روز جهانی همبستگی با ملت فلسطین در حالی از راه فرا می رسد که امارات تا خرخره غرق آنچه که می توان آن را پلید ترین داستان عاشقانه سیاسی در تاریخ خواند (عادی سازی روابط با رژیم اشغالگر قدس) شده است. رژیمی که از کانال زور و غصب و جنایت و تبانی بین المللی در سرزمین فلسطین کاشته شده است.
آنچه که رخ می دهد حتی خود صهیونیست ها را نیز انگشت به دهن کرده است، آنچه را که عادی سازان روابط انجام می دهند از حد و اندازه رویاهای دشمن صهیونیستی و کابوس برادر فلسطینی فراتر رفته است، فلسطینی که در این روزها به اطراف خود می نگرد و می بیند که آزادگان جهان در جای جای مختلف روز جهانی همبستگی با ملت فلسطین را جشن می گیرند، حال آنکه سران امارات برای همبستگی با دشمن صهیونیستی علیه ملت فلسطین ابزارهای جدیدی را ابداع می کنند.
عادی سازی روابط با “اسرائیل” و قطع رابطه با فلسطین، عنوان و اساس پیوند و رابطه ابوظبی با رژیم متجاوز صهیونیستی است؛ به نحوی که این امر حکایت از آن دارد که ماموریت عمده دوستداران فلسطین در زمان آینده دستیابی به عادی سازی روابط میان اعراب و فلسطین پیش از مبادرت ورزیدن به مقابله با عادی سازی روابط میان اعراب و رژیم صهیونیستی خواهد بود.
در این تراژدی تاریخی اصطلاحات معنا و مفهوم واقعی خود را از دست می دهند و واژگان و الفاظ معانی ناهمگونی و عجیب و غریبی پیدا می کنند و در نهایت از تو خواسته می شود که این معیارهای نادرست آنان را بپذیری؛ به گونه ای که مقاومت در برابر ظلم و ستم یک اقدام جنون آمیز و دیوانه وار قلمداد می گردد و دفاع از ظلم و ستم اوج درایت و حکمت به شمار می رود و واژه عادی سازی روابط مفاهیم دیگری پیدا می کند.
در خصوص رابطه میان فلسطین و رژیم صهیونیستی باید گفت که مناسبات میان طرفین باید مبتنی بر قرار گرفتن زندگی شهروندان فلسطینی بر محور مقاومت در برابر اشغالگران صهیونیست باشد، نویسنده این مقاله نیز آرزومند است که رابطه طبیعی میان جهان عرب ورژیم صهیونیستی نیز مبتنی بر محور مقاومت در برابر اشغالگران صهیونیست باشد. چنین رابطه ای میان فلسطینیان و صهیونیست ها یک رابطه منطقی است و هر چه غیر آن باشد غیر منطقی می باشد.
به عنوان مثال هنگامی که رابطه میان شخص ربوده شده یا ستمدیده یا مقتول و فرد مجرم و خون آشام مبتنی براحساس تنفر و بیزاری و تمایل به مقاومت در برابر جانی و بازگرداندن حق این شخص ربوده شده یا مقتول باشد، در چنین حالتی این رابطه کاملا طبیعی و قبل از هر چیزی اخلاقی است و اگر غیر این باشد غیر عادی و غیر منطقی به شمار می رود.
از منظر هر فرد خرد ورز و خردمند و منطقی، معنی اصلی عادی سازی یا بازگرداندن یک چیز یا رابطه یا شکل و ساختار به ماهیت اصلی خود یا تبدیل یک چیز غیر طبیعی به حالت طبیعی است.
در خصوص روابط میان اعراب و صهیونیست ها، باید گفت که تا پیش از کاشته شدن تخم رژیم صهیونیستی به عنوان یک شی نامانوس در منطقه عربی چنین “رابطه طبیعی” میان کشورهای معمول وجود نداشت.
بنابراین تنها معنی عادی سازی روابط با رژیم اشغالگر قدس در حقیقت تبدیل یک چیز غیر طبیعی و استثنایی و غریب به یک چیز طبیعی است.
با توجه به این مسئله، تنها معنی درست رابطه طبیعی میان فرد مورد تجاوز قرار گرفته و دشمن، یا میان اشغالگر و ملتی که سرزمینش به اشغال درآمد، قرار گرفتن این رابطه بر محور مقاومت در تمامی ابعاد و اشکالش است تا این روند غیر طبیعی و غیر اخلاقی به پایان برسد و کارها به حالت طبیعی خود برگردد.
عبدالوهاب المسیری اندیشمند فقید بزرگ در جریان تحقیق پیرامون روند پیدایش اصطلاح عادی سازی رابطه به این جمع بندی رسید که این اصطلاح در فرهنگ لغت صهیونیست ها وجود داشت که به یهودیان در تبعید اطلاق می شد که صهیونیست ها آنان را شخصیت های منحرف و غرق در تبهکاری و حقه بازی و دوز و کلک قلمداد می کنند.
این اقدام در حالی صورت می گیرد که صهیونیسم خود را به عنوان یک جنبش سیاسی و اجتماعی معرفی کرده است، جنبشی که در راستای احیای هویت یهودیان تلاش خواهد کرد تا یهودیان همانند تمام ملت های جهان، هویت یک ملت را به خود بگیرند.
