عملیات غرور انگیز مبادله اسرا میان جنبش حزب الله لبنان و رژیم صهیونیستی که منجر به آزادی اسرای لبنانی محکوم به حبس ابد و انتقال پیکرهای شهدای لبنانی و فلسطینی و غیره به اراضی لبنانی شد، موفقیتی بس بزرگ برای گروه های مقاومت بود که باید به عاملان آن تبریک گفت. از همین رو، قصد داریم نگاهی به اظهارات گذشته “سید حسن نصر الله” دبیر کل جنبش حزب الله لبنان و رهبر مقاومت عربی و اسلامی دوران معاصر داشته باشیم که گفته بود:«دوران پیروزی های رژیم صهیونیستی به سر آمده و اکنون زمان فروپاشی این رژیم فرا رسیده است.»
“دیوید بن گوریون” موسس رژیم صهیونیستی در زمان حیات خود گفته بود که هر گاه رژیم صهیونیستی در جنگ با عرب ها شکست بخورد، در سراشیبی سقوط خواهد افتاد. اولین نگرانی در این زمینه زمانی به وجود آمد که رژیم اشغالگر قدس در جنگ اکتبر سال 1973 برای اولین بار شکست را در برابر کشورهای عربی پذیرا شد و این در حالی بود که این رژیم قبل از این چندین بار موفق شده بود کشورهای عربی را شکست داده و بر پشتوانه سیاسی، نظامی و معنوی خود بیافزاید. درست است که کشورهای عربی در جنگ اکتبر به پیروزی کاملی دست نیافتند و این این جنگ در خارج از اراضی فلسطینی اتفاق افتاد، اما اقدام غافلگیرانه مصر و سوریه باعث شد که مقامات صهیونیستی احساس خطر کرده و اقدام به احداث دیواری بر دور اراضی تحت اشغال خود بکنند. البته این مساله را نیز نباید از نظر دور داشت که اگر آمریکا در این مساله مداخله نمی کرد شاید اتفاقات به شکل دیگری رقم می خورد و این شکست نتایج وخیمی برای آینده رژیم صهیونیستی و صهیونیست ها که از جای جای دنیا به سوی اراضی اشغالی مهاجرت کرده بودند، به بار می آورد.
زمانی که “انور سادات” رئیس جمهور مصر به عنوان رئیس بزرگترین کشور عربی از لحاظ جمعیتی و تاثیرگذاری در منطقه طی اقدامی غیر منتظره و تاریخی به فلسطین اشغالی سفر کرد و در حالی که از لحاظ نظامی پیروز جنگ اکتبر با رژیم صهیونیستی بود، به صلح با این رژیم روی آورد، مقامات صهیونیستی به این نتیجه رسیدند که پس از این سفر سادات، روسای جمهور دیگر کشورهای عربی نیز برای سازش با این رژیم به فلسطین اشغالی سفر خواهند کرد، اما هر چند که کشورهای عربی پس از این مساله دچار دو دستگی و انشعاب شدند، اما این انتظار صهیونیست ها به ان سرعتی که آنها پیش بینی کرده بودند، اتفاق نیافتاد. سفر تاریخی رئیس جمهور مصر به فلسطین اشغالی باعث شد که کشورهای عربی به دو جبهه مخالف و بی طرف در قبال این اقدام تقسیم شوند و رژیم صهیونیستی نیز همزمان با همین مساله دو بار سعی کرد که به لبنان حمله کند. یکی از این جنگ ها در سال 1978 و دیگر در سال 1982 اتفاق افتاد که رژیم صهیونیستی به منظور نابودی گروه های مسلح لبنان و فلسطین به این کشور حمله کرد و عملا نیز در جنگ دوم توانست به این هدف خود دست پیدا کند.
با پایان جنگ دوم خلیج در سال 1991 میلادی و سیطره کامل آمریکا بر جهان عرب، این کشور از برگزاری کنفرانس بین المللی صلح خاورمیانه در شهر مادرید پایتخت کشور اسپانیا خبر داده و از همه کشورها برای شرکت در آن دعوت به عمل آورد. پس از اینکه بی نتیجه ماندن مذاکرات صلح طرفین فلسطینی و صهیونیستی در این کنفرانس، آنها طی مذاکراتی محرمانه توافقنامه موسوم به “پیمان اسلو” را امضا کردند. اما در مقابل جنبش حزب الله به عملیات های نظامی خود علیه حضور نظامیان صهیونیستی در خاک لبنان ادامه داد و در سال 2000 توانست نظامیان صهیونیستی را از سراسر سرزمین های لبنانی به استثنای منطقه مزارع شبعا که در سال 1967 به اشغال این رژیم در آمده بود، بیرون کند. علی رغم اینکه جنبش حزب الله یک ارتش سازمان یافته به معنای کامل کلمه نبود، اما این اقدام جنبش حزب الله دومین پیروزی طرف های عربی در مقابل رژیم صهیونیستی به شمار می رفت. مهمترین نتایج این عقب نشینی خفت بار رژیم صهیونیستی از اراضی لبنان این بود که این رژیم برای اولین بار در طول تاریخ حیات خود، بدون اینکه طرف مقابل خود را وادار به امضای توافقنامه صلحی بکند، از اراضی یک کشور عربی عقب نشینی کرد.
پس از این حادثه و موفقیت بزرگ، مبارزان جنبش حزب الله لبنان در سال 2006 توانستند دو نظامی صهیونیستی را در نزدیکی خطوط مرزی لبنان و فلسطین اشغالی به اسارت گرفتند که این مساله به آغاز جنگ تمام عیار رژیم صهیونیستی علیه لبنان منجر شد. علی رغم اینکه رژیم اشغالگر قدس با تمام توان و قوا به جنگ حزب الله لبنان رفته بود، نظامیان این رژیم در اقدامی بی سابقه نتوانستند به سوی داخل لبنان پیشروی کنند و به عبارت دیگر در مقابل مبارزان دست خالی حزب الله عاجز ماندند. اما این مساله به اینجا ختم نشد، بلکه در ادامه این جنگ، حزب الله با موشک باران شهرک های صهیونیستی واقع در اراضی اشغالی جنگ را به داخل فلسطین اشغالی منتقل کرد و موشک های این جنبش حتی شهر حیفا را نیز هدف قرار دادند. این اقدام جنبش حزب الله رعشه شدیدی بر جان مقامات صهیونیستی انداخت و آنها از مقابله با این موشک ها عاجز ماندند. اما شگفتی های جنگ دوم رژیم صهیونیستی علیه لبنان به اینجا ختم نشد و رژیم صهیونیستی برای اولین بار در طول تاریخ با مشاهده ناتوانی و ناکارآمدی مقامات نظامی خود، تعدادی از آنها را برکنار کرد که این مساله تا برکناری رئیس ستاد مشترک ارتش و وزیر جنگ این رژیم نیز پیش رفت. رژیم صهیونیستی پس از اتمام این جنگ نیز در اقدامی بی سابقه که حاکی از اعتراف ضمنی این رژیم به شکست خود بود، کمیته ای به منظور پیگیری نتایج جنگ خود علیه لبنان تشکیل داد که این حادثه نیز سومین پیروزی بزرگ یک طرف عربی و دومین پیروزی حزب الله در مقابل رژیم صهیونیستی بود.
رژیم صهیونیستی پس از دوره آرامش دو ساله بار دیگر در دام جنبش حزب الله گرفتار شد و این جنبش توانست چهارمین پیروزی طرف های عربی را که نوید بخش پیروزی های دیگری در آینده است، به این رژیم تحمیل کند. جنبش حزب الله لبنان این بار توانست از طریق مذاکراتی غیر مستقیم و با میانجیگری طرف های بین المللی اسرای لبنانی را با اجساد دو نظامی صهیونیستی اسیر خود مبادله کند. مبارزان حزب الله این دو نظامی صهیونیستی را در آستانه جنگ ژوئیه سال 2006 به اسارت خود در آورده بودند و این جنبش در دو سال گذشته علی رغم تمامی فشارهای صهیونیستی و بین المللی از آزادی آنها خودداری کرده بود و در نهایت موفق شد که در قبال آزادی تمامی اسرای لبنانی محکوم به حبس های طولانی مدت و به تعبیر خود رژیم صهیونیستی افرادی که “دستشان به خون صهیونیست ها آلوده بود”، اجساد این دو نظامی را به طرف صهیونیستی تحویل دهد. مقامات صهیونیستی تا قبل از این مبادله به هیچ وجه به خود اجازه بحث یا گفتگو درباره این دو نظامی را نمی دادند تا اینکه اراده جنبش حزب الله و رهبران آن، برای اولین بار در طول تاریخ حیات رژیم اشغالگر قدس، آنرا وادار کرد که پا را از این خطوط قرمز فراتر گذاشته و به مذاکره غیر مستقیم درباره آنها روی آورد. جنبش حزب الله در این مبادله حتی می توانست که حجم خواسته های خود را افزایش دهد، اما این جنبش به آزادی اسرای خود و تحویل پیکرهای شهدای لبنانی و فلسطینی و شهدای دیگر کشورهای عربی بسنده کرد. رژیم صهیونیستی در جریان این مبادله پیکر 199 تن از شهدای عربی و مسلمان از نژادهای مختلف را به جنبش حزب الله تحویل داد که در میان آنها پیکر “دلال المغربی” شیرزن گروه های مقاومت فلسطینی نیز دیده می شد. پس از این مبادله، لبنانی ها جشن های باشکوهی را برای استقبال از آزادگان خود ترتیب دادند که به نوبه خود از پایان دوره شکست طرف های عربی در مقابل رژیم صهیونیستی و آغاز عصر پیروزی های طرف های عربی خبر می داد. این مبادله همچنین چهارمین پیروزی مهم طرف های عربی و سومین پیروزی جنبش حزب الله به شمار می رود.
هر چند که تحویل پیکرهای این شهدا به جنبش حزب الله، پیروزی بزرگی برای گروه های مقاومت و طرف های عربی به شمار می رود، اما به نظر من این کار اقدام پسندیده ای نبود که پیکر این شهدا را از خاک فلسطین به خاک کشورهای دیگر انتقال دادند؛ چرا که صرفنظر از جنبه های دینی خاکسپاری شهدا و اموات در خاک فلسطین، دفن آنها در فلسطین بهتر و پسندیده تر از دفن آنها در خاک کشورهای دیگر بود؛ چرا که ما در تاریخ نمونه های زیادی از دفن شهدا در خاک فلسطین را سراغ داریم که به عنوان نمونه می توان به “ابو ایوب انصاری” از صحابه گرانقدر پیامبر گرامی اسلام (ص) اشاره کرد که در نزدیکی دروازه های شهر قسطنطنیه به شهادت رسیده و در همان جا نیز به خاک سپرده شد.
پیروزی اخیر جنبش حزب الله لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی، سرآغاز زوال و نابودی رژیمی به نام “اسرائیل” در منطقه خاورمیانه است و این رژیم پس از تن دادن به این مبادله خفت بار دیگر نمی تواند برنامه ها و شروط خود را به گروه های مقاومت تحمیل کند و شاید تنها بتواند این برنامه های خود را به گروه ها و طرف هایی تحمیل کند که برای احقاق حقوق خود از باب مذاکره با این رژیم وارد می شوند. در صورتی که گروه های مقاومت لبنان و فلسطین به اصول خود در زمینه جهاد و مقاومت در برابر دشمن صهیونیستی پایبند بمانند، در آینده نزدیک خواهند توانست شروط خود را به طرف صهیونیستی تحمیل کنند.
با توجه به مباحث قبلی، حال این سوال مطرح می شود که آیا پس از پیروزی های اخیر جنبش حزب الله لبنان در مقابل رژیم صهیونیستی که در نوع خود سنت شکنی بزرگی در میان کشورها و طرف های عربی به شمار می رود، وقت آن فرا نرسیده است که “سید حسن نصر الله” دبیر کل این جنبش را رئیس جهان عرب بنامیم. نصر الله پس از “جمال عبد الناصر” دومین رهبر عربی است که تمامی افکار عمومی کشورهای عربی و اسلامی کاملا از آن حمایت می کنند. سوال دیگری که در این زمینه مطرح می شود این است که چرا برخی مفتی های کشورهای عربی در زمان جنگ 33 روزه حمایت و همبستگی با این جنبش را به دلایل و انگیزه های پوچ و واهی مبنی بر شیعه بودن این جنبش تحریم کردند. آیا این فتوا، جشن و شادمانی های کنونی پس از مبادله اسرا میان این جنبش و رژیم صهیونیستی را نیز شامل می شود. من به عنوان یک شهروند عرب از قوم عرب می خواهم که نگرش خود نسبت به جنبش حزب الله را تغییر داده و خود را از درک واقعیت های ملموس جهان عرب و اعتراف به آنها محروم نکنند.