جمعه 20/سپتامبر/2024

فشار بر حماس برای شناسايی رژيم صهيونيستی

سه‌شنبه 26-دسامبر-2006

 نوشته: خالد معالی
 

 بی تردید بزرگترین عامل تاثیر گذار در مسئله فلسطین عنصر اخلاق است و مسئله فلسطین از یک قرن پیش به صورت شفاف و روشن منعکس کننده ارزش های حقمدارانه، عادلانه و فضلیت در رویارویی با تجاوزات، تروریسم، غصب، چپاولگری، غارت، سرقت و امپریالیسم است که در رژیم اشغالگر قدس و حامیان آن نمود پیدا کرده است.

در برهه ای از تاریخ این اعتقاد حکمفرما بود که مشکل فلسطینیان در فلسطینی بودن آنان نهفته است، اما در حقیقت به هنگام کنکاش واقعیت ها درمی یابیم که جهانیان یک اقدام غیر اخلاقی را مرتکب شده اند و همچنین به این نکته پی می بریم که از زمان پیدایش مسئله فلسطین یک همدستی و تبانی در شکل گیری این اقدام وجود داشته است و انقلاب و انتفاضه فسطین (انتفاضه اول و دوم) که جهانیان شاهد آن بوده اند همواره یادآور این بعد اخلاقی مسئله فلسطین بوده اس ت.  

تمامی کسانی که دست به هواپیما ربایی زده و زنده مانده اند می گویند: « ما این اقدام را انجام دادیم تا مسئله خود را در اذهان جهانیان زنده نگه داریم.» فراتر از این مسئله می توان گفت که هدف سیاسی هر مبارز فلسطینی از انجام عملیات شهادت طلبانه این است که جهانیان را متوجه این واقعیت کنند که یک اقدام غیر اخلاقی علیه ملت فلسطین صورت گرفته است و این عملیات در پاسخ به آن انجام شده است. مردم فلسطین همواره کوشیده است از رهگذر مبارزات خود احساسات و وجدان بشری را برانگیزند. از این رو هرگز نباید تعجب کرد که چرا پرچم فلسطین و نمادها و سمبل های فلسطینی همواره در تظاهرات جهانی مشاهده می شود ؛ تظاهراتی به رهایی از مظاهر ظلم و ستم جهانی فرا می خواند. (تظاهراتی که در اعتراض به مسئله جهانی سازی اقتصاد و فرهنگ یا جنگ علیه عراق و غیره برگزار می شود)

به رغم آن همه تلاشی که در راستای قلب واقعیت ها صورت گرفته است، ولی مسئله فلسطین همچنان خاستگاه وجدان جهانیان، ملل مستضعف و رنجور از ستم است. زمانیکه انسان فلسطینی به جهان استکباری که برای ظلم به فلسطینیان تبانی کرده است نگاه می کند متوجه می شود که این جهان دچار یک انحطاط اخلاقی در قبال فلسطینی شده است؟ از اینجا می توان دریافت که جای هیچ شگفتی نیست که انسان می بیند تلاش صهیونیست ها همواره در راستای عادی جلوه دادن غصب فلسطین و همراه ساختن تمامی مراکز تاثیر گذار و با نفوذ در قبول این حادثه و اینکه آن را یک واقعیت سیاسی محض و غیر قابل نقض و تعدیل به شمار آورند، باشد.

می توان ملاحظه کرد که “اسراییل” یگانه رژیمی است که در جهان همواره تکرار می کند که فلان شهر یعنی “قدس” پاتیخت ابدی آن است. حال آنکه ما نمونه چنین مسئله ای را در هیچ دولت باثبات جهان سراغ نداریم و هیچ دولت بی ثباتی وجود ندارد که به جهانیان گوشزد کند که پایتختش فلان شهر است. اما چون دزدان می ترسند که آنچه که به سرقت برده اند از کفشان به در شود، لذا همواره از این بابت در هول و هراس و بیمند.

ما نمی توانیم روحیه و ماهیت استعمارگری رژیم صهیونیستی را بدون واکاوی روان و روحیه دزدان درک کنیم. دزد همواره در هراس است و آرام و قرار ندارد. همانگونه که می بینم با شیطنت و شرارت های خود از آنچه که به سرقت برده است حفظ و حراست می کند؛ به ویژه اینکه اگر این مسروقه یک چیز ارزشمند و گرانبهایی باشد. در میان افراد باند سرقت یک نوع صمیمیت خاصی وجود دارد و این امر در میان صهیونیست ها در اوج خود است. ما این حالت را فقط در میان خانواده های مافیا مشاهده می کنیم؛ به شکلی که بازخورد این رفتار همبستگی آمیز و همدلانه بر ما نیز مشهود  است. مثلا در شرایطی یک از اعضای باند قربانی شود تمامی اعضا به نحو عجیبی منفعل می شوند و تحت تاثیر قرار می گیرند و چنانچه برخی از اعضا در دست دشمنانشان اسیر شوند بقیه حاضرند برای آزادی آنان هر چیزی را تقدیم کنند.

شاید خصیصه دزدی و یغماگری از شنیع ترین ویژگی های اخلاقی و ننگین ترین آن به شمار رود، علت چیست؟ چونکه خود این صفت متضمن یک دسته بیماری ها و رذایل اخلاقی است. انسان دزد دروغ می گوید، حیله گری می کند، نارو می زند و خساست می ورزد و کینه توز است. اگر این ویژگی های پست با یهودیت جمع شود در آن صورت مسئله چه شکل و شمایلی پیدا می کند. ما در اینجا از بعد نژاد پرستی سخن نمی گوییم، بلکه سخن ما درباره ارزش ها و عادات اجتماعی و فرهنگی یهودیان در گذر قرون گذشته و حال است؛ ارزش هایی که در فرهنگ مللی که با انسان یهودی در تماس و احتکاک بوده اند به ثبت و ضبط رسیده است.

ما قصد نداریم به آنچه که قرآن کریم درباره یهودیان و ارزش های انحرافی آنان ذکر کرده است بپردازیم. اگر ما نگاهی به گفته های “شکسپیر” و “دانتی” و تمامی میراث فرهنگی اروپایی ها درباره آزمندی یهودیان و تلاش آنان برای تامین منافع و زراندوزیشان بیندازیم در آن صورت ما غیر از تصویر یک انسان پست و دون مایه که تا حضیض نفس سقوط کرده است چیزی دستگیرمان نخواهد شد. امر خداوند متعال در قرار دادن انسان یهودی حامل این ویژگی های پست انسانی در سرزمین مقدس فلسطین بی حکمت نیست و فقط کسانی که خداوند متعال بر آنان منت خواهد نهاد به کنه این واقعیت پی می برند و لحظات افول پروژه شوم صهیونیستی در سرزمین فلسطین را نظاره گر خواهند بود. از این رو پایان این پروژه فصل نوینی از شکست ارزش های اهریمنانه در جهان و در عوض ظهور و پیدایش دوره ای از ارزش های خیرخواهانه را رقم خواهد زد.

در هر حال، بزرگ ترین دستاورد یغماگری صهیونیسم وادار ساختن قربانی فلسطینی به شناسایی حق موجودیت این یغماگر در فلسطین می باشد و این رژیم از زمان پیدایش خود همواره در راستای تحقق بخشیدن به آن تلاش می کند، چرا که به رسیمت شناختن این رژیم از سوی صاحب اصلی زمین هرگونه اعتراض به عدم مشروعیت آن یا ذی حق بودن آنچه را که صهیوینست ها به یغما برده اند ساقط می کند.   

با توجه به این مسئله تصادفی نبود که صهیونیست ها یاسر عرفات رئیس سابق تشکیلات خودگردان فلسطین را در کنفرانس “کمپ دیوید” تحت تعقیب قرار دهند و پس از آن همه امتیازدهی های بی ارزش عرفات از وی بخواهند تا بعدا دیگر از هیچ گونه مطالبه و خواسته فلسطینیان دم نزند. امروزه بسیاری از یادداشت ها و خاطرات وجود دارد که درباره آنچه که در ماه ژوئیه سال 2000 در این کنفرانس رخ داد صحبت می کند. این یادداشت ها تصویر روشنی درباره رفتار سارق با مال باخته ارائه می دهد.

در سطح فلسطین، پیروزی حماس فرصت مناسبی برای جبران اشتباهات گذشته است و برخی ها معتقدند که علت حذف فیزیکی رهبران حماس توسط “اسراییل” به عدم به رسمیت شناختن دشمن از سوی این جنبش در غصب فلسطین بر می گردد. این عدم به رسمیت شناختن آشکار آن را از نظر اخلاقی در جهان انگشت نما می کند. پیروزی حماس در انتخابات اخیر در واقعیت بازگو کننده خوی و صفت دزد بودن و پست بودن رژیم صهیونیستی در جهان است.

از این رو دیدیم که بسیاری از اندیشمندان و نویسندگان صهیونیست بر این باورند که پیروزی حماس مشروعیت اسراییل را زیر سوال برده است، زیرا مسئله مشروعیت “اسراییل” را به 60 سال قبل بازگردانده است. از این رو ما باید با گویا ترین عبارت ها اعلام بداریم که درخواست ما از طرف فلسطینی مبنی بر به رسمیت شناختن حق موجودیت “اسراییل” یک درخواست غیر اخلاقی است چرا که این اقدام به طور خلاصه به این معناست که مال باخته، سارق را و صاحب مال، غاصب را  و مسلوب شده، سالب را مظلوم، ظالم و قربانی، جلاد را به رسمیت بشناسد.

اگر جهانیان بر ما فشار وارد کنند که این رژیم را به رسمیت بشناسیم در آن صورت ما وظیفه داریم که آشکارا به جهانیان اعلام بداریم که این رفتار در قبال ما یک رفتار تروریستی و غیر اخلاقی است. رفتاری که به تجاوزگری، ظلم و ستم جایگاه می بخشد و با اصول بشری در تضاد است. رفتاری که جنایتکار را به قربانی و قربانی را به جلاد بی رحم مبدل می سازد و نشان از جنون و هیستری بی سابقه جنایتکاران است.

لینک کوتاه:

کپی شد