چهارشنبه 30/آوریل/2025

نتانیاهو و بحران داخلی علیه او

سه‌شنبه 8-آوریل-2025

منیر شفیق

بحران داخلی علیه بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم صهیونیستی، پس از آغاز مجدد جنگ او علیه نوار غزه در تاریخ ۱۸ مارس ۲۰۲۵، به سطحی بی‌سابقه رسیده؛ سطحی که در تمام دوران نخست‌وزیری‌اش تجربه نکرده است.

نتانیاهو در رویارویی با رقبای داخلی‌اش و گریز از بحران‌هایی که می‌توانستند او را سرنگون کنند، مهارت زیادی دارد. اما این بار با بحرانی مواجه است که تهدیدی واقعی برای سقوط او محسوب می‌شود؛ به‌ویژه اگر اعتراضات خیابانی به اعتصابات سراسری و اشکال مختلف نافرمانی مدنی تبدیل شود.

اگر رژیم صهیونیستی همانند یک کشور تاریخی و طبیعی شکل گرفته بود، پیش‌بینی سیر تحولات فعلی، از اعتراضات تا سقوط دولت، آسان‌تر بود. اما از آن‌جا که این رژیم یک ساختار استعماری، نژادپرستانه و جایگزین‌گر است، نمی‌توان با اطمینان از اوج‌گیری این بحران و نتایج آن سخن گفت، همان‌گونه که در کشورهایی با ساختار طبیعی ممکن است.

تفاوت اصلی در ماهیت نبردی نهفته است که این رژیم با ملت فلسطین درگیر آن است؛ نبردی که برای «بودن یا نبودن» است، نه برای مرز یا برای تغییر رژیم (مثلاً از آپارتاید به نظامی برابر برای ساکنان یا شهروندان آن).

همین مسئله توضیح می‌دهد که چرا نتانیاهو برای فرار از بحران داخلی خود، به جنگ علیه غزه متوسل شد—که البته خواسته‌اش هم بود. همین موضوع همچنین رویکرد آمریکا و غرب را نسبت به این نزاع و حتی نسبت به شخصیتی مانند نتانیاهو، که مرتکب جنایات نسل‌کشی شده، توضیح می‌دهد.

با این حال، نظارت دقیق بر روند تشدید بحران داخلی علیه نتانیاهو و دولتش که با سنت‌ها و ساختارهای نهادینه شده رژیم صهیونیستی و به‌ویژه با سنت‌های ادعایی “دموکراتیک” آن در تضاد است، ضروری است. سنت‌هایی که بنیان‌گذاران صهیونیستِ سکولار و دین‌دارِ خود را در قالب جنبش‌های “چپ‌گرای کارگری” غربی مانند بن‌گوریون، شاریت، پرز و رابین معرفی می‌کردند.

تظاهرات گسترده اخیر، دیگر فقط برای حمایت از خانواده‌های اسرا نیست، بلکه بیانگر گرایش‌های مختلفی در مخالفت با نتانیاهو و ائتلاف او (شامل اسموتریچ و بن‌گویر) است. این اعتراض‌ها همچنین دفاع از استقلال دستگاه قضایی در برابر یورش‌های نتانیاهو را در بر می‌گیرد؛ نبردی که یکی از پایه‌های اصلی تشکیل رژیم صهیونیستی را نشانه گرفته است.

به‌بیان دیگر، بحران فعلی نتانیاهو دیگر محدود به جنگ یا نحوه برخورد با مسئله اسرا نیست، بلکه به بحران‌های چندبعدی و چندوجهی تبدیل شده که برخی از ویژگی‌های بنیادین این رژیم را تهدید می‌کند. از این رو می‌توان گفت نتانیاهو در یکی از ضعیف‌ترین موقعیت‌های خود، چه از نظر توازن قوا و چه از نظر فشار داخلی، قرار دارد.

افزون بر این، او اکنون هیچ‌گونه استقلالی در برابر ترامپ ندارد و کاملاً به او وابسته شده است. ترامپ به تنها حامی نتانیاهو تبدیل شده، اما این حمایت نیز تضمینی ندارد؛ چراکه خود ترامپ فردی متزلزل است و مواضع او به‌شدت دچار نوسان می‌شود، تا حدی که از یک “مرد صلح” که وعده خاموش‌کردن کانون‌های بحران را می‌داد، به آرس، خدای جنگ در اسطوره‌های یونانی تبدیل شده است. ترامپ به نتانیاهو چراغ سبز حمله به غزه را داد، جنگی تمام‌عیار علیه یمن به راه انداخت و اکنون در آستانه به صدا درآوردن طبل جنگی شبه‌جهانی با ایران قرار دارد.

البته این بدان معنا نیست که ترامپ امکان چرخش دوباره و پشت کردن به نتانیاهو را ندارد با لباسی متفاوت.

از این رو، بحران داخلی شعله‌ور علیه نتانیاهو باید با دقت رصد شود، چرا که ممکن است به سقوط او یا تحمیل عقب‌نشینی‌های تحقیرآمیز بینجامد، به‌ویژه اگر اتحادیه کارگری بزرگ «هستدروت» نیز وارد میدان شود.

لینک کوتاه:

کپی شد