ابراهام رابیتس، خاخام برجسته یهودی از ایهود اولمرت، نخست وزیر رژیم صهیونیستی خواست تا در سفر اخیر کاندولیزا رایس به منطقه، این پیام را به وزیر خارجه آمریکا ابلاغ کند که دولت عبری در صورت متوقف ساختن روند شهرک سازی از هم خواهد پاشید ؛ زیرا دو جنبش شاس و یهودات هتورات با همکاری نهاد موسوم به “شورای شهرک های صهیونیست نشین” تصمیم گرفته اند تا در راستای حمایت و تشدید روند شهرک سازی گام برداند و در صورتی که اولمرت خود را در مورد متوقف ساختن روند احداث شهرک های صهیونیست نشین و همچنین برچیدن ایست های بازرسی موجود در کرانه باختری متعهد اعلام کند، شاس از ائتلاف کابینه خارج خواهد شد.
بد نیست بدانید که واکنش ها نسبت به توقف روند شهرک سازی تنها محدود به خروج شاس از ائتلاف کابینه نمی شود و کار به جایی رسیده که شورای شهرک های صهیونیست نشین اعلام کرده است که با مخالفت یا موافقت دولت اولمرت کاری ندارند و به روند احداث شهرک ادامه می دهد.
اولمرت به شریک خود در فرآیند صلح یعنی محمود عباس قول داده بود تا به وظایف و تعهداتی همچون توقف روند شهرک سازی و برچیدن ایست های بازرسی ـ که بر اساس طرح نقشه راه و طرح های قبل و پس از آن ـ “اسرائیل” موظف به اجرای آنها است، شکلی عملی ببخشد ؛ ولی امروز با اعلام موافقتش با طرح احداث 48 مجتمع شهرک نشینی در شهرک صهیونیست نشین “آریل” تمامی وعده های خود را به باد فراموشی سپرد و این در حالی است که محمود عباس، همچنان خود را در خصوص اجرای بند اول نقشه راه یعنی مبارزه با تروریسم (مقاومت) متعهد می داند و از تمام توان و امکانات خود برای نابودی مقاومت ملت فلسطین در کرانه باختری استفاده می نماید.
از آنجایی که آینده سیاسی رژیم صهیونیستی پیوندی مستقیم با جلب رضایت و حمایت یهودیان افراطی دارد ؛ ایهود باراک برای جلب رضایت خاطر تندروهای صهیونیست و همچنین شورای شهرک های صهیونیست نشین با طرح احداث 750 واحد مسکونی جدید در شهرک “آگان ایلیت” موافقت کرد. البته این ماجرا مربوط به شهرک هایی است که به صورت قانونی ساخته می شود یعنی دولت صهیونیستی مجوز آن را صادر می کند ؛ ولی تعداد شهرک هایی که شورای شهرک سازی متصدی احداث آن است و کابینه اولمرت نیز از ساخت بدون مجوز آنها چشم می پوشد، بر اساس گزارشی که توسط جنبش صهیونیستی “صلح” منتشر شده، به 500 ساختمان می رسد که هر کدام ده ها منزل را در خود جای داده است و از این تعداد 100 ساختمان در خارج از محدوده دیوار حائل قرار دارد.
به طور معمول، اقدام منطقی آن است که به چشم یک ناظر به حوادث مختلف نگاه کرده و نظر خود را در مورد رخدادها بیان نماییم تا از این رهگذر بتوانیم عمق مسئله را دریابیم، به ویژه آنکه اگر در صدد مقایسه میان یک طرف خاص با طرف دیگر هستیم و برای همین منظور، چند دقیقه ای از قالب فلسطینی خود به در می آیم اگر چه این کار به معنای جدایی روح از بدن است ولی ضرورت چنین چیزی را ایجاب می کند . بنده از قالب فلسطینی خود جدا می شوم و می گویم که جناب اولمرت! همچون تو را “اسرائیل” هرگز نزاییده است.
با وجود آنکه بنده هیچ رابطه خویشاوندی، وابستگی و سرسپردگی با اولمرت ندارم ؛ ولی برخی افراد خوش ندارند که بنده با چنین منطقی از اولمرت صحبت کنم ولی اینجانب برای این حرف خودم که اسرائیل همچون نخست وزیر کنونی اش هیچ فردی را نزاییده است، دلایلی دارم که با بی طرفی کامل خدمت شما عرض می کنم:
اولمرت یکی از سیاستمدارانی است که بیش از همه ایمان به برقراری صلح و ثبات در منطقه دارد ؛ ولی صلحی که این مقام صهیونیستی مد نظر دارد، مفهومش جدا از آن چیزی است که ما با آن آشنایی داریم.
در نگاه وی، امنیت رژیم صهیونیستی شرط اساسی برقراری صلح است حتی اگر این امنیت به معنای مصادره زمین هایی باشد که به اعتقاد سیاستمداران و نظامیان این رژیم برای تحقق امنیت ضروری می باشد. در باور برخی از ناظران و دیده بانان در صورتی که روند مذاکرات ـ آن گونه که واشنگتن و تل آویو تبلیغ می کنند ـ به تشکیل دو کشور خاتمه یابد، هشتاد درصد از اراضی فلسطین تاریخی متعلق به اسرائیل خواهد بود و از این رو، جای تعجب نیست که جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا در سفر اخیر خود به منطقه از حذف حق بازگشت آوارگان فلسطینی به میهن شان سخن گفت و اعلام کرد که اعتقاد به چنین حقی با اصول روند صلح و حل و فصل مسالمت آمیز مسئله فلسطین مخالفت دارد.
با توجه به مطالب فوق، جای هیچ تعجب نیست که جرج دبلیو بوش، رئیس جمهور آمریکا از الحاق مجتمع های بزرگ شهرک نشینی که خارج از محدوده دیوار حائل ساخته شده است، به اراضی تحت حاکمیت تل آویو موافقت نماید و حال آنکه پیش از این، دولت آمریکا خود با ساخت دیوار حائل مخالفت نموده بود.
با توجه به تفسیر آقای اولمرت از صلح، عجیب نیست که رئیس جمهور آمریکا در مناسبت های مختلف بر این نکته تاکید کند که مذاکره در مورد مسئله قدس امری مشکل است ؛ به این معنا که حذف پرونده قدس از موضوعات مورد بحث در مذاکرات نهایی یک واقعیت گریزناپذیر و غیر قابل انکار است به ویژه آنکه ناظر فرآیند صلح (آمریکا) این جرات را ندارد که سقف یا چارچوبی را در خصوص مسئله قدس تعیین کند که طرف صهیونیستی خود را ملزم به رعایت آن بداند و این در حالی است که طرف آمریکایی علاوه بر آنکه سقف و چارچوب برای تشکیلات خودگردان تعیین می کند، مکانیزم های فعالیت نهادهای وابسته به این تشکیلات را نیز مشخص می کند و برای همین منظور نیز ژنرال های خود را موظف به نظارت بر کار نهادهای این نظام می کند که از جمله این ژنرال ها می توان به دایتون، فریزر و دیگران اشاره کرد که امروز به اولی الامر کرانه باختری مبدل شده اند.
مطالبی که تا این لحظه بدان پرداخته شد، مربوط به اراضی تحت سیطره رژیم اشغالگر قدس ـ البته بعد از پایان روند مذاکرات ـ بود. در مورد اراضی مربوط به کشور فلسطینی باید گفت که وضعیت با ابهام کامل رو به رو است یعنی هیچ کسی نمی تواند پیش بینی کند که مرزها، شکل و ماهیت رژیمی که به نام “کشور فلسطینی” نامیده می شود، چیست ؛ زیرا طرف فلسطینی هیچ گونه نگرش خاص یا برگه فشاری که نمایندگانش در عرصه مذاکره از آن برای تحقق دستاوردهای سیاسی استفاده کنند، در اختیار ندارد.
به صحبت مان در مورد اولمرت باز می گردیم که هنوز اسرائیل همچون او را به خود نزاییده است. بحث مان را در مورد رکن اول (ماجرای زمین) نظریه امنیت که اولمرت آن را به عنوان اساس برقراری صلح مطرح کرده است، به پایان رسانیدم و حالا به رکن دوم نظریه امنیت می پردازیم که مربوط به مقاومت ملی فلسطینیان و تهدیدات استراتژیکی است که این مقاومت برای امنیت رژیم اشغالگر قدس به دنبال دارد. اولمرت معتقد است باید این تهدید (مقاومت ملی فلسطینیان) به هر بهایی که باشد، پایان یابد تا بستر برای برقراری صلح محقق شود و طرف ها با اعتماد کافی در مسیر مذاکرات گام بردارند حتی اگر بهای این امر به راه انداختن جنگ داخلی در فلسطین باشد یعنی همان وظیفه ای که محمد دحلان پیش از اجرای طرح ضربتی حماس برای پاکسازی نوار غزه بر عهده داشت. ضمنا برای اولمرت تفاوتی نمی کند که از بین بردن مقاومت از طریق به راه انداختن جنگ داخلی در فلسطین محقق شود یا استفاده از شیوه های دیگری همچون بازداشت مبارزان فلسطینی، یعنی همان اتفاقی که امروز در کرانه باختری و به دست نیروهای سازمان اطلاعات کل تشکیلات خودگردان و بخش حفاظت اطلاعات این تشکیلات انجام می شود که البته چنین اقداماتی در چارچوب هماهنگی های امنیتی صورت گرفته میان دو طرف (محمود عباس و اولمرت) می باشد که تشکیلات خودگردان آن را صورت یک جانبه به مرحله اجرا درآورده است و طرف صهیونیستی خود را در هیچ موردی متعهد نمی داند.
در مورد دیدگاه و طرز تلقی اولمرت از مسئله سازش و صلح صحبت کردیم و گفتیم که چگونه نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس کنترل بازی را به دست گرفته است و به منظور تحقق رویای جامعه صهیونیستی در برخورداری از کشوری که برخوردار از امنیت و آرامش باشد، دست به هر اقدامی می زند ؛ ولی حرف های ما تنها محدود به بخش سیاسی مسئله بود و جنگ ددمنشانه ای که ارتش نازیستش در قبال هر آنچه رنگ و بوی فلسطینی دارد، به راه انداخته است مورد بررسی قرار نگرفت. در خصوص آینده سیاسی اولمرت نیز حرف بسیار است و این حرف ها از ایمان نخست وزیر رژیم صهیونیستی به ثبت ابدی نام خود در لیست بزرگ ترین بنیانگذاران اسرائیل نشات می گیرد.
اولمرت امروز خود را برای جشن های ویژه برپایی رژیم صهیونیستی آماده می کند، رژیمی که بر روی سرها و بدن های ملت فلسطین پا گرفته است. قرار است که جرج بوش، رئیس جمهور آمریکا نیز در روز 14 مه وارد منطقه شود تا به همراه شماری از روسای کشورهای مختلف در جشن شکل گیری “اسرائیل” و سالروز فاجعه 1948 شرکت کند و از آنجایی که شصت سالی از آن حادثه دردناک می گذرد، کاندولیزا رایس بهتر دید که داغ فاجعه مذکور را در وجود ما تازه کند و به همین منظور از سلام فیاض خواست تا در چارچوب دست یابی به توافق نامه مربوط به چارچوب مذاکرات بکوشد ؛ البته این توافق نامه نباید هیچ جانب الزام آوری برای طرف صهیونیستی داشته باشد.
وزیر امور خارجه آمریکا دست یابی به توافق نامه مربوط به چارچوب مذاکرات را به عنوان مقدمه سفر 14 مه بوش به منطقه دانست و مدعی شد که این سفر از اهمیت ویژه برای آینده روند صلح برخوردار است. البته باید عرض کنم که اهمیت این سفر به خاطر دستاوردهایی است که به نفع صهیونیست ها به دست خواهد آمد و ضرباتی است که به حقوق ملت فلسطین وارد می آید.
نکته شایان توجه آن است که کاندولیزا رایس به جای محمود عباس، از سلام فیاض خواسته است تا توافق نامه مربوط به چارچوب مذاکرات را تنظیم کند ؛ همچنانکه دیک چنی نیز جلسه چندین ساعته خصوصی با سلام فیاض داشت. این چنین اقداماتی (مذاکره با سلام فیاض) نشان می دهد که آمریکایی ها سیاست خود را در جهت حمایت از سلام فیاض تنظیم کرده اند و به او در مقابله با تمامی رقبایش از جمله محمود عباس کمک می کنند، محمود عباسی که معتقد است اقدام حماس در جلوگیری از ورود ملت فلسطین به عرصه جنگ داخلی کودتا علیه نظام به شمار می رود و باید حماس از این بابت پوزش بخواهد و مراکز امنیتی را به دانش آموختگان مکتب ژنرال دایتون و فریزر تقدیم کند.
اولمرت شریک ابومازن در روند صلح، مردی است که در یک آن، کنترل تمام بازی را به دست می گیرد و با اعتماد کامل از تمامی گزینه ها استفاده می کند تا موفق به تحقق آن چیزی شود که در طول ده ها سال سیاستمداران صهیونیست به تحقق آن نائل نیامدند.
نخست وزیر رژیم اشغالگر قدس این گونه برنامه ریزی می کند که جشن سالروز اعلام موجودیت “اسرائیل” را با دست یابی به دستاوردهای مهم سیاسی همراه سازد و در 14 مه 2008 پرونده قدس و شهرک های صهیونیست نشین و بازگشت آوارگان را به طور کلی ببندد و وقتی بحث بر سر تشکیل کشور فلسطینی باشد، تنها برخی اراضی مسکونی فلسطینی جدا از هم در ذهن متصور می شود که این امر در جهت تامین امنیت شهرک نشینیانی است که از آن سوی آب ها به فلسطین اشغالی می آیند. پس در یک جمله باید گفت در نگاه تل آویو، معیاری که آینده کشور ما را رقم می زند، منحصر به تحقق امنیت رژیم صهیونیستی است.
در حالی که اولمرت در اندیشه نیل به دستاوردهای جدید است، می بینیم که عباس تنها پز مشروعیت نداشته اش را می دهد و می گوید که از طریق انتخابات بر روی کار آمده است و تنها کاری که می کند، درخواست از دولت آمریکا برای اعمال فشار به رژیم صهیونیستی جهت اجرای تعهداتش است. این مقام فلسطینی وظیفه اش آن است که هر بامداد و شامگاه بر پایبندی خود نسبت به طرح صلح اعراب تاکید نماید و تنها به خود برای اقدامات سلام فیاض که به توصیف خودش مرد تحقق دستاوردهای مهم سیاسی است، می نازد یعنی همان مردی که آخرین مورد موفقیتش برچیدن برخی تل های شنی موجود در کوچه های کرانه باختری بود که به ادعای تشکیلات خودگردان “برچیدن پنجاه ایست بازرسی” به شمار می آمد ؛ البته ایهود باراک، وزیر جنگ رژیم اشغالگر قدس اعلام کرد: هرگز ایست های بازرسی که وجودشان تضمین بخش امنیت اسرائیل و شهرک نشینان است، بر نخواهد چید.
اگر چه رژیم صهیونیستی دیگر همچون اولمرتی را نخواهد زایید و اگر چه رئیس تشکیلات خودگردان ما از هیچ قدرت و اختیاری برخوردار نیست و نمی تواند تصمیمی را در مورد آینده سیاسی خود و مسئله فلسطین بگیرد و در حال حاضر مقدمات انتخابات آتی ریاست جمهوری نیز در حال انجام است تا وی جای خود را به سلام فیاض بدهد، سلام فیاضی که قصد نابودی تمامی گروه های فلسطینی را دارد چه آنها که اسلو را پذیرفته اند و چه آنها که با این طرح مخالفت نموده اند و چه آنها که در ساف عضویت دارند و چه آنها که در این سازمان وطن فروش حضور ندارند ؛ ولی مادر فلسطین همچنان قادر به تربیت مردانی است که در راه آزادسازی گام بر می دارند و به دست آنان نقشه میهن ترسیم می شود. آری! نقشه میهن با وجود کید دشمنان و دسیسه چینان بر اساس معیارهای فلسطینی ترسیم خواهد شد.