنها را به نقطه آغاز باز می گرداند. امروز عرب ها حکم مسافری را دارند که هنگام سوار شدن اتوبوس تنها به تابلوی چسبانده شده به شیشه عقب و جلو خودرو نگاه می کنند که به عنوان نمونه فلان مسیر را مشخص کرده است و دیگر توجهی ندارند که در اثنای حرکت اتوبوس کدام مسیر را می پیماید و اینکه آیا آنها را به مقصود می رساند یا نه؟
عرب ها در سال 1991 دل به پروژه ای دادند که به نام فرآیند صلح نام گرفت، پروژه ای که اسرائیل جز یک نام از آن چیزی باقی نگذاشت ؛ ولی با این وجود عرب ها تاکید فراوانی بر آن دارند و خود را ملزم به اجرایش می دانند و برای آنها مهم نیست که آیا تل آویو خود را پایبند آن می داند یا نه؟ در واقع، عرب ها به دنبال این نیستند تا دست از توهمات بردارند و یک سیاست جایگزین را برای خود تعیین کنند که با واقعیت موجود همخوانی داشته باشد. عرب ها باید به دنبال سیاست هایی جدید باشند که برای تعامل با وضعیت حاکم مناسب باشد و سیاست هایشان باید متفاوت از آن چیزی باشد که در سال 1991 بود یعنی سالی که خود را به عنوان شریک اصلی رژیم صهیونیستی در روند صلح معرفی کردند.