1- مقدمه:
از چندی پیش رسانههای دیداری و مکتوب به بررسی توافق میان بنی گانتز وزیر جنگ و عومر بارلیف وزیر امنیت داخلی اسرائیل در خصوص تشکیل یک لشگر نظامی جدید منطقهای پرداختهاند که ماموریت آن برخورد با جامعه عرب در اراضی اشغالی 1948 است. لذا در این مقاله به تحلیل شرایط جدید و تمرکز بر پیامدهای این تصمیم و انگیزههای متصور از آن میپردازیم. همچنانکه واکنش احتمالی نیروهای مقاومت نسبت به این تصمیم در بخش نظامی و مردمی در تمام مناطق سه گانه اراضی اشغالی 1948، کرانه باختری و غزه مورد بررسی قرار خواهد گرفت. در پایان نیز توصیههایی برای تعامل با شرایط جدید ارائه خواهد شد.
2- شرایط جدید:
بنی گانتز وزیر جنگ اسرائیل برای ایجاد یک ساختار جدید نظامی منطقهای با استعداد 3 تیپ نظامی تصمیم گیری نموده که از نیروهای در خدمت نظامی و نیروهای احتیاط عملیاتی که پیش از این در یگانهای پلیس مرزی خدمت میکردهاند تشکیل شده است. هدف از این اقدام در مرحله اول تقویت ظرفیتهای رزمی با افسران پیاده و زرهی بوده به نحوی یگان جدید تشکیل شده بتواند ماموریتهای خود در برخورد با حوادث امنیتی را در چارچوب «حفظ امنیت جاری» انجام دهد. همچنین قدرت بیشتر برای مقابله با پدیده خشونت مسلحانه و مواجهه با هر گونه اعتراض در جامعه عربی هنگام درگیری نیروهای نظامی در ماموریتهای جنگی در جنگهای محدود به لحاظ زمانی و مکانی یا جنگهای گسترده و طولانی مدت از دیگر اهداف تشکیل این یگان نظامی محسوب میشود.
3- پیامهای تصمیم جدید
الف- توانایی و آمادگی: اولین پیام این تصمیم آن است که ما در برابر تشکیل یک یگان نظامی جدید با استعداد 3 تیپ که تعداد آنها به 3 هزار نفر – کمی بیشتر یا کمتر – از انواع نیروهای پیاده میرسد قرار داریم. این به معنای آن است که گروههای مقاومت در کرانه باختری و نوار غزه و همچنین فرزندان ملت فلسطین در مناطق اشغالی 1948 باید این یگان نظامی جدید را در برنامه ریزیها برای هر گونه اقدام نظامی آینده مد نظر قرار دهند و در این خصوص تفاوتی میان برنامه ریزی برای اقدامات نظامی یا حرکتهای مقاومت مردمی وجود ندارد. همچنانکه باید به این مساله توجه داشت که نیروهای نظامی اصلی دشمن – گولانی، گفعاتی، ناحال و تیپ چتربازان – در آینده از جایگاه برتری به لحاظ رزمی قرار داشته و از آنها در مواقع و حوادث مهمتر استفاده خواهد شد.
ب- ناکافی بودن ظرفیتهای کنونی برای مقابله با تهدیدات: پیام دوم احتمالی این تصمیم آن است که نیروهای نظامی دشمن که با حوادث نظامی و امنیتی فلسطین اشغالی مبارزه میکنند برای مقابله با مجموعهای از تهدیدات داخلی و خارجی به طور همزمان آمادگی کافی ندارند. چنانچه این نیروهای نظامی و دیگر نیروهای پشتیبان آنها که به طور دائم در روند ایجاد امنیت جاری در جامعه مشارکت دارند عملاً از جهت آمادگی، کارآمدی و شرایط روانی به نیروهای پلیس برای مقابله با حوادث امنیتی تبدیل شدهاند و نه نیروهای نظامی که از آنها مقابله و دفع تهدیدات نظامی در جبهههای مختلف جنگی در آینده انتظار میرود و این روند میتواند بر کارآمدی رزمی آنها تاثیر گذار باشد.
ج- اختصاص ظرفیتها برای مقابله با تهدیدات بر اساس اولویتها: از دیگر پیامهای این تصمیم آن است که دشمن اسرائیلی مجموعه تهدیداتی دارد که آنها را از جهت میزان خطرات دسته بندی و اولویت بندی نموده و بر اساس این تقسیم بندی و اولویتهای آنها اقدامات ضروری را انجام داده و ظرفیتهای لازم برای این منظور را اختصاص داده است. این به معنای آن است که دشمن باید ظرفیتهای لازم برای سازگاری با این تهدیدات را اختصاص دهد به نحوی که آنچه از امکانات و منابع برای مقابله و جلوگیری از تهدید مهمتر و خطرناکتر وجود دارد میبایست اختصاص داده شود تا از تبدیل شده آنها به خطری که اصل وجود دشمن را تهدید میکند جلوگیری به عمل آید.
د- افزایش کارآمدی نیروهای احتیاط برای توانمندی جهت انجام ماموریت: از جمله پیامهای این تصمیم آن است که نیروهای احتیاط نظامی و امنیتی که دشمن در بسیاری از عملیاتهای خود بر آنها اتکا دارد و در هر ماموریت نظامی برای آنها اهمیت ویژهای قائل است از کارآمدی رزمی مناسب برخوردار نیستند تا بتوانند وارد درگیریها شده یا تهدیدات مهمی را دفع کنند. از این جهت ما معتقدیم دشمن در تمام نبردهای اخیر به نیروهای احتیاط اهمیت داده و پس از آماده کردن آنها در مناطق مختلف جنگی مستقر نموده است. اما دشمن همچنان در وارد کردن نیروهای احتیاط به درگیریهای شدید تردید داشته و نگران آن است که این نیروها در تحققق اهداف خود شکست خورده و این ناکامی بر روحیه دیگر نیروها تاثیر منفی داشته باشد. لذا جای دادن نیروهای احتیاط در ذیل این یگان تازه تاسیس به معنای آن است که این نیروها تحت آموزشهای بیشتری قرار گرفته و منابع و ظرفیتهای بیشتری برای آنان اختصاص داده خواهد شد تا بتوانند ماموریتهای محوله جنگی در آینده را انجام دهند.
هـ- تغییر تهدیدات نهفته و نگرانی از غیر قابل کنترل شدن آنها: آخرین پیام تاسیس این یگان نظامی که میتوان در مورد آن سخن گفت که خطرناکترین پیام نیز محسوب میشود آن است که دشمن اسرائیلی به هموطنان ما در اراضی اشغالی 1948 به عنوان یک بمب ساعتی و مین کار گذاشته شده در میان بدن خود نگاه میکند که هر لحظه امکان انفجار آن وجود دارد. این خطر تنها به اقدامات نرم از قبیل تامین اطلاعات مقاومت یا ایجاد مانع برای تحرک نیروهای دشمن یا انتقال پول و اطلاعات محدود نبوده بلکه از این سطح تجاوز نموده و میتوان آن را به نوعی جبهه جنگ داخلی نماید. اگر مدیریت این جبهه بهبود یافته و برای رشد و افزایش منابع و ظرفیتهای آن صبر لازم صورت پذیرد میتواند به مهمترین و خطرناکترین تهدیدی تبدیل شود که در آینده پیش روی دشمن قرار خواهد گرفت. به طوری که دشمن را به توقف تمام اقدامات جنگی خارجی خود برای مواجهه با این خطر داخلی وادار نموده که هشداری برای نابودی اصل وجود دشمن است.
این برخی از پیامهای تصمیمی است که معتقدیم باید بیش از این مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرد تا به فهم ما از این دشمن جدید و شناخت چگونگی مقابله با آن کمک نماید. همچنانکه این بررسیها به ایجاد تهدیدات و چالشهایی که میتواند دشمن را دائماً با خود درگیر نموده و آرامش و توزان را از آن بگیرد یاری رساند تا از این طریق نتواند طرحها و اقدامات لازم برای مقابله با نیروهای مقاومت و گروههای آن را برنامه ریزی نماید. به این ترتیب ظرفیت ابتکار و خلاقیت از دشمن سلب شده تا زمانی که شرایط و فضای مناسب برای وعده نهایی که دشمن در آن به طور کامل نابود میشود فراهم گردد.
4- توصیهها
در چنین شرایطی ما توصیههای ذیل را ارائه مینماییم:
الف- نظارت و مستند سازی تمام اطلاعات مربوط به این یگان تازه تاسیس: اولین توصیه منطقی در این زمینه لزوم رصد این یگان تازه تاسیس و جمع آوری اطلاعات از آن است – اطلاعات در خصوص تعداد افراد، تواناییها، برنامههای آموزشی، ماموریتها، اماکن تجمع، افسران و فرماندهان و نوع تسلیحات – و هیچ چیز نباید از این نظارت مخفی بماند و به طور مرتب مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. جمع آوری اطلاعات نیازمند آن است که افراد متخصص در گروههای مقاومت و نیروهای آنان اهمیت ویژهای برای آن قائل شوند چرا که اطلاعات زیر بنای ایجاد ظرفیت و توانایی و دستیابی به یک پیش بینی روشن از اقداماتی است که در آینده انجام خواهد شد.
ب- اطلاع از روند تشکیل و توسعه یگان نظامی: تاسیس این یگان نظامی به یکباره نبوده و برای ایجاد و توسعه آن از لحاظ ساختار و استعداد یک مسیر مشخص تعیین خواهد شد. لذا باید بر روند توسعه این یگان نظارت شده تا مقاومت غافلگیر نشود و ناگهان خود را در برابر یک یگان رزمی نبیند که از استعداد و ساختار سازمانی برای ایستادگی در برابر آن برخوردار نباشد. اگر این یگان از آمادگی لازم برای انجام ماموریتها و عهدهدار شدن مسئولیتهای خود برخوردار باشد مقاومت دچار غافلگیری میشود چرا که پیش از آن برای این حادثه آمادگی و برنامه ریزی نداشته است.
ج- شناخت معیارهای شروع روند جذب نیروها، عملیاتی شدن و انجام ماموریت توسط آنها: همچنین اطلاع یافتن از معیارها و شاخصهایی که حاکی از آغاز جذب نیرو برای این یگان و اعزام آنها به مناطق و جبهههای مختلف است نیز ضروری است. در اینجا برخی شاخصها مانند تعطیلی برخی کسب و کارها در بخشهای معین، کاهش تعداد کارکنان آنها، تردد غیر عادی در دانشگاهها و مراکز آموزشی و درخواست فراخوان از طریق ایمیل یا شبکههای اجتماعی وجود دارد. به طور خلاصه باید از این شاخصها و معیارها و پیامدهای آنها اطلاع یافته تا اقدام متناسب بر اساس آن در دستور کار قرار گیرد.
د- اطلاع از اماکن تجمع نیروها و تجهیزات حمل و نقل و جابجایی آنها: شناخت اماکن تجمع نیروهای این یگان و چگونگی انتقال آنان از این اماکن به مقرهای آموزشی، جبهههای جنگ یا عرصه درگیری و اینکه آیا مدارس، دانشگاهها و یا دیگر مراکز مکان تجمع این نیروها خواهد بود ضروری است؟ اینکه آیا ایستگاههای قطار، مترو و اتوبوس اماکنی است که افراد فراخوانده شده به خدمت نظامی در آنها تجمع میکنند؟ آیا افرادی که به خدمت فراخوانده شدهاند با وسیله نقلیه خاصی به اماکن آموزشی یا تجمع نیروها انتقال داده میشوند؟ دستیابی به این اطلاعات به برنامه ریزی و انجام اقدامات لازم برای کاهش سرعت فراخوان این یگان و مانع تراشی برای حرکت آنها کمک نموده و در زمان نیاز برای مقاومت وقت خریداری میکند.
هـ- ارتباط برقرار کردن با نیروهای این یگان برای آگاهی از روشهای عملیاتی و محدوده اختیارات آنان: برای آگاهی از این یگان و میزان کارآمدی جنگی، محدوده ماموریتی، اختیارات و قواعد درگیری حاکم بر رفتار آنها باید با این نیروهای آن ارتباط برقرار کرد. شناخت نیروهای مقاومت در کرانه باختری و نوار غزه و فرزندان ملت فلسطین در اراضی اشغالی 1948 از این مسائل آنها را برای تعیین ابزارها و اقدامات مورد نیاز برای مواجهه با این یگان رزمی جدید و نقشهایی که هر کدام از آنها باید عهدهدار شوند توانمند میسازد. نیروهای مقاومت و گروههای مختلف آن نبرد واحدی را مدیریت میکنند که دارای هدف واحد در سطح استراتژیک و اهداف متعدد تاکتیکی در سطح میدانی است که در نهایت در خدمت هدفی کلی در مسیر مقاومت و آزادی قرار دارد.
و- جنگ در تمام جبههها: اما توصیه پایانی که اصلیترین توصیه در مواجهه به دشمن به شمار میرود جنگ با آن در تمام جبههها و عدم اعطای فرصت به دشمن برای تثبیت یک جبهه و تمرکز بر جبهه دیگر است. چنانچه پیش از این گفتیم جغرافیای اراضی اشغالی واقعیتی را به دشمن تحمیل کرده که باید بر اساس نظریه اقدام در خطوط داخلی وارد جنگ شود و اصل اساسی آن این است که نباید در بیش از یک جبهه وارد جنگ شود بلکه باید جنگ در یک محور را تثبیت نموده تا در محور دیگری که مبارزه در آن خطر بیشتری دارد وارد درگیری شود.
این مروری گذار بر شرایط جدید فوق الذکر و برخی پیامها آن و ارائه چند توصیه برای این وضعیت بود. امیدواریم که این مقاله مختصر مورد توجه متخصصان امر قرار گرفته و آنچه لازم است بر آن افزوده و موارد زائد آن را حذف نمایند. و خداوند بر کار خود پیروز است اما بیشتر مردم نمیدانند.
عبدالله امین
37/12/2021