جمعه 09/می/2025

من مرگ با آپاچی را ترجیح می دهم !

سه‌شنبه 17-مارس-2009

  این نظریه مجاهد مسلمان فلسطینی ، دکتر عبدالعزیز رنتیسی است ، نظریه ای که می تواند پایه های اساسی و علمی آزادی فلسطین و تمامی سرزمین های عربی و اسلامی از استعمار و بردگی و طاغوت و وابستگی باشد .

این نظریه می تواند، تاثیر فراوانی بر بیداری امت بگذارد و استقلالش را تحقق بخشد و تمدن و شکوه و عظمتش را دوباره باز گرداند و این نظریه ای است که می تواند انسان را از تمامی اشکال بندگی آزاد سازد و از آزادی حقیقی و وارستگی ایمان به خداوند یگانه و بندگی و ترس از وی و برخورداری از زندگی بزرگوارانه بهره مند سازد .

برای چه بترسیم ؟

نظریه رنتیسی بر این اصل استوار است که از مرگ نمی توان گریخت و حتما به سراغ ما خواهد آمد و سرانجام هر موجود زنده به آن ختم می شود . این مرگ عواملی دارد ؛ یکبار با سرطان می آید و دیگربار با سکته قلبی و یا مغزی و یا با سایر امراض گوناگون .

رنتیسی می گوید : ولی من مرگ با آپاچی را ترجیح می دهم زیرا آن وسیله ای است  که رهبران فلسطینی از جمله شیخ احمد یاسین با آن به شهادت رسیده اند.

طبعا ما می دانیم که مرگ با آپاچی تفاوتی با مرگ با موشک و تیراندازی و گلوله توپ و یا مرگ در زندان ندارد .

رنتیسی می بگوید : مرگ در زمانی که خداوند متعال آن را تعیین کرده است به سراغ ما می آید پس چه بهتر این مرگ در راه خدا باشد و پایان عمر انسان با جهاد و عمل صالح تمام شود و چنین مرگی به طور حتم از مرگ در رختخواب بهترخواهد بود، مرگی که نزدیکان را به تنگ خواهد آورد و موجب خواهد شد، اندوخته مالی خود را به خاطر درمان در بیمارستان ها و در جستجوی پزشک ماهری صرف کنند تا شاید تنها لحظه به خیال خودشان مرگ را به تاخیر بیندازند .

مرگ در میدان نبرد شرافت ، عزت ، کرامت و افتخار است . شهید میراث ارزشمندی را از خود به جای می گذارد که موجب سربلندی خانواده اش می شود و ارزش و اعتبار آنان را بالا می برد و موجب محبوبیت آنان در میان میهن و هموطنان می شود و نزدیکان شهید با عشق و محبت، با او خداحافظی می کنند و یاد و ذکر جمیل او را پیوسته گرامی می دارند.

ولی اگر کسی بر روی تخت بیمارستان بمیرد ، نزدیکانش دچار درد و سرهای فراوانی می شوند و پس از پرداخت و صرف دارایی های خود دچار مرارت های زیادی می شوند و به این نتیجه می رسند که این نوع از مرگ خانه خراب کن و ویرانگر است .

ولی مرگ در راه خدا بسیار زیبا و ارزشمند است و این نوع از مرگ پایان زندگی مجاهدانی را رقم می زند که زندگی خود را در راه اهداف برتری فدا کرده و از دین و امت و وطن خود دفاع نموده اند .

خون شهید نوری را در دل های مجاهدانی روشن می کند که راه خود را ادامه می دهند تا پیروزی را محقق سازند.

زندگی شرافتمندانه

کسی که مرگ با آپاچی و گلوله و موشک دشمن را ترجیح می دهد، زندگی سرافرازانه و بزرگوارانه ای را خواهد داشت و زندگی اش شرافتمندانه خواهد بود و من در این باره از زندگی رنتیسی برای شما دلیل می آورم :

رنتیسی در سرتاسر زندگی خود با سخنان و اشعار و سخنرانی و رفتار و منش و اخلاق و با دستان خود به مبارزه با “اسراییل” پرداخت و اگر سلاحی در دست نداشت با چشمانش می جنگید و خشم و نفرت خود را از اشغالگران نشان می داد .

در سال 1988 یهودیان به منزلش هجوم بردند ، او در خواب بود ، خواستند به اتاق خوابش یورش ببرند و همسرش در آن جا بود ولی او شجاعانه در برابر آنان ایستادگی کرد و با آنان درگیر شد و یک افسر اسرائیلی را کتک کاری کرد و سپس آن افسر بدون این که بتواند به اتاقش وارد شود او را بازداشت کرد .

رنتیسی دوباره به بازداشتگاه دشمن باز گشت و این دوران بهترین دوران زندگی او بود و او در کنار استاد و مرشد خود شیخ احمد یاسین قرار گرفت و به این شرف و عزت دست یافت و واقعا وی شایسته چنین عنایتی بود .

رنتیسی توانست در زندان قرآن را حفظ کند و اشغالگران صهیونیست نیز به خوبی دریافته بودند که آنان هیچ گاه نخواهند توانست اراده وی را درهم بشکنند ، اراده مردی را که جهاد در راه خداوند را برگزیده بود و خالصانه خداوند را عبادت و اطاعت می کرد و می خواست در راه خداوند به شهادت برسد .

صهیونیست ها در برخورد با وی تمامی شیوه ها را آزمایش کردند ولی سودی نبخشید و توانمندی های وی فزونی یافت و درد و رنج فراوان وجود و درون شاعر مبارز را صیقل داد و جلا بخشید . دشمن در پایان و بعد از حصول اطمینان از ناکارآمدی روش هایش این شهید را همراه با چهارصد تن از مجاهدان فلسطینی به جنوب لبنان یعنی مرج الزهور تبعید کرد .

با وجود سختی زندگی و کمبود آذوقه و شدت سرما رنتیسی با اشعار و سخنان خود نشاط و سرور را در همه جا می پراکند و به خاطر همین ویژگی، این تبعیدی ها وی را سخنگوی خود قرار دادند و این گزینش حکیمانه ای بود و این مرد شایستگی آن را داشت که سخنگوی تمامی مجاهدان شرافتمند باشد که برای آزادی سرزمینشان و تحقق آزادی و عدالت می جنگیدند. او با عشق و استواری و فصاحت سخن می گفت و به خوبی دیدگاه های خود را در مورد قضیه فلسطین بیان می کرد که با آن و در آن و برای آن زندگی کرده بود .

پزشک کودکان

این راست قامت مجاهد پزشک کودکان موفقی بود و مدرک پزشکی خود را نیز در همین رشته دریافت کرده بود و در مهربانی و عطوفت نیز ممتاز بود و شیوه برخورد با کودکان را نیز به خوبی می دانست و تنها آنان را درمان نمی کرد بلکه وجودشان را از نشاط و خوشحالی لبریز می کرد.

حرفه و تخصص اش می توانست ثروت فراوانی را برایش فراهم آورد تا در ناز نعمت زندگی کند ولی او زندگی شرافتمندانه تری را تدارک دید و ترجیح داد با آپاچی به شهادت برسد .

رنتیسی در طول زندگی خود نسل جدیدی را برای آزادی فلسطین تربیت کرد و در این زمینه نیز موفق بود … بعدها همین کودکان بودند که با سنگ به مبارزه با ارتش “اسراییل” پرداختند و این رنتیسی بود که اولین بیانیه انتفاضه اول را در سال 1987 منتشر کرد .

رنتیسی در میدان نبرد با اسراییل حضوری فعال داشت و از اصول و ثوابت ملت فلسطین نیز به شدت دفاع می کرد و آن ها را غیرقابل سازش می دانست و کسانی هم که از این اصول ثابت دفاع می کردند و می کنند کسانی هستند که در آرزوی شهادت می باشند و مرگ با آپاچی را ترجیح می دهند .

پیروزی حتمی است

آرزوی مرگ با آپاچی دلیل دیگری نداشت ؛ او دایما آرزوی پیروزی را در سر می پروراند و ایمان داشت که پیروزی حتمی است و روزی خواهد آمد و امکان شکست و تسلیم وجود نخواهد داشت .

رنتیسی در اشعار خود می گوید : انسان های متقی و خداجو مستحق پیروزی اند و انسان های فاجر و دنیاپرست سزاوار شکست و ناکامی . از این کلام وی به خوبی می توان دریافت که امت همیشه زمانی شکست خورده است که رهبران آن شکست و تسلیم شدن را بر مرگ ترجیح داده اند .

بنابراین کسانی که مرگ با آپاچی را ترجیح می دهند هم آنان پیروزی را محقق می سازند و چنین کسانی مستحق پیروزی اند و اینان نهضت ها و قیام ها را به راه می اندازند و بندگان را از عبادت غیر خدا خارج می سازند.

اکنون و با توجه به آن چه که گفته شد، مرگ با آپاچی چقدر زیباست و نظریه رنتیسی می تواند حال امت را تغییر دهد و دشمنان ما را بترساند و موجب شود جهانیان به ما احترام بگذارند و برای ما ارزش قایل شوند.

“اسراییل” هرگز نمی تواند با کسانی رویارو شود که در آرزوی مرگ با آپاچی هستند و به همین دلیل این رژیم در یورش غزه ناتوان ماند و مجبور به عقب نشینی شد زیرا در آن جا هزاران تن از شاگردان رنتیسی در آرزوی شهادت بودند و هستند و ترجیح می دهند با آپاچی به شهادت برسند ولی بعد از مبارزه و جنگ با اسراییل، همان گونه که استادشان رنتیسی عمل کرد .

این مرد مانند شیر شجاع بود و هیبت و شکوه خاصی داشت ، پیشاپیش سپاهیانش مانند یک فرمانده بی باک حرکت می کرد و از مرگ نمی هراسید و آپاچی را به مبارزه می طلبید . این مرد در ادعا خود صادق بود و به آن چه که آرزویش را داشت دست یافت … آپاچی در موعد مقرر آمد و او نیز در تاریخ 17 آوریل 2004 به آرزویش رسید و ندای حق را لبیک گفت .

سخنان صادقه رنتیسی که با شهادتش مورد تایید بیشتری قرار گرفت در دل هر مجاهد و هر انسان آزاده وطن خواه و هر انسانی که آزادی وطن و بیداری امت را در سر می پروراند ، جای گرفت .

میلیون ها جوان در میان امت ما به خاطر فقر و بیکاری و ستم دولت ها و نظام های دیکتاتوری روزی هزار بار آرزوی مرگ می کنند ولی آنان طبق نظریه رنتیسی اگر مرگ با آپاچی را آرزو می کردند وضعیت آنان نیز تغییر می کرد و می توانستند، وطنشان را آزاد کنند و عدالت را تحقق بخشند و مستحق آزاد زیستن شوند و آمریکا و “اسراییل” و سایر طاغوتیان را نابود سازند.

برای بیداری امت به مردانی نیاز که است که در آرزوی مرگ با آپاچی باشند و شهادت را بر زندگی همراه با خواری و ذلت و بیماری و فقر و نومیدی ترجیح دهند.

کسی که با آپاچی بمیرد، زندگی شرافتمندانه ای خواهد داشت و زمانی می میرد که اجلش فرارسیده باشد و وقتی که مرد از خود یاد و خاطره شیرین و جاودانه ای بر جای می گذارد … عبدالعزیر رنتیسی نظریه زندگی و بیداری را به ما آموخت؛ پس ما من تکرار کنید : من مرگ با آپاچی را ترجیح می دهم.

لینک کوتاه:

کپی شد