یکشنبه 11/می/2025

مقاومت مردمی استراتژی یا تاکتیک

شنبه 10-آوریل-2010

  در محافل فلسطینی به ویژه در میان مسئولان تشکیلات رام الله سخنان زیادی در مورد مقاومت مردمی به زبان آورده می شود و آنان در این سخنان خود به تجربیات گاندی در هند و مقاومت مسالمت آمیز وی در برابر انگلیس و تجربه حزب کنگره ملی در کشور آفریقای جنوبی علیه تبعیض نژادی استناد می کنند ولی اکنون این سوال مطرح است که تشویق و تحریک مقاومت مردمی “مسالمت آمیز” در چارچوب استراتژی فلسطینی صورت می گیرد یا نه تنها تاکتیکی است تا “اسراییل” را وادار کند تا شهرک سازی را متوقف سازد و سپس سلسله مذاکرات از سر گرفته شود.

در هر دو صورت این موضوع نیاز به مناقشه و تامل بیشتری دارد تا جهت گیری آنان در مراحل منازعه با دشمن اسراییلی مشخص و روشن شود.

اگر منظور تشکیلات رام الله از مطرح ساختن این موضوع به عنوان یک راهبرد و استراتژی باشد، چنین چیزی بعید به نظر می رسد زیرا در این صورت مدعیان این طرح باید بسیاری از اظهارات و دیدگاه ها و واقعیت ها را توضیح بدهند و علاوه بر این، این موضوع به تصمیم و موضع گیری سیاسی واضح فلسطینیان بستگی دارد و تنها مشارکت برخی از رهبران در آن کافی نیست و باید هماهنگی های لازم میان رهبران و مردم به وجود آید. هنگامی که جمال عبدالناصر رییس جمهور وقت مصر در سال 1956 تصمیم گرفت تا با تجاوز و حملات سه جانبه به مصر از طریق مقاومت مردمی مقابله کند به بعد مسلحانه و تبلیغاتی آن نیز روی آورد و در تمامی عرصه ها به تلاش پرداخت و موجب شد تا تظاهرات و اعتراضات مردمی علیه این تجاوزات نیز شکل بگیرد. وی در میان مردم سلاح توزیع کرد تا در صورت شکست نظامی و اشغال قاهره و ورود نیروهای بیگانه به کشور بتوانند با آنان مقابله کنند و دشمن مجبور شود تا بهای سنگینی را بپردازد. عبدالناصر دستور داد تا درهای تمامی انبارهای اسلحه و مهمات موجود در قاهره را بر روی مردم بگشایند. آنان سلاح ها را بار کامیون ها کردند و در محله های قاهره و استان های مجاور مانند القلوبیه، الغربیه، الشرقیه و جیزه و غیره پخش کردند.

عبدالناصر بدون در نظر گرفتن گرایش ها و ایده های افراد در میان تمامی آنان سلاح توزیع کرد و هویت و وابستگی های سیاسی و اعتقادی آنان را در نظر نگرفت و فقط نیروهای نظامی مسایل امنیتی در مورد نگهداری و استفاده از سلاح را به آنان گوشزد می کردند. بدین ترتیب نزدیک به دو میلیون قبضه اسلحه در میان مردم توزیع شد. داوطلبان از میان تمامی اقشار و طبقات جامعه از جمله از میان وکلا و پزشکان و مهندسان و رجال دینی اسلامی و مسیحی و جوانان دختر و پسر و دانشجویان و دانش آموزان و کارگران و کشاورزان به ارتش پیوستند و به یاری آنان شتافتند و روح وطن دوستی و دفاع از آن دوباره در تمامی افراد دمیده شد و جان گرفت. جالب است که بدانید جمال عبدالناصر بعد از این که اوضاع آرام شد و نیروهای انگلیسی و فرانسوی بیرون رانده شدند، توانست به طور کامل تمامی سلاح های در دست مردم را جمع آوری کند.

اوضاع کنونی فلسطینیان تاسفبار است و با توجه به اعتراضات و تظاهرات مردمی گسترده عده ایی از مسئولان و رهبران فلسطینی به سمت میز مذاکرات می روند و با دشمن لجوج به مذاکره می پردازند و در مورد اقدامات خود به مردم توضیحی نمی دهند و معلوم نیست چه رابطه ای میان این دو اقدام یعنی اعتراضات مردمی و مذاکرات وجود دارد. آیا برداشت و درک این عده از مقاومت مردمی همین است که آنان را به پشت میز مذاکرات بیهوده بکشاند؟ آنان تنها یک بعدی به آن می نگرند در حالی که مقاومت باید در تمامی عرصه ها صورت گیرد و برنامه ریزی شده و دایمی باشد و موجب تقویت صفوف و حس ملی شود.

تشکیلات فلسطینی از مقاومت مردمی حمایت نمی کند و برعکس از طریق سرویس های امنیتی خود این مقاومت را قلع و قمع و هرگونه اعتراضات و تظاهرات علیه اشغالگران را سرکوب می کند و تمامی این اظهارات آنان نیز شعارهایی بیش نیستند و فلسطینیان به شنیدن چنین عباراتی عادت کرده اند. تمامی رسانه های تبلیغاتی آنان نیز تلاش می کنند تا اهداف و ایده های مورد نظر خود را به نسل جوان بقبولانند و تحمیل کنند تا آنان صرفا به تحرکات مسالمت آمیز بسنده کنند و ساکت بمانند و در برابر تمامی تجاوزات علیه سرزمین و مقدسات و ملت از خود تحرکات حقیقی نشان ندهند.

اگر ما مقاومت مردمی را که عامل بیداری مردم نیز خواهد بود، تاکتیک بنامیم و ما هنگامی که از مقاومت مردمی صحبت می کنیم در واقع این گونه فرض کرده ایم که اشغالگران اسراییلی به اخلاقیات و اصول دمکراسی پای بند هستند و در برابر اعتراضات مردمی واکنش مثبت نشان می دهند در حالی که اساس استعمارگری “اسراییل” بر نژاد پرستی و ریشه کن ساختن فلسطینیان استوار است و در نظر دارد سرزمین فلسطین را به طور کامل غصب کند و ساکنان اصلی آن را آواره سازد و صرفا هدف این رژیم همچون استعمارگران گذشته بهره برداری و سود بردن از این سرزمین نیست و همین امر کارساز بودن روش های مسالمت آمیز را زیر سوال می برد.

به باور من سوالات زیادی در این زمینه وجود دارد که باید به آن پاسخ داده شود، از جمله این که آیا به تمامی نیروهای فلسطینی اجازه داده می شود در چنین مقاومتی مشارکت جویند؟ مسلما چنین مقاومتی مورد حمایت تشکیلات فلسطینی قرار دارد که هدف و ویژگی اساسی آن پایبندی به مذاکرات است و هر مقاومت مردمی دو گزینه فراروی خود دارد یا باید به سوی مقاومت مسلحانه روی آورد و یا این که به سوی مذاکرات و اهداف آن گام بردارد و اصولا مقاومت مردمی از کانال و شیوه های تشکیلات مفهومی ندارد زیرا این تشکیلات خود تشکیلات مذاکرات است و اصولا مقاومت مردمی که به مبارزه مسلحانه بینجامد و سود بخش باشد اصولا مطرح و مورد نظر مسئولان فلسطینی نیست. اهداف نهایی تشکیلات مذاکره است و معمولا مذاکره کننده فلسطینی راهی را که بیش از بیست سال آن را ادامه داده است، تغییر نمی دهد و به شیوه های دیگر روی نمی آورد و بر این تصور است که در صورت تغییر رویه زحمات بیست ساله اش به هدر می رود و همین عده می گویند که آنان از مذاکره به عنوان شکلی از مقاومت استفاده می کنند که می توان از آن علیه اشغالگران سود برد. در حالی که اصل بر این است که در رویارویی با اشغالگران باید از تمامی اشکال مقاومت استفاده شود و نباید در این زمینه گزینشی عمل کرد و تنها راه و شیوه مقاومت خاصی انتخاب شود.

این مدعیان مقاومت مردمی هنگامی که اجساد مردم فلسطین و کودکان و زنان در طول جنگ اخیر غزه ( نبرد فرقان) در همه جا پراکنده شده بود، کجا بودند و چرا در آن موقع دم از مقاومت مردمی نمی زدند؟ و هنگامی مردم در شهرها و پایتخت های عربی برای یاری برادران محاصره شده خود در غزه به خیابان ها ریخته بودند و محاصره و جنگ را محکوم می کردند از مقاومت مردمی سخنی به میان نمی آوردند و ساکت نشسته بودند؟

  

لینک کوتاه:

کپی شد