زمزمه هایی درباره سلاح مقاومت و لزوم تحویل آن به تشکیلات خودگردان به گوش می رسد و این در حالی است که کابینه رژیم صهیونیستی مشغول اجرای طرح جدایی یک جانبه است که مراکز سیاسی عربی، اروپایی، آمریکایی و تشکیلات خودگردان مشغول توصیف، بازاریابی و بزرگ جلوه دادن آن هستند و معتقدند که آن تنها راه سیاسی خاتمه دادن به خشونت بین فلسطینیان و “اسرائیلیان” است!
محافل سیاسی و تحلیلگران این گفته را که عدم خلع سلاح فلسطینیان راه های سیاسی را به روی آنها می بندد، بارها تکرار کرده اند، اما این امر اگر در حال حاضر صورت گیرد بیشتر شکل دراماتیک دارد؛ زیرا این موضوع در اینجا مربوط می شود به نابودی خود مقاومت و دستاوردهای آن و در آخر از دست دادن بیش از نیمی از مساحت کرانه باختری به اضافه به هدر دادن خون هزاران شهید، ده ها هزار مجروح و نیز دردها و رنج های هزاران اسیر فلسطینی در زندان های اشغالگران و کشتارگاه سیاست.
قضیه فلسطین در حال حاضر در دو راهی قرار گرفته است راه اول به تحقق دستاوردهای مهم ملی منجر می شود و راه دوم به شکستی می انجامد که فشار آن کمتر از آنچه در سال های 1948 و 67 به وقوع پیوست، نیست. مقاومت و مبارزه تنها راه دستیابی به هدف اول وتسلیم در برابر فشارها و بازی های سیاسی صهیونیستی ـ آمریکایی موجب تحقق راه دوم. منطقه خاورمیانه در حال حاضر در دوره جدیدی قرار گرفته است که یا ما از طریق مقاومت در تبلور افتخارات و حماسه آفرینی های آن نقش خواهیم داشت یا از طریق پذیرفتن گزینه تسلیم و پاسخگویی به منطق زور و تروری که سیاست آمریکایی و رژیم صهیونیستی بهترین نمونه آن است، عقب نشینی می کنیم.
اگر امور را خوب بسنجیم این حقیقت را در می یابیم که شارون هنگامی که یک سال و اندی پیش در کنگره هرتزل طرح جدایی یک جانبه و عقب نشینی کامل از نوار غزه را اعلام کرد منظور او از ارائه طرح مذکور این سیاست بود که در صورتی که تل آویو و نتزاریم در دایره خطر بیفتند بهتر آن است که از نتزاریم عقب نشینی کند تا خطر از تل آویو رفع شود، فکر نمی کنم کسی بگوید که شارون طرح خود را به انگیزه رفع ظلم از ساکنان نوار غزه ارائه داده است و میل به صلح ناگهان در قلب و عقل این شارون که به سبب جنایت های وحشیانه ای که با ارتش خود بر ضد فلسلطینیان مرتکب شده است به درستی استحقاق گرفتن لقب خونریز عصر را دارد، جایگزین شده است.
زمزمه هایی در برخی محافل درباره لزوم خلع سلاح مقاومت شنیده می شود که دلیل گفته های خود را عملیات “خرابکارانه و تجاوزات آشکار افراد مسلح وابسته به جنبش فتح برضد امنیت وطن و شهروندان می دانند که این اقدامات عملیات های گروه های مقاومت را در اردن و لبنان تداعی می کند که برخی از اعضای وابسته به جبهه آزادی بخش در این کشورها انجام دادند و این اقدامات آنها موجب شد که مقاومت فلسطین از این کشورها که حامی آنها بودند رانده و در نقاط مختلف جهان عرب پراکنده شود.
من اعتقاد راسخ دارم که در صورتی که این “گروهک ها” اقدامات مخرب و زورگویانه را بر ضد ساکنان کرانه باختری و نوار غزه ادامه دهند که هنوز شمشیر صهیونیست های تروریست از گردن آنها کنار نرفته و جراحت هایشان التیام نیافته و عذاب و دردهای ناشی از تجاوزات وحشیانه صهیونیست ها در خلال سال های انتفاضه برطرف نشده است، این مناطق با هرج و مرج زیادی مواجه خواهد شد. اگر این اقدامات افزایش یابد به ناچار مسئولان تشکیلات مجبور خواهند شد که گزینه خلع سلاح خلافکاران را که کارهای ناشایست خود را به اسم “مبارزان” انجام می دهند، انتخاب کنند و امری که با خلع سلاح بی بندباران آغاز خواهد شد و در نهایت به خلع سلاح مبارزان فلسطینی می انجامد. این اقدام پس از هر تیراندازی یا اختلافات خانوادگی و حادثه جنایی از طریق حمله های پیاپی سازمان های تشکیلات خودگردان صورت می گیرد و در آن صورت تشکیلات خودگردان موضع خلع سلاح ـ از جمله سلاح مقاومت ـ را مطرح می کند و این امر را با پوشش ملی و در سطح فراگیر اجرا می کند، ریاست تشکیلات خودگردان و اعضای آن نیز هیچ روزی ادعا نمی کنند که مشتاقند سلاح مقاومت باقی بماند. اگر تشکیلات خودگردان به این امر دست بزند ما شاهد پیروزی “شارون” خواهیم بود که حتی فکر نمی کرد که با نیروی نظامی خود و طی چهار سال کشتار، قتل، ترور و اعمال تخریب در حق فلسطینیان در کرانه باختری و نوار غزه، بتواند آن را به انجام برساند.
از همین جاست که “هرج و مرج” و بی نظمی که برخی از اعضای نیروهای مقاومت به آن دست می زنند با طرح صهیونیستی ـ آمریکایی همگام می شود و در ابتدا مقاومت خلع سلاح می گردد سپس رهبران آن تبعید، بازداشت یا ترور می شوند و هدف نظامی و امنیتی صهیونیست ها در کرانه باختری و نوارغزه محقق می گردد و بعید است که این مقاومت دوباره احیا گردد. با تأکید به اینکه در صورت پایان مبارزه و خلع سلاح نیروهای مقاومت هیچ گونه ضمانتی وجود نخواهد داشت که فلسطینیان بتوانند یک وجب از خاک خود را به دست آورند تا دولت مستقلی بر روی آن تشکیل دهند بلکه بر عکس اگر مقاومت متوقف گردد و سلاح آن به بهانه برقراری امنیت در داخل گرفته شود نابودی اندیشه تشکیل دولت مستقل فلسطینی در بین جهان عرب و سطح بین المللی آسان تر خواهد بود.
واقعیت این است که در صورتی که تشکیلات خودگردان به اقدامی این چنینی دست بزند ـ یعنی مقاومت را خلع سلاح کند ـ اغلب گروه ها از سلاح و اعضای خود دفاع خواهند کرد که در این صورت راه برای جنگ داخلی باز می شود.
اگر بگوییم که وضعیت در فلسطین بر اساس طرح صهیونیستی ـ آمریکایی مشابه اوضاع لبنان و عراق است بی راه نگفته ایم. رژیم صهیونیستی و دولت آمریکا می کوشند که جنگ با اشغالگران را به جنگ داخلی سوق دهند تا از این طریق چارچوب اشغالگری استوار گردد، وجهه قانونی پیدا کند و ادامه آن حتمی گردد. از این رو ملت فلسطین و نیروهای ملی و اسلامی دست اندرکار باید پیش از همه از گزینه مقاومت دفاع کنند گزینه ای که سرزمین و حقوق از دست رفته را به صاحبانش باز می گرداند و این امر با رسیدن افراد مخلص و شریف به مرکز تصمیم گیری محقق می شود که از شوراهای محلی کار خود را آغاز کرده و به مجلس قانونگذاری و مؤسسات تشکیلات خودگردان راه می یابند. علاوه بر آن باید تمامی کسانی که در دامن زدن به ناامنی و هرج و مرج مشارکت دارند، رسوا گردند. جنبش فتح نیز باید فعالیت های سازمانی و سیاسی خود را در زمینه دفاع از مقاومت و حمایت از ملت فلسطین سوق دهد و کسانی را که از یک جنبش ملی به مجموعه ای برای کسب منافع شخصی تبدیل شده، اقدامات مشکوک انجام می دهند و به نیروهای بیگانه متکی هستند و می کوشند که ملت فلسطین و قضیه ملی آن ضربه بزنند، از خود دور کند.