شنبه 10/می/2025

مروری بر زندگی و مبارزات شیخ صالح العاروری

دوشنبه 30-نوامبر-2009

  مقامات رژیم صهیونیستی بازداشت اداری شیخ صالح محمد سلیمان العاروری را برای ششمین بار متوالی تمدید کردند. شیخ صالح پس از حوادث تأسفبار درگیری میان حماس و فتح در نوار غزه که از کنترل خارج شده بود، در تاریخ 24/6/2007 به اسارت مجدد اشغالگران صهیونیست در آمد. شماری از افراد فلسطینی صاحب نفوذ در گروه مقابل جنبش حماس، تلاش کردند که این حوادث را به کرانه باختری رود اردن منتقل کنند، اما شیخ صالح که بسیار تلاش می کرد وحدت ملت فلسطین را حفظ کند و اجازه ندهد عده ای به انسجام ملی فلسطینیان خدشه وارد کنند با همکاری شماری از فرزندان مخلص فلسطین سد راه مغرضان، کینه توزان و توطئه گران شد و از کشیده شدن درگیری به کرانه باختری و قربانی شدن فلسطینیان به دست اشغالگران و سیاست هدفمند آنان ممانعت بعمل آورد. اشغالگران قصد داشتند اوضاع داخلی فلسطین را متشنج سازند و در بین فلسطینیان دو دستگی ایجاد کنند. شیخ ابو محمد شبانه روز، روزهای سخت و طاقت فرسا و در فضای متشنج که فشارهای روحی بسیاری در آن حاکم بود، به تلاش خود ادامه داد و نقش بزرگی در آرام کردن اوضاع در کرانه باختری و خاموش کردن شعله های اختلاف و درگیری ایفا کرد. برای تحقق این اهداف، شیخ صالح و دوستانش ناچار شدند با طرف های درگیر و مسئولان و اعضای گروه ها تماس هایی برقرار سازند که در همین راستا با رهبران حماس در داخل و خارج و نیز با ریاست تشکیلات خودگردان و رهبران و مسئولان جنبش فتح و دستگاه های امنیتی و نیز دیگر مسئولان تشکیلات خودگردان تماس های زیادی برقرار کنند. این تلاش های پاک و مبارک که هدف از آن حفظ وحدت ملی فلسطین و رویارویی با اشغالگرانی بود که گلوله هایشان بین فلسطینیان فرقی نمی گذاشت، از چشم مسئولان رژیم صهیونیستی که تمام توان خود را به کار می بستند تا با دامن زدن به درگیری ها آتش جنگ داخلی را شعله ور سازند، به دور نماند و بلافاصله شیخ صالح را به همراه شماری از دوستانش که عضو جنبش حماس بودند، به اسارت در آوردند. مقامات صهیونیست می خواستند صحنه کرانه باختری رود اردن را از شخصیت های فعال مسلمان پاک کنند، چرا که این سیاست دائمی اشغالگران است که هر از چند گاهی دست به بازداشت های گسترده می زنند تا فضای مناسبی را برای اختلافات داخلی فراهم سازند. اشغالگران “اسرائیلی” همیشه تلاش می کنند درگیری ها را به سمت جنگ داخلی در کرانه باختری سوق دهند از این رو بی تردید این اقدام هدف راهبردی رژیم اشغالگر محسوب می شود کما اینکه در حال حاضر نهادهای امنیتی در کرانه باختری با اشکال مختلف هر گونه تلاش برای مقاومت را به بهانه درگیری با حماس به منظور جلوگیری از سیطره این جنبش بر کرانه باختری سرکوب می کنند. این چیزی است که آنها در اذهان خود می پروراند و در عالم خارج عینیت ندارد؛ زیرا اگر چنین بود و حماس تلاش می کرد که بر کرانه باختری سیطره یابد در برابر اذیت و آزار هموطنان خود ساکت نمی نشست. موضع ثابت حماس این است که به هیچ مغرض یا ترسوی اجازه نمی دهد علیه حماس و فلسطینیان شریف و آزاده به اقدامات و تجاوزات وحشیانه دست زنند و موجب بروز درگیری داخلی و سرگرم ساختن فلسطینیان به اختلافات داخلی برای خدمت به اشغالگران، شوند.

حوادثی که در غزه رخ داد وضعیتی استثنایی است که ابعاد و علل آن بر کسی پوشیده نیست. برخی تلاش کردند که به انگیزه ها و دلایل مختلف طرح تشکیل دولت وحدت ملی را با ایجاد آشوب طراحی شده از جانب کوندالیزا رایس، به شکست بکشانند. اگر آن دسته از افرادی که تلاش می کنند عرصه فلسطین دائما صحنه هرج و مرج و آشوب و ناامنی و نقض قانون باشد، نبودند، حماس هیچ گاه تصمیم به اقدام قاطعانه نمی گرفت. مشکلات به وجود آمده، همه اش محصول همان توطئه ها و طرح های آمریکاست. مقامات آمریکایی تلاش کردند با انتخاب افراد خاصی از سازمان های امنیتی، آنان را تحت آموزش های ویژه قرار دهند به این بهانه که می خواهند توانایی های سازمان های امنیتی فلسطینی را ارتقا دهند. جالب این که قرار بود سلاح های این افراد نیز از جانب اسرائیل تامین شود! افرادی مانند دایتون، فریزر، جونز و دیگر تیم های سازمان سی آی ای آمریکا کاملا در این فعالیت ها مشارکت داشته اند. گزارشی که دایتون به کنگره آمریکا ارائه داد، موضوع را افشا ساخت و همین امر موجب شد آقای محمود العالول در برنامه ای تلویزیونی که با حضور سرلشکر عدنان الضمیری که در آن زمان سخنگوی سازمان های امنیتی فلسطین بود، برگزار گردید، از مقامات فلسطینی دخیل در این قضیه بخواهد که درباره آن توضیح دهند.

در گزارش دایتون آمده بود که ژنرال های آمریکایی و افسرات اطلاعاتی این کشور بر همه امور در فلسطین مسلط هستند و به همراه افراد تیم های تحت نظر خود، مرجع حل و فصل همه امور امنیتی در این سرزمین هستند.

مقامات اشغالگر هنگامی که دیدند شیخ صالح تلاش های زیادی می کند که دامنه درگیری بین فتح و حماس به کرانه باختری کشانده نشود و شکاف بین فلسطینیان پر شود، ایشان را دستگیر و به صورت مکرر بازداشت اداری وی را به اتهام “رهبری حماس و تأثیر زیاد ایشان در حماس و خارج آن” تمدید کردند. سازمان های امنیتی رژیم صهیونیستی در جریان محاکمه شیخ در دادگاه به پرونده های به اصطلاح محرمانه ای استناد می کنند که در خلال گزارش های اطلاعاتی به دادگاه مذکور ارائه داده اند. همه این گزارش ها بر حدس و گمان استوار است نه بر واقعیت.

احساس مسئولیت و اشتیاق فراوان شیخ صالح به تحقق وحدت ملی او را به انجام تلاش های مستمر و فعالیت های گوناگون برای تحقق این امر وادار ساخت. بازداشت مجدد در حالی صورت گرفت که او کمتر از صد روز را در آزادی به سر برده بود و پیش از آن، بیشتر از پانزده سال از بهترین دوره عمر خود را در زندان های اشغالگران صهیونیست سپری کرده بود. او در طول این مدت رنج ها و مشقت ها و مرارت های زیادی را تحمل کرده بود.

شیخ صالح العاروری از شخصیت های مطرح اسلامی فلسطین است که از اعتبار و محبوبیت بالایی در میان فلسطینیان برخوردار است، زیرا در خانواده ای متدین دیده به جهان گشوده است. پدرش تأثیر زیادی در شکل گیری تربیت اسلامی در ایشان داشت. شیخ محمد العاروری پدر شیخ صالح و حافظ قرآن بود. او برای مردمی که به مسجد واقع در نزدیکی منزلش می آمدند، امامت می کرد که این امر بر تمام اعضای خانواده تأثیر گذاشت و موجب شد که آنها بر سر سفره قرآن تربیت یابند. شیخ صالح از کودکی به همراه پدر در نماز جماعت مسجد حاضر می شد که این امر محبت دین و اسلام و تعهد نسبت به آنها را از کودکی در وجودش پرورش داده است. ایشان در تاریخ 19/8/1969 در این روستا که روی کوهی واقع شده است و بر چند روستای دیگر در شمال و غرب فلسطین مشرف است، دیده به جهان گشود. شیخ صالح نیز مانند پدر همیشه دوست داشته است تا در قله های سر به فلک کشیده زندگی کند. گذشت سال ها ثابت کرده است که ابو محمد صاحب رسالتی بزرگ و هدفی بزرگ و والاست. دیدگاه او نسبت به پیرامون خود چنین است و آن را به دیگران نیز گفته است که انسانی که تنها برای خود زندگی می کند زندگی او کوتاه به نظر می رسد. عمر چنین فردی از روزی که به دنیا می آید تا همان روزی است که از دنیا می رود، اما چنانچه برای هدفی والا و رسالتی بزرگ زندگی کند این زندگی حتی از تمام عمرش بیشتر به نظر می رسد. از این رو دنیا را سه طلاقه کرده است و به آن تکیه نمی کند و زرق و برقش او را به خود وابسته نمی سازد.

شیخ صالح مقاطع ابتدایی و راهنمایی را در مدارس روستا سپری کرد. وی دانش آموزی کوشا و با ادب بود که جدیت و کوشا بودنش در عمل به تکالیف کلاسی اش کاملا هویدا بود. پس از اتمام دوره دبیرستان در رام الله، تحصیلات خود را در رشته فقه اسلامی در دانشگاه الخلیل پی گرفت. ایشان از جمله دانشجویان موفق دانشگاه بود و نیز از جمله دانشجویانی بود که رسالت گسترش دعوت اسلامی را در میان دانشجویان برعهده داشت. از آنجایی که شیخ صالح توان بالایی در گفتگو و قانع ساختن دیگران داشت و شخصیت وی از جذابیت ویژه ای برخوردار بود به طوری که شنوندگان را تحت تأثیر قرار می داد و آنها را مجبور می ساخت که به او احترام بگذارند، همیشه تلاش می کرد که اختلافات بین دانشجویان را حل و فصل کند. وی در دوران راهنمایی و دبیرستان نیز از این صفت برخورداربود، بلافاصله برای حل و فصل اختلافات بین همشاگردی هایش اقدام می کرد و تا زمانی که بین دو طرف صلح و آشتی برقرار نمی کرد و همدلی و دوستی را جایگزین دشمنی و محبت را جایگزین تنفر نمی ساخت، آرام نمی گرفت. این امر موجب شده بود که محبت ویژه ای در قلب تمام کسانی که با او تعامل داشتند، چه در دوران کودکی یا در سال های تحصیل در دانشگاه یا پیش از آن یا در خلال اسارت ایجاد شود. شاید یکی از دلایلی که باعث شده بود شیخ صالح برای از بین بردن شکاف بین برادران متخاصم در حماس و فتح سستی به خود راه ندهد همان ویژگی های شخصیتی وی باشد. ایشان از اینکه آزادی خود را به بهای ایجاد همدلی و وحدت از دست داده است، پشیمان نیست، ایشان برای آن تلاش زیادی کرده بود، اما بازداشت اخیر که 28 ماه طول کشید، مانع تکمیل آن شد.

وجود مجموعه ارزش های دینی و اخلاقی و ملی در شخصیت مجاهد بزرگ، شیخ صالح العاروری و نیز مهارت و توان ایشان در رهبری که از کودکی در او بود و علم و شیوایی بیان ایشان موجب گردیده بود که شایسته امیری انجمن اسلامی در دانشگاه الخلیل در سال دوم دانشگاه را داشته باشد. شخصیت توانا و رهبری قاطعانه و برخورد حکیمانه و دوراندیشی سیاسی شیخ صالح سبب گردید تا وی همچنان امیر انجمن اسلامی دانشگاه الخلیل باشد تا آنکه در تاریخ 21/10/2002 برای سومین بار متوالی از سوی اشغالگران صهیونیست دستگیر شد. باید یادآوری شود که دانشگاه الخلیل همزمان با آغاز انتفاضه اول فلسطینیان در سال 1987 میلادی تعطیل شد و این تعطیلی سه سال به طول انجامید.

شیخ صالح نخستین بار در سال 1990 به مدت یک سال به اتهام مشارکت در فعالیت های دانشجویی از سوی اشغالگران بازداشت گردید. شخصیت دینی و تربیتی وی پس از آنکه در دوران کودکی در دست پدر شکل گرفت در درون جماعت اخوان المسلمین صیقل خورد و به وضعیت مطلوب خود در آمد. در فعالیت های مبارزاتی علیه اشغالگران که همه روزه ادامه داشت، شرکت کرد و پس از تشکیل جنبش مقاومت اسلامی ـ حماس ـ از همان روز اول در فعالیت هایش مشارکت جست و بعدها در شاخه نظامی آن نیز عضو گردید. نهادهای امنیتی “اسرائیل” ایشان را به تأسیس گردان های شهید عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش حماس در استان الخلیل متهم کردند و او را یکی از مؤسسان نخستین این گردان ها در کرانه باختری رود اردن قلمداد می کنند. نهادهای امنیتی “اسرائیل” خبری مبنی بر دستگیری شیخ صالح العاروری منتشر کردند و او را مؤسس گردان های شهید عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش حماس در کرانه باختری خواندند، پس از بازداشت ایشان در تاریخ 21/10/1992 و بازداشت شماری از مجاهدان شاخه نظامی جنبش حماس در کرانه باختری اعترافاتی علیه وی گرفته شد. شیخ صالح تحت بازجویی های بسیار سنگدلانه ای قرار گرفت. اشغالگران انواع روش های بازجویی نظامی را علیه ایشان بکار بستند، او را به شدت کتک زدند و شب های پیاپی از خواب محروم ساختند و تحت شکنجه روحی و بدنی تحمل ناپذیری قرار دادند که در آن تمام ارزش های اخلاقی و انسانی زیر پا گذاشته می شد، اما شیخ صالح اعتراف نکرد. سازمان های امنیتی رژیم صهیونیستی با وجود بازجویی های وحشیانه ای که انجام دادند، نتوانستند از ابو محمد اعتراف بگیرند که او مؤسس گردان های شهید عزالدین قسام شاخه نظامی جنبش حماس در کرانه باختری است، اما دوستان مجاهد ایشان به این امر اعتراف کردند و گفتند که وی به همراه شماری از دلاورمردان مجاهد، گردان های شهید عزالدین قسام را در کرانه باختری تأسیس کرده اند. دادگاه نظامی “اسرائیل” آن روز شیخ صالح را به پنج سال حبس عادی به اضافه بیست و هفت سال حبس تعلیقی و جریمه نقدی هنگفتی محکوم کرد. این محکومیت نهادهای امنیتی “اسرائیل” را راضی نساخت. سازمان های اطلاعاتی درباره محکومیت ایشان نظر دیگری داشتند و حکم دادگاه ها را نقض کردند و ایشان را آزاد نساختند و سیاست بازداشت موقت را در پیش گرفتند و پس از پایان دوران محکومیتش او را همچنان در بازداشت نگاه داشتند. نهادهای امنیتی رژیم صهیونیستی شروع به جمع آوری اطلاعات درباره فعالیت های ایشان در داخل زندان کردند و به اتهاماتش افزودند و کوشیدند دوباره او را محکوم سازند. با وجودی که نهادهای امنیتی بارها شیخ صالح را به مراکز بازجویی و شکنجه بردند، اما ایشان مقاومت وصف ناپذیری از خود نشان داد و با پایداری و روحیه بالای خود رویاهای نیروهای امنیتی و اطلاعاتی رژیم صهیونیستی را به دیوار کوبید. دادگاه نظامی “اسرائیل” پس از پایان بازداشت اداری وی حکم ظالمانه ای داد و ایشان را به پنج سال حبس محکوم کرد. این دوره نیز در سال 2003 میلادی به پایان رسید و نهادهای اطلاعاتی او را بار دیگر به بازداشت موقت محکوم کردند. آنها می خواستند با این روش از شیخ صالح به عنوان مؤسس جنبش حماس که شاخه نظامی آن در سال های گذشته اشغالگران را بسیار مورد اذیت و آزار قرار داده بود، انتقام بگیرند. نهادهای اطلاعاتی “اسرائیل” خواستند با ابو محمد تصفیه حساب کنند. ایشان تا تاریخ 11/3/2007 در بازداشت موقت به سر می بردند و این بازداشت ها پانزده سال به طول انجامید. نهادهای امنیتی هر بار به اتهامات ابو محمد می افزودند زیرا او به هیچ یک از اتهامات و در رأس آنها تأسیس شاخه نظامی حماس در کرانه باختری و پناه دادن و مساعدت فراری ها و نیز در اختیار داشتن سلاح و مواد ممنوعه اعتراف نکرده بود.

پانزده سال اسارت در بازداشتگاه های اشغالگران که بهترین روزهای جوانی شیخ صالح را از وی گرفت، باعث نشد که این دلاورمرد عرصه جهاد از مسئولیت شانه خالی کند از این رو هنگامی که دید آتش اختلاف در عرصه فلسطین شعله ور شده است وارد میدان شد. شیخ صالح می توانست بگوید که 15 سال از عمر خود را برای این راه صرف کرده و اکنون زمان آن رسیده است که به دنیا روی آورد، اما ایشان هرگز نمی توانست این را بپذیرد که آتش فتنه به جان ساختار جامعه فلسطین بیفتد و او آرام بنشیند. با وجودی که از آزادی شیخ صالح صد روز بیشتر نمی گذشت، اما یک تنه به پا خاست و هر آنچه در توان داشت برای خاموش کردن آتش فتنه ای که در کرانه باختری رود اردن شعله ور شده بود، به کار گرفت. فلسطینیان ساکن در نوار غزه نیز بهای این فتنه ها را با ایجاد دودستگی بین فلسطینیان پرداخته بود.

خوشا به حال ملت فلسطین که رهبری همچون شیخ صالح دارد، رهبری که مسئولیت هایش را به دوش می کشد و امانتی را که به او واگذار شده به سرانجام می رساند، شیرمردی که سلول های بازجویی شاهد استقامت و روحیه بالای او بود به گونه ای که حتی هم سلولی هایش هم از آن بی بهره نبودند. شیخ صالح در زندان های “اسرائیل” در خدمت جنبش اسیران فلسطین بود. زندان های الخلیل، رام الله، جنید، عسقلان و هداریم شاهد عشق و محبت و خدمات ایشان به برادران مجاهد و فلسطینیان دیگر بود. اشغالگران کوشیدند که مانع تأثیرگذاری ایشان بر مجاهدان و به طور کلی بر جنبش اسیران فلسطین شوند از این رو سیاست دور کردن ایشان از دیگر اسیران را در پیش گرفتند و وی را بیش از سه سال در سلول های انفرادی حبس کردند. سازمان زندان های رژیم صهیونیستی از تأثیر این رهبر بر اسیران و تلاش وی در تربیت و کاهش درد و رنج های اسارتشان سردرگم شده بود. صحبت ها، سخنرانی ها و رفتارهای او همچون مرهمی بر جراحات اسیران بود.

نخستین بار شیخ صالح را در ژوئن 1995 و در زندان مرکزی رام الله ملاقات کردم. دومین بار در ماه دسامبر همان سال و این بار در زندان صحرایی نقب او را دیدم و برای سومین بار هم در ماه مه سال 2003 میلادی در زندان نقب با او دیدار کردم. ایشان آخرین بار نیز در ژانویه 2009 به زندان نقب که هم اکنون ما در آن زندانی هستیم، منتقل گردید.

شیخ صالح بیش از هجده سال در زندان بود، زندان و اسارت موجب نشد که او ساکت شود. زندان مانع تصمیم اش نشد و خسته اش نساخت و اراده اش را در هم نشکست. اشغالگران نتوانستند بر عزم و اراده پولادین او چیره شوند. ایشان همچنان به رودی می ماند که برادرانش را سیراب می سازد. شیخ صالح سخنرانی تأثیرگذار و پند دهنده زبردستی است که پندهایش به دلها نفوذ می کند، شنوندگان نه از سخنانش خسته می شوند و نه از شنیدن سخنانش پشیمان. هنگامی که پدر شیخ صالح وفات یافت ایشان در اسارت بود. اشغالگران اجازه ندادند که برای آخرین بار با پدرش خداحافظی کند. آنها حتی اجازه نمی دادند که با مادر و برادران و خواهرانش تماس تلفنی داشته باشد. شیخ صالح بر اساس شناختی که من از او دارم دارای روحی بزرگ در بخشش و ایثار است، در زمان راحتی به گرفتاری های همه می اندیشد و با تلاش و پشتکار می کوشد که از مشکلات دیگران بکاهد. در فعالیت هایش امیدواری و خوش بینی را مد نظر قرار می دهد.

هر کس شیخ صالح را بشناسد می داند که وابستگی او به جنبش حماس وابستگی سرنوشت است نه دوره ای یا مصلحتی که در یک زمان و مکان وجود دارد و در زمان و مکان دیگر نه. وابستگی ایشان جهادی، ریشه دار و عمیقی است که بی قید و شرط برای دعوت و جنبش خود ایثار می کند. ایثار او بازتاب اصالت تعهد و وابستگی اوست. در سکوت بخشش می کند و ایثار. شیخ صالح از جمله کسانی است که سید قطب او را در حالی به تصویر می کشد که در خیال در جایی ایستاده است و به ناگاه او را در همان مکان و این بار در واقعیت مشاهده می کنی. هر کس با شیخ صالح تعامل کند در خلال صحبت هایش عزت نفس و روح والای ایشان را احساس می کند. هر کس با این شیرمرد برخورد کند در می یابد که وی اصول، ثوابت و ارزش های راسخی دارد که تمام گنج های زمین نمی تواند با آن برابری کند. این مجاهد تنها به زندگی اخروی می اندیشد. داستان ازدواج اش مملو از بوی عاطفه همراه با احساس رنج است و می تواند نمونه بسیار خوبی از رنج ملت فلسطین باشد و حتی می توان از آن یک فیلم مستند ساخت.

شیخ صالح مدرک کارشناسی خود را در سال 1995 و در حالی که در زندان رام الله در اسارت به سر می برد، در رشته مطالعات اسلامی از دانشگاه الخلیل اخذ کرد. او در آن زمان سه سال از پنج سال مدت محکومیت خود را گذرانده بود. شیخ صالح پس از مشورت با خانواده و در عمل به سنت رسول الله (ص) که فرموده است: “ای جوانان هر یک از شما که می تواند ازدواج کند”، تصمیم گرفت دختری را برای زندگی مشترک خود انتخاب کند تا برای فرزندانش مادری کند و او را در انجام رسالتش یاری دهد. به همین منظور دختری از خویشاوندان خود را که در رشته فقه اسلامی تحصیلات دانشگاهی خود را به پایان رسانده بود، انتخاب نمود.

آن دختر، متدین و از خانواده بزرگ عاروری بود. از آنجا که هیچ کس در مبارزات و فعالیت های دینی شیخ صالح تردیدی نداشت، آن دختر نیز پذیرفت تا با وی ازدواج کند و در ثواب مبارزاتش با او همراه و شریک گردد. به رغم آنکه هنوز دو سال از مدت حبس شیخ صالح باقی مانده بود، اما آن دختر با ازدواج با شیخ صالح موافقت کرد و به این ترتیب مراسم عقد برگزار شد. هر چند که اشغالگران اجازه نمی دادند آنان برای خود مراسم عروسی برگزار کنند، اما دختر به همراه مادر شیخ صالح به زندان آمدند تا با وی ملاقات کنند. چهار نفر از بستگان دو طرف نیز همراه آمده بودند، زیرا قوانین اسارتگاه های اشغالگران حضور بیش از این تعداد را در هنگام ملاقات ممنوع کرده است. آن ها پشت شیشه درباره خواستگاری گفت و گو کردند و هر دو طرف به آن رضایت دادند. این گونه بود که به رغم ناراحتی و علی رغم مشکلات و محدودیت ها، اما شیخ صالح همچنان بر زندگی آزاد، بر حق خود در زندگی همان گونه که خداوند متعال می فرماید: نصیب خود را از دنیا فراموش نکنید”، اصرار می ورزد. هناء نامزد شیخ صالح ماه ها منتظر او ماند تا زمان آزادی او فرا رسد و شادی آنها تکمیل گردد و ازدواج آنان عملی شود، اما اشغالگران نمی خواهند هناء شیرینی زندگی مشترک را با همسرش بچشد و شیخ صالح از زیبایی های آزادی و ازدواج بهره جوید. هیچ یک از آن دو نمی دانستند که دوره نامزدی آنها بیش از دوازده سال به طول می انجامد. با آنکه شیخ صالح صریحا به نامزد خود اجازه داده است تا قرار ازدواج میان خودشان را فسخ کند، اما به رغم گذشت پنج سال دیگر از آن زمان، هنوز این نامزدی ادامه دارد، زیرا هناء به دعوت و تربیت خود متعهد است و بر این باور است که همان گونه که مردان مجاهد در راه وطن خود جانفشانی می کنند، دختران نیز باید در این راه گام بردارند. هناء هنوز هم به دیدار نامزدش می رود و او را به صبر و شکیبایی سفارش و روحیه او را تقویت می کند و حال آنکه خود شیخ صالح از کسانی است که اسیران دیگر از او روحیه می گیرند و به آینده امیدوار باقی می مانند و خود نیز لحظه ای امید خود را از دست نداده است. هناء هر بار که به دیدار شیخ می آید به او تاکید می کند که اسارتش هر چند هم به طول انجامد، باز منتظر او خواهد ماند. این وضع برای شمار زیادی از مجاهدان فلسطینی رخ داده است. این حال و روز زنان شکیبا و مجاهد است. هنا دوازده سال است که منتظر نامزد خود مانده و اشغالگران را به چالش کشیده است و شیخ صالح نیز چنین است. سال ها این گونه گذشت تا آنکه خداوند متعال این شیخ جلیل و مجاهد را مورد عنایت خود قرار داد و او را از قید اسارت آزاد کرد و او در تاریخ 11/3/2007 میلادی از زندان های اشغالگران صهیونیست آزاد شد.

من آن روزها وزیر امور اسیران و آزادگان در کابینه دهم بودم و خود را مفتخر می دانم که یکی از هزاران نفری بودم که برای استقبال از این رهبر مجاهد و شیخ بزرگ به خیابان آمده بود. آن روز ساکنان شهرک عاروره و روستاهای همجوار همه برای دیدار شیخ آمده بودند. شمار زیادی از دوستان و هیأت های رسمی از تمام مناطق کرانه باختری رود اردن برای ملاقات با مردی آمده بودند که پانزده سال از بهترین سال های عمر و جوانی خود را در راه وطن و مسجد مبارک الاقصی تقدیم کرده بود. آن مراسم بسیار باشکوه و در شان رهبری بلندمرتبه و مجاهدی نستوه چون شیخ صالح العاروری بود. خویشاوندان شیخ برای استقبال از مردمی که برای دیدار با او آمده بودند، زحمت فراوان کشیدند. حتی نمایندگانی از دفتر نخست وزیر استاد اسماعیل هنیه و شمار زیادی از رهبران و نمایندگان نهادهای مردمی در این مراسم شرکت داشتند. شمار زیادی از رهبران احزاب و گروه ها و نیز رهبران داخل و خارج جنبش حماس نیز آزادی این شیخ مجاهد را تبریک و تهنیت گفتند. مضاف بر آنکه همه آنان آمادگی خود را برای شرکت در مراسم ازدواج شیخ آزاده استاد صالح العاروری اعلام کردند.

اما تقدیر چنان بود که شادی هناء صد روز به طول نیانجامد و او بار دیگر چشم به راه همسر خود ماند. انگار این صد روز فقط یک خواب شیرین بوده است. آنچه بر ناراحتی های هناء و همسر مجاهدش و همه آشنایان افزود این بود که هناء یک ماه پس از اسارت مجدد شیخ، جنین سه ماهه اش را نیز از دست داد. انگار تقدیر چنان است که آنان همه گونه ابتلا و آزمایشی را تحمل کنند. اما شخصیت چنین مجاهدانی این گونه است که به تقدیر الهی خشنودند و در برابر آنچه خداوند برای آنان مقدر کرده است، شکیبایی پیشه می کنند.

اشغالگران هناء را از دیدار با همسرش محروم کرده اند تا شاید به این وسیله بتوانند روحیه آنان را در هم بشکنند، اما اشغالگران نمی دانند که این مرد از چه همت والایی برخوردار است و چقدر به آنچه خداوند متعال برای او مقدر کرده است، ایمان و باور دارد.

درود بر این دلاورمرد قهرمان، درود بر این مجاهد نستوه که خون و اشک خود و همه دارایی هایش را در راه خدا می بخشد. خوشا به حالش که بهترین گنجی که دارد این است که خداوند به او قلبی مملو از سپاس و شکر و زبانی پیوسته در ذکر و همسری شکیبا عطا فرموده است تا او را در امور دنیوی و اخروی یاری دهد. این همان گنج بزرگی است که شیخ صالح و همسرش از آن بهره می برند تا آن را برای روزی که نه مال و نه فرزند سودی می بخشد و جز قلب سیلم در آن روز فایده ای ندارد، ذخیره کنند.

این شکیبایی و پایداری بر آنان مبارک باد. ابو محمد از نخستین کسانی بود که به عضویت جنبش حماس درآمد و با جوانانی ربانی همراه شد که صفات فرزندان دعوت اسلامی در آنان نقش بسته است. این دعوت اکنون اعضایی دارد که معدن ادب و فضایل اخلاقی و تربیت و جهاد اسلامی و جانفشانی در راه خداوند هستند. او اکنون حافظ دین و جنبش و آیین خود است و به اداره امور اسیرانی می پردازد که به بازداشت اداری محکوم شده اند. او از جمله جوانانی است که به پروردگار خود ایمان آوردند و پروردگار نیز بر هدایت آنان افزود. او در رأس کسانی قرار دارد که روح نیرومند اسلام از نسل های گذشته در وی دمیده شده تا آن را به نسل های آینده منتقل کند. همان کسانی که از ته قلب به این اصل ایمان دارند که عزت از آن خداوند و پیامبرش و مؤمنان است.

دادگاه نظامی در زندان صهیونیستی اوفر درخواست وکیل شیخ صالح ـ استاد محمد عابد ـ را برای آزادی وی رد کرده و با ادامه بازداشت اداری او موافقت کرده است. این امر هیچ خلل و تاثیر منفی در روحیه و اراده استوار این شیخ مجاهد نداشته است. هنگامی که با او هم سخن می شوی، چنین احساس می کنی که عزت نفس در وجود این مرد مجاهد نهادینه شده است. او نمونه ای از یک دیندار متعهد، عضو مبارز و دانشمند مسلمان و دارای حکمت و زیرکی فراوان است. او در جذب اطرافیان بسیار زبردست است و تاکنون با سخنرانی های شیرین و جذاب و رفتار بی نظیرش، تحولات درونی زیادی در بسیاری از اطرافیانش ایجاد کرده است. او نشان داده است که عزت مجاهد فلسطینی که ساکن بیت المقدس و اطراف آن است، چه معنایی دارد. همه پسران و دختران عضو حماس که در زندان های اشغالگران صهیونیست در اسارت به سر می برند، او را دوست دارند. به همین سبب در انتخابات اخیر او را به عنوان نایب امیر کل اسیران در زندان های اشغالگران صهیونیست برگزیده اند.

حال او مشابه حال همه مردان و زنان مجاهد است. همه آنان با ایمان و امید و محبت و مجاهدت زندگی می کنند. در مقابل مشکلات زمانه صبر و شکیبایی پیش گرفته اند و هر جا که باشند برای تحقق آرمان های بزرگ ملت و جنبش خود تلاش می کنند. شیخ صالح نمونه ای از یک رهبر مجاهد و دعوتگر پیشرو است که دعوت و حرکت ربانی ما در فعالیت های آینده خود برای تحقق اهدافش به آن نیاز فراوان دارد.

می خواستم این موضوع را نیز یادآوری کنم که بسیار علاقه مند بودم، پس از آنکه اشغالگران صهیونیست مدت بازداشت اداری این مجاهد بزرگ را برای ششمین بار متوالی تمدید کردند و دادگاه نظامی اوفر درخواست استاد محمد عابد وکیل شیخ صالح العاروری را درباره آزادی وی، رد کرد، مختصری از زندگی این شیخ مبارز را به رشته تحریر در آورم تا برگ دیگری به دفتر اسناد زندگی مجاهدان فلسطینی به ویژه مجاهدان جنبش حماس افزوده گردد. اینان اسیرانی هستند که در راه آزادی محل اسرای پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد صلی الله  علیه و سلم به اسارت در آمده اند.

این نکته را نیز باید یادآور شوم که قرار است سیره شیخ بزرگ و مجاهد قهرمان جمال عبدالسلام الهیجاء را به نگارش در آورم. شیخ ابو الهیجاء دست راستش را در نبرد اردوگاه جنین تقدیم وطن کرد و هم اکنون برای چهارمین سال متوالی در سلول های انفرادی نگهداری می شود و اشغالگران حاضر نیستند وضعیت جسمی بسیار وخیم او را در نظر بگیرند و اندک تغییری در تعامل با وی ایجاد کنند. دادگاه نظامی اشغالگران در جنایت دیگری این شیخ مجاهد را به یازده بار حبس ابد و بیست سال زندان اضافی محکوم کرده است.

ما به این مجاهد دلاور درود می فرستیم و به او تبریک می گوییم و از خداوند متعال می خواهیم که او و شیخ صالح و همه مجاهدانی را که در راه آزادسازی سرزمین اسرا به اسارت در آمده اند، هر چه زودتر آزاد سازد. ان شاء الله

*استاد وصفی قبها وزیر امور اسیران و آزادگان فلسطین در کابینه دهم تشکیلات خودگردان است که به دست اشغالگران صهیونیست اسیر شد و هم اکنون در اسارت اشغالگران صهیونیست به سر می برد.

لینک کوتاه:

کپی شد