پنج شنبه 01/می/2025

صهيونيسم: ترانسفر و تبعيض نژادی (3)

پنج‌شنبه 28-دسامبر-2006

هدف از این پژوهش پیگیری و تحلیل مواضع سران جنبش صهیونیستم و اندیشمندان آن از هرتزل گرفته تا شارون درباره آنچه که صهیونیست ها بدان “مشکل جمعیتی” می گویند، است. در این راستا در این پژوهش راه حل هایی که سران و اندیشمندان صهیونیست برای این مشکل مطرح کرده اند، بررسی می شود. از جمله این طرح ها پیگیری سیاست کوچاندن اجباری فلسطینیان است. در این پژوهش همچنین عواملی که شارون را بر آن داشت تا سیاست نژادپرستی را در اراضی فلسطینی در پی بگیرد، بررسی شده است.

پس از مرحله طرح اندیشه اخراج (فلسطینیان) و تبلیغات برای این منظور، جنبش صهیونیسم با تعیین کمیته ای تخصصی به نام کمیته “انتقال” گام دیگری به سوی هدف خود برداشت. مأموریت این کمیته، تحقیق و تدوین طرحی جامع و عملیاتی برای انتقال فلسطینیان و اخراج آنان از فلسطین در زمان مناسب بود.

اندیشه طرد فلسطینیان و تبلیغات و برنامه ریزی برای اجرایی کردن این طرح، فقط از سوی جنبش صهیونیسم و مهاجران یهودی و شهرک نشینان صهیونیست در فلسطین پیگیری نمی شد، بلکه گروه ها و طبقات زیادی از اروپایی ها و آمریکایی ها که در کشورهای خود نفوذ داشتند، از این طرح استفاده می کردند. به عنوان نمونه، حزب کارگر انگلیس که مدت زمان زیادی تحت نفوذ صهیونیسم بود، در کنگره عمومی سال 1944 خود نه تنها خواستار اخراج ملت عربی فلسطین از سرزمین خود شد، بلکه درخواست گسترش مرزهای دولت یهودی را که خواستار تشکیل آن شده بود، نیز مطرح کرد تا این دولت علاوه بر فلسطین بخش های وسیعی از شرق اردن، سوریه و لبنان را نیز شامل شود.(17) همچنین ادوارد نورمان از یهودیان ثروتمند که به یک یهودی غیر صهیونیست مشهور بود نیز از بیرون راندن فلسطینیان از این سرزمین و انتقال آنان به عراق حمایت کرد و این طرح را به اجرا درآورد. او برای تحقق این هدف، شماری از افراد با نفوذ را در اروپا همراه خود ساخت که یکی از آنها روزنامه نگار مشهوری به نام مومنتگیو بیل بود. این روزنامه نگار اروپایی روابط بسیار نزدیکی با مقامات بلندپایه انگلیسی داشت. مومنتگیو در همین راستا به عراق سفر کرد تا اوضاع آنجا را از نزدیک بررسی کند و به همین منظور با شماری از اعضای کابینه عراق دیدار کرد تا موافقت آنان را برای انتقال فلسطینیان به این سرزمین جلب کند. این روزنامه نگار اروپایی تلاش کرد با اعطای رشوه به مقامات عراقی آنان را به پذیرش فلسطینیان وادار سازد، اما تلاش هایش به شکست انجامید.(18)

 موضع رئیس جمهور آمریکا در قبال اخراج فلسطینیان

علاوه بر تلاش های فوق الذکر، تلاش های دیگری نیز برای اخراج فلسطینیان از سرزمین فلسطین صورت گرفت که تأثیرات زیادی بر افکار عمومی آمریکا داشت و آنان را به پذیرش طرح اخراج فلسطینیان ترغیب می کرد. قهرمان ظاهری این تلاش ها هربرت هوفر رئیس جمهور آمریکا در سال های 1925 تا 1933 بود. او خواستار انتقال فلسطینیان به عراق شد و تلاش کرد صندوقی بین المللی برای ارائه کمک های مالی به عراق در مقابل پذیرش آوارگان فلسطینی در این کشور، تشکیل دهد.

صاحب این طرح و ابتکار صهیونیستی، یک یهودی به نام الیاهو بن حورین از سران جنبش تصحیحی صهیونیسم بود. وی به عنوان روزنامه نگار در آمریکا فعالیت می کرد و مشاور شورای صهیونیستی آمریکا در امور خاورمیانه بود. او اصول طرح خود را اولین بار در کتابش به نام “خاورمیانه” که در سال 1943م. منتشر شد، مطرح ساخت. وی در این کتاب خواستار کوچاندن فلسطینیان به عراق گردید و در اواخر سال 1943 با هوفر (رئیس جمهور اسبق آمریکا) دیدار کرد و او را از طرح خود آگاه ساخت. هوفر نیز از این طرح استقبال کرد و در روزنامه نیویورک تایمز در مصاحبه ای که در این باره انجام داد، درباره آن به تبلیغ پرداخت.(19) پس از انتشار این مصاحبه که در آن خواستار کوچاندن فلسطینیان به عراق شده بود، به “طرح هوفر” معروف گردید.

محافل آمریکایی توجه زیادی به این طرح نشان دادند و بسیاری از اعضای مجلس سنا و کنگره آمریکا و ادبا و روزنامه نگاران آمریکایی و اقشار دیگر که از جایگاه تأثیرگذاری در جامعه آمریکا برخوردار بودند، از این طرح حمایت کردند. پس از پایان جنگ جهانی دوم و آغاز جنگ سرد، هوفر تلاش کرد که طرح خود را با طرح معروف مارشال ادغام کند و پنجاه میلیون دلار از بودجه طرح مارشال را به طرح خود اختصاص دهد، اما در این کار شکست خورد.(20)

 موضع “حسنی الزعیم”

منابع رژیم صهیونیستی در دهه 50 میلادی اعلام کردند که حکومت “اسرائیل” در سال 1949م. با سرتیپ “حسنی الزعیم” که پس از یک کودتای نظامی در مارس 1949م. در سوریه به قدرت رسیده بود، مذاکراتی درباره انتقال فلسطینیان به سوریه انجام دادند. این منابع افزودند که “الزعیم” پیشنهاد کرد که بیش از 350 هزار آواره فلسطینی در سوریه اسکان یابند، اما این مذاکرات با موانعی مواجه گردید و به شکست انجامید.

پس از اجماع سران صهیونیسم درباره بیرون راندن فلسطینیان از سرزمینشان و هنگامی که قضیه فلسطین در سال های 1947 تا 1948م. به مرحله ای بسیار حساس رسید و نخبگان و افراد با نفوذ در اروپا و آمریکا طرح اخراج فلسطینیان از فلسطین را پذیرفتند، گروهک های نظامی صهیونیستی و پس از آن ارتش اشغالگر این رژیم، بیش از 750 هزار فلسطینی را همزمان با اعلام تأسیس رژیم صهیونیستی از سرزمین فلسطین اخراج و در کشورهای همجوار آواره ساختند.

 تلاش برای اخراج پس از تأسیس “اسرائیل”

جنگ سال 1948م. به پایان نرسیده بود که درخواست های علنی برای اخراج باقی مانده فلسطینیان از این سرزمین به خارج از آن مطرح شد. از مهم ترین کسانی که در این راستا خواستار تکمیل طرح اخراج فلسطینیان بود، دکتر ابراهام شارون بود که بقیه عمر خود را به تحریک و درخواست برای رهایی از دست عرب های فلسطینی سپری کرد.

شارون در سال 1949م. افکار خود را در کتابچه ای به نام “نکاتی نژادی درباره عرب ها” به توجیه مواضع نژادپرستانه خود درباره اخراج عرب ها پرداخت و تاکید کرد که امکان همزیستی مسالمت آمیز میان اکثریت یهودی و اقلیت عرب وجود ندارد، زیرا همزیستی مسالمت آمیز میان دو ملت ـ به اعتقاد وی ـ با طبیعت انسان سازگار نیست، چرا که طبیعت بشری به همزیستی با هم نژادی های خود تمایل دارد و نه طرف های دیگر. وی در پایان چنین نتیجه گرفت که باقی ماندن عرب ها در “اسرائیل” با وجود آنکه تعداد آنها اندک باشد، در عمل دولتی دو ملیتی ایجاد می کند که این امر با اساس صهیونیسم در تناقض است. شارون برای حل نهایی این مشکل که در ذهن او پدید آمده بود، خواستار ریشه کن کردن باقی مانده عرب های فلسطینی و انتقال آنان به کشورهای عربی شد. شارون در سال 1950م. یکبار دیگر مسأله حضور عرب ها در “اسرائیل” را مطرح کرد و به شدت از سیاست دولت عبری انتقاد ورزید و این دولت را به مخالفت با طرح “اخراج” و قبول حضور عرب ها در “اسرائیل” متهم کرد. وی مدعی بود که دولت عبری تلاش می کند رهبرانی متمایل به خود را از میان عرب ها پرورش دهد.(21) شارون در سال 1951، یک بار دیگر از موضع کابینه رژیم صهیونیستی درباره حضور عرب های فلسطینی در “اسرائیل” به ویژه عدم اخراج فلسطینیان از منطقه المثلث که پادشاه اردن در آوریل سال 1949م به “اسرائیل” تسلیم کرده بود، انتقاد کرد.(22)

 طرح های انتقال فلسطینیان به لیبی و آرژانتین

در حالی که شارون و دیگر صهیونیست ها سیل اتهامات را روانه کابینه رژیم صهیونیستی کرده و آنها را به کوتاهی در طرد باقی مانده فلسطینیان از فلسطین متهم می کردند، کابینه رژیم صهیونیستی نیز که علنا شعار صلح را مطرح می کرد، می کوشید بدون آنکه جنجالی به پا شود، فلسطینیان را از این سرزمین اخراج کند. مقامات صهیونیست در همین راستا در سال های 1949 تا 1953م. بیش از 23 روستای عربی دیگر را در مناطق الجلیل و المثلث و جنوب فلسطین اشغالی به کشورهای عربی کوچاندند و روستاهای آنها را ویران کردند.(23) هنگامی که مقامات صهیونیست متوجه شدند که ادامه کوچاندن فلسطینیان با مشکلات زیادی مواجه است، زیرا با واکنش های عربی و بین المللی گسترده مواجه می گردد، طرح های سری دیگری به منظور انتقال فلسطینیان به آرژانتین و لیبی تهیه کردند.

یوسف فایتس مدیر اداره جنگل ها و بهره برداری از زمین ها در صندوق ملی جنبش صهونیسم که بیشتر عمر خود را در راه تلاش برای بیرون راندن فلسطینیان از این سرزمین صرف کرد، در تاریخ 25/8/1951م. با اسحاق نافون از فعالان حزب مبای که بعدها به ریاست “اسرائیل” رسید و یعقوب تسور سفیر رژیم صهیونیستی در آرژانتین ـ که بعدها به عنوان وزیر در کابینه رژیم صهیونیستی فعالیت کرد ـ دیدار کرد و موضوع طرح خود را درباره انتقال فلسطینیان از منطقه الجلیل در فلسطین اشغالی با آنان در میان گذاشت. (24)

پس از سه روز، فایتس و تسور با موشه شاریت وزیر امور خارجه رژیم صهیونیستی برای همان هدف دیدار و گفت و گو کردند. در پایان این نشست، تصمیم گرفته شد که فایتس به آرژانتین برود تا اوضاع آنجا و امکان اسکان فلسطینیان در مناطق کشاورزی آرژانتین را بررسی کرد. فایتس پیش از عزیمت به آرژانتین می بایست بن گوریون نخست وزیر رژیم صهیونیستی را از طرح خود آگاه می ساخت.(25) بن گوریون در 31 اوت همان سال با طرح فایتس برای کوچاندن فلسطینیان موافقت کرد.(26)

فایتس در زمستان سال 1951م. به آرژانتین رفت و در آنجا قطعه زمین بزرگی به مساحت 60 هزار هکتار را که به یک یهودی صهیونیستی تعلق داشت و حاضر شده بود در برابر دریافت مبالغ مشخصی آن را در اختیار رژیم صهیونیستی قرار دهد تا برای اسکان آوارگان فلسطینی از آن استفاده شود، در اختیار گرفت. (27)

فایتس پس از بررسی اوضاع در آرژانتین و انتخاب زمین بزرگی برای طرح خود، کار دیگری جز گفت و گو با قربانیان و تلاش برای قبولاندن طرح انتقال به آنان با هر ترفند ممکن، نداشت. فایتس برای همین منظور در مارس 1950م. به همراه برخی از مقامات “اسرائیلی” به روستای الجش در منطقه الجلیل رفت و با برخی از ساکنان عرب آن به گفت و گو نشست تا شاید بتواند آنان را به پذیرش طرح خود و کوچاندن آنان به آرژانتین وادار سازد. پس از آنکه فایتس تعریف و تمجید خود از آرژانتین را به پایان رساند و آن را به بهشت روی زمین تشبیه کرد، یکی از فلسطینیان به او چنین گفت: “اما هیچ کشوری به اندازه این کشور ما زیبا نیست، کوه های ما زیباتر از دشت های آنان است، زیرا در هر صخره از آن گیاهی می روید و هر سنگ آن ثمر می دهد”. فایتس پس از شنیدن این حرف ها که هیچ یک از فلسطینیان حاضر در جلسه هم با آن مخالفت نکرد، گفت که به شدت دچار سرخوردگی شده است، زیرا یقین پیدا کرد که کوچاندن فلسطینیان امکان پذیر نیست.(28) تلاش های رژیم صهیونیستی برای اخراج فلسطینیان از سرزمین شان حتی پس از شکست طرح فایتس نیز ادامه یافت. “کمیته انتقال” که گاهی نیز به آن کمیته آوارگان گفته می شد، همچنان به تلاش های خود برای اخراج فلسطینیان از این سرزمین و اسکان آنان در کشورهای عربی ادامه داد.(29)

فایتس در خاطرات خود موضوع وجود چنین کمیته ای را فاش ساخته و گفته است که علاوه بر خود وی، شماری از افراد متخصص و سران “اسرائیل” از جمله عزرا دنین، الیاهو ساسون، یهوشواع بلمون و تیدی کولیک نیز در آن عضویت داشته اند. وی می افزاید، این کمیته طرحی را تدوین کرد که در پایان سال 1955 به تصویب کابینه اسرائیل نیز رسید. بر اساس این طرح، فلسطینیان به لیبی کوچانده می شدند. بسیاری از مقامات رسمی “اسرائیلی” به همین منظور در سال های 1955 و 1956م. به لیبی سفر کردند تا وضعیت آنجا را مورد بررسی قرار دهند و برای اسکان آوارگان فلسطینی در آنجا زمین خریداری کنند.(30) اما این طرح نیز مانند طرح های قبلی با شکست و ناکامی مواجه گردید.

 ادامه دارد

 پانوشت ها

17. عبدالحفیظ محارب، هاگانا، اتزل، زنده باد و روابط میان گروه های مسلح صهیونیست، 1937- 1948، بیروت، مرکز الابحاث م.ت.ف، 1981، ص 211 و 212.

18. یوسف ندفه، خطط تبادل السکان لحل القضیة الفلسطینیة، غیشر، شماره های 92 و 93.

19. منبع پیشین.

20. منبع پیشین.

21. آبراهام شارون، “خروج اسرائیل” بطیرم، 10/11/1950م.

22. آبراهام شارون، “فرعون اسرائیلی” بطیرم، 15/3/1951م.

23. صبری جریس، العرب فی اسرائیل (عبری)، حیفا، دار الاتحاد، 1966.

24. یوسف فایتس، یومیاتی (عبری) جلد چهارم، ص 154.

25. منبع پیشین.

26. منبع پیشین، ص 164.

27. منبع پیشین، ص 168.

28. همان منبع، ص 187.

29. همان منبع، ص 300.

30. همان منبع، صص 324 – 330.

لینک کوتاه:

کپی شد