چهارشنبه 30/آوریل/2025

لابی صهيونيسم و حمايت از اسرائيل

سه‌شنبه 26-دسامبر-2006

  نوشته : دکتر محمد عبدالعزیز ربیع

  اصطلاح لابی صهیونیسم به مجموعه بزرگی از سازمان های یهودی اطلاق می شود که شمار آنها از مرز 200 نیز می گذرد. این سازمان ها خود را خادم “اسرائیل” و ضامن تامین حمایت های آمریکایی از این کشور می دانند. در میان سازمان ها و انجمن های یهودی مذکور “ایپاک” از اهمیت و فعالیت بیشتری در این زمینه برخوردار است و خود را ملزم به تامین حمایت های سیاسی، اقتصادی و نظامی لازم برای دولت عبری می داند.

به هر حال، با وجود آنکه لابی صهیونیسم عمر چندانی ندارد، ولی حمایت های آمریکا از رژیم صهیونیستی از سال 1922 و از زمانی آغاز شد که مجلس کنگره با تصویب قانونی، تشکیل یک سرزمین یهودی در فلسطین را تایید کرد که می توان آن را وعده بالفور دیگری برای جنبش صهیونیسم دانست.

مقولات اصلی که لابی صهیونیسم در توجیه ضرورت حمایت آمریکا از “اسرائیل” بر آن تاکید دارد، از محورهای مختلف تشکیل شده است که با استفاده از این مقولات در صدد جلب حمایت های دولت و ملت آمریکا است. شایان ذکر است که لابی صهیونیسم برای جلب حمایت یهودیان آمریکا نیز این گونه وانمود می کند که در صورت عدم حمایت از “اسرائیل” ماجرای بدبختی های قرن نوزدهم دوباره تکرار خواهد شد.

در مقدمه مقولات مذکور این ادعا قرار دارد که “اسرائیل” یک دولت ضعیف است که از هر سو توسط دشمنانش محاصره شده است و از این رو نیاز شدیدی به حمایت آمریکا و نیروهای حافظ صلح در جهان دارد و این دو وزنه جهانی باید به صف حامیانش بپیوندند و مدافع خواسته های سیاسی اش باشند؛ ولی وقتی از دریچه تاریخ و واقعیت به بررسی این مقوله می پردازیم به این نتیجه واضح و مبرهن می رسیم که رژیم صهیونیستی قوی ترین دولت در خاورمیانه است و ارتش این کشور یکی از پر تعدادترین و مجهزترین ارتش های جهان است.

در واقع، شمار سربازان یهودی که در سال های 1948، 1956، 1967 و 1973 در جریان حمله به کشورهای عربی شرکت داشتند، بیش از تمامی نیروهای عربی بود که به مقابله با ددمنشان صهیونیست برخاستند؛ علاوه بر این همه “اسرائیل” تنها کشوری در منطقه است که انواع سلاح های کشتار جمعی از اتمی گرفته تا غیر اتمی در اختیار دارد و از اینکه از سلاح های غیر متعارف علیه شهروندان بی پناه و بی دفاع فلسطینی و لبنانی استفاده کند، ابایی ندارد. دولت عبری امروز از جمله کشورهایی است که بیشترین تجاوزات و قانون شکنی ها را مرتکب می شود.

امروز اگر آمریکا واقعا می خواهد از طرف ضعیف تر در جریان چالش میان عرب ها و رژیم صهیونیستی دفاع کند، باید از فلسطینی هایی دفاع کند که به زور از کشورشان بیرون رانده و از نعمت آزادی محروم شده اند و در حال حاضر مجبورند که سایه شوم اشغالگران را بر سر خود ببینند.

دومین مقوله ای که لابی صهیونیسم در توجیه ضرورت حمایت آمریکا از رژیم اشغالگر قدس بر آن تاکید دارد، این ادعاست که دولت عبری تنها دولت دموکراتیک در خاورمیانه است و از همین رو اصول و آرمان هایی مشترک با آمریکا دارد؛ ولی واقعیت های سیاسی نشان می دهد که “اسرائیل” از زمان تشکیل تا کنون حتی برای لحظه ای دموکراتیک نبوده است چرا که از همان زمان ظهور که البته آن هم غیر قانونی و غیر دموکراتیک بود، شروع به اجرای قوانین نژادپرستانه علیه فلسطینیان ساکن اراضی اشغالی 48 کرد و دولتش را در اراضی اشغالی بنیاد نهاد و علاوه بر این قسمت اعظم مناطق زراعی فلسطینیان را نیز به اشغال خود درآورد و صاحبان آن را از کشت و زرع در زمین های خود منع کرد.

نکته ای که در اینجا نباید به سادگی از کنارش گذشت، آن است که اشغال کرانه باختری، نوار غزه، بلندی های جولان و احداث شهرک های صهیونیست نشین در مناطق مذکور و همچنین مخالفت اشغالگران با پذیرش مصوبات بین المللی و اعطای حق تعیین سرنوشت به ملت فلسطین به طور کل با اصولی همچون عدالت و دموکراسی مخالفت دارد.

سومین مقوله ای که لابی صهیونیست بر آن تاکید دارد، آن است که “اسرائیل” دولت یهودیانی است که سال ها در اروپا از نژادپرستی رنج می بردند و این حق آنان است که از داشتن دولتی بهره مند باشند که امنیت و آرامش را برای آنان به ارمغان آورد.

منطق به هیچ وجه نمی پذیرد که مظلوم به ظالم مبدل شود و تنها به مجرد اینکه اجداد صهیونیست ها در اروپا مورد ظلم واقع شده اند، اشغالگران این حق را برای خود بدانند که از جهان متمدن امروزی برای تحقق خواست های ظالمانه اش یاری بخواهد. هولوکاست با وجود آنکه یک جنایت زشت به شمار می رود، ولی نباید از آن به عنوان توجیهی برای انجام جنایت های مشابه در حق ملت بی دفاع فلسطین استفاده کرد، ملتی که هیچ گناهی در حق یهودیان مرتکب نشده است.

“اسرائیل” در سال 1948 از طریق گفتگو با فلسطینیان سرزمین هایشان را اشغال نکرد، بلکه در این راه از خشونت، کشتار کوچک و بزرگ و تجاوز به زنان و دختران استفاده کرد.

در این میان مقوله بعدی که بیان آن از سوی لابی صهیونیسم بیشتر از همه در حکم به سخره گرفتن عقل و خرد بشری است، این ادعا است که “اسرائیل” یک دولت آرمانی است و عملکردش از تمامی کشورهای منطقه بهتر و برتر است، ولی با نگاهی کوتاه می توان به دروغین بودن این ادعا پی برد. بی گمان کارنامه سیاه جنایت های اشغالگران قدس از زمان آلمان نازی بی نظیرترین بوده است.

“اسرائیل” در سال 1948 با ارتکاب جنایت هایی هولناک در حق فلسطینیان بی گناه توانست، سرزمین اسرا و معراج را به اشغال خود در آورد که البته رهبران تروریست یهودی و در راس آنها اسحاق شامیر، مناحیم بیگن و دیوید بن گوریون نیز وجود این کشتارها و جنایت های وحشیانه را تایید کرده اند؛ علاوه بر این نیروهای صهیونیست در سال های 1949 ـ 1956 در حدود 2700 ـ 5000 فلسطینی را که قصد بازگشت به خانه و کاشانه به تاراج رفته خود را داشتند، به شهادت رساندند که این رفتار خود حکایت از آن دارد که این رژیم یک رژیم غیر قانونی، غیر دموکراتیک و غیر انسانی است. هنگامی که برگه های پرونده های جنایت های اشغالگران را ورق می زنیم، می بینیم که  اشغالگران ددمنش صهیونیست در جریان جنگ 1956، 1967 و 1973 بر خلاف قوانین بین المللی و معاهده چهارم ژنو هزاران اسیر مصری را کشتند.

در سال 1967 این رژیم به اصطلاح قربانی 250 هزار فلسطینی را از کرانه باختری و 80 هزار سوری را از بلندی های جولان اخراج کرد؛ البته باید به این تعداد 800 هزار نفری را که در سال 1948 (یعنی نیمی از جمعیت ملت فلسطین) آواره ساخت، نیز اضافه کرد.

دشمن اشغالگر قدس در سال های 1987 ـ 1989 یعنی در سال های انتفاضه اول، علاوه بر قتل هزاران مرد و زن فلسطینی، دست و پای 24 ـ 29 هزار کودک بی گناه فلسطین را شکست.

در مورد توانایی ارتش اسرائیل به ویژه در زمینه ترور رهبران فلسطینی، بد نیست به اظهار نظرهای روزنامه صهیونیستی “هاآرتص” در این زمینه نگاهی بیاندازیم. این روزنامه صهیونیستی در توصیف توان جوخه های ترور “اسرائیل” می گوید: «ارتش به ابزار کشتار با کفایت و با توانمندی بالا تبدیل شده است.»

اسحاق شامیر در پاسخ به انتقاداتی که از اقدامات تروریستی ارتش “اسرائیل” صورت می گرفت، می گفت: «اخلاقیات و سنت های یهودیان این اجازه را به آنان می دهد که از تروریسم به عنوان وسیله ای برای جنگ استفاده کنند.»

لینک کوتاه:

کپی شد