وقتی عبارت یا اصطلاح رئیس ستاد مشترک را می شنویم تصویر یک افسر ارشد و شاید ژنرال یا سپهبد و سردار را در ذهن تداعی می کند که تعدادی نشان و مدال بر روی سینه اش نقش بسته باشد و بر روی دوش هایش مقدار زیادی ستاره و تاج و شمشیر دیده شود و به احتمال زیاد، این افراد در چندین جنگ به تعداد موهای سرشان (البته اگر کچل نباشند) شرکت کرده اند و پیروزی های متعددی محقق کرده اند و به موجب آنها این نشان ها را دریافت کرده اند.
ما همیشه اسامی دانشکده های جنگی پیشرفته در انگلیس و آمریکا و غیره را شنیده ایم که بسیاری از افسران ارتش های کشورهای عربی در دوره های نظامی این دانشکده ها شرکت کرده و برگشته اند؛ انگار که کوزه را از چاه بیرون کشیده اند و به آن افتخار می کنند و در نهایت، هیچ استفاده ای هم از آنها نمی شود؛ گویی که برای تفریح به این کشورها رفته بودند.
محمد ضیف به دانشکده های نظامی انگلیس یا آمریکا و حتی روسیه نرفته بود، اما با دلیل و برهان قاطع ثابت کرد که از موفق ترین و با کفایت ترین فرماندهان ستادهای جنگی در جهان است و حتی می توان گفت که این مرد در تاریخ 7 اکتبر باشکوهبا نقشه نظامی که در هیچ کدام از دانشکده های نظامی یاد نگرفته بود، بلکه در زیر درختان زیتون در خان یونس، دیر البلح، جبالیا و بیت حانون در حال نظارت بر آموزش ها و تمرین های نظامی مبارزان مقاومت بود، چهره دنیا را تغییر داد.
محمد ضیف در یک روز و حتی می توان گفت در چند ساعت کاری کرد که تمامی ارتش های عربی از آغاز تأسیس شان تاکنون نکرده بودند. این ارتش ها باید در دانشکده های محمد ضیف در هوای آزاد و در محیط زیبای نوار غزه و اردوگاه های ایستادگی و پایداری در غزه آموزش های نظامی را پشت سر می گذاشتند.
ضیف در لباس نظامی که هیچ ارتباطی به دیگر لباس های ارتش های عربی نداشت و هیچ شباهتی میان آن و لباس های افسران و نظامیان دیده نمی شد و هیچ اثری از درجه نظامی یا نشان و مدال بر روی آن نبود و تنها یک دفتر یادداشت کوچک و یک خودکار در جیب آن دیده می شد، در یکی از خانه های مبارزان روی زمین می نشست و در حالی که یک فنجان چای با رائحه نعناع را نوش جان می کرد، نقشه خوانی می کرد و با دقت دستورات لازم را صادر می کرد.
محمد ضیف اخیرا بالاترین نشان را که «نشان شهادت» بود و ابو خالد خود بارها از خدایش مسألت کرده بود، دریافت کرد. چنین مردی چطور می تواند بدون دست یافتن به آرزوی خود؛ که همان شهادت باشد، از دنیا برود؟ ابو خالد، اگر به افتخار شهادت نائل نمی گشتی و به جمع همرزمان سابقت ملحق نمی شدی، چکار می کردی؟
محمد ضیف تنها فرمانده نظامی است که با شنیدن خبر شهادتش به همراه جمعی دیگر از فرماندهان مقاومت لرزه بر اندامم انداخت. چه مرد بزرگی بودی تو ضیف؟! انگار تو صرفا برای مدت کوتاهی مهمان بودی و سپس از پیش ما به جای دیگری نقل مکان کردی. دوست عزیز شهید من، مطمئنا این بهترین زاد و توشه دنیا بود.
محمد ضیف؛ نگران و ناراحت نباش، تو میراث بزرگی از خود به جای گذاشته ای و این مقاومت قهرمانانه که اثر انگشت تو در آن دیده می شود، برای ما کافی است. مطمئن هستم که اگر ضیف از پیش ما رفت، خداوند هزار ضیف به جای وی به ما خواهد داد. درود بر روح پاک و منزه تو. تو بهترین نشان افتخار بر سینه ما خواهی بود و مدال ها و نشان های مسی جعلی و بی ارزش آنها در برابر عظمت نشان شهادت تو هیچ ارزشی ندارند.