شاید اولین بار در تاریخ منازعه عربی ـ صهیونیستی است که کشورهای مختلف عربی در برابر دشمن متجاوز دستمال سفید بالا می برند؛ هر چند که این مساله مستقیما به منازعه مربوط نمی شود، اما بزرگترین تحول منفی از زمان وقوع فاجعه اشغال فلسطین قبل از 71 سال پیش است. با این که انتظار نمی رفت این تسلیم پذیری با این سرعت صورت بگیرد، اما می توان گفت که این موضع نتیجه روند عادی سازی روابط است که چندین سال؛ چه در خفا و چه به صورت علنی ادامه داشته است. اوضاع داخلی و بین المللی نیز در فراهم شدن این فضای تسلیم پذیری در قالب رفتارهای به دور از اخلاق و مبانی و ارزش ها بی تاثیر نبوده است و این تسلیم پذیری این بار به دلایل زیر به شکل بسیار زشتی صورت گرفته است:
نخست: اینکه منبع حمایت مالی از آن، اموال نفتی خزانه های عربستان و امارات است و این در حالی است که تاکنون سابقه نداشته است که خود طرف های سازشکار در قبال چشم پوشی از حقوق بحق خود که ملت های عربی طی 7 دهه گذشته بر حمایت از آنها تاکید داشتند، هزینه ای بپردازند. هدف از پرداخت این اموال، خریدن آرای صاحبان این آرمان و مجبور کردن آنها به تسلیم همراه با چشم پوشی از وطن اشغال شده شان به نفع نظامیان اشغالگر در مقابل دریافت این اموال است که شاید در حد وعده و وعید باقی بمانند و حتی به طرفی که از خاک و سرزمینش چشم پوشی می کند، تحویل داده نشود.
دوم: اینکه مراسم تسلیم در خاک یک کشور عربی برگزار می شود که انتظار می رود دولت آن در همبستگی با ملت تحت اشغال مشارکت داشته باشد و نه با اشغالگران سرزمین آن. بحرین مجبور به موافقت با برگزاری “نشست صلح برای شکوفایی” در خاک خودش نیست؛ به ویژه که ملت آن به اتخاذ مواضع قاطعانه در حمایت از مساله فلسطین معروف است؛ همان ملتی که در سال 1936 از حاج امین حسینی استقبال کرده و به نشانه بزرگداشت مساله فلسطین، او را که در آن زمان رئیس هیات عالی عربی بود، بر دوش خود حمل کردند و 70 نفر از بزرگان آن در سال 1948 با دعوت کاپیتان ناو آمریکایی پهلو گرفته در سواحل بحرین برای شرکت در مراسمی که در داخل این کشتی برگزار می شد، مخالفت کرده و با امضای نامه ای بر عدم پذیرش دعوت کشوری که “اسرائیل” را به رسمیت شناخته است، تاکید کردند. ملت بحرین همان ملتی است که در اکتبر سال 1956 در اعتراض به تجاوز سه جانبه به مصر که دولت بریتانیا و فرانسه در کنار رژیم صهیونیستی در آن نقش داشتند و کانال سوئز را تحت تصر ف خود درآوردند، به خیابان ها آمدند و همین اعتراضات انگلیسی ها را مجبور به پیاده کردن نیروهایشان در خیابان های منامه و بازداشت رهبران هیات اتحادیه ملی مخالفان و تبعید سه نفر از رهبران آنها به جزیره “سانت هیلانه” در وسط اقیانوس اطلس کرد. در ماه سپتامبر سال 2001 هم ملت بحرین محمد جمعه شاخوری را در جریان اعتراضات به قتل شهید محمد دره در مقابل سفارت آمریکا در منامه شهید داد. همین ملت امروز در شب های ماه مبارک رمضان، اعتراض خود نسبت به استفاده از خاک کشورشان برای بالا بردن پرچم تسلیم توسط ائتلاف سعودی ـ اماراتی در برابر دشمن صهیونیستی را اعلام کرده است.
سوم: اینکه تسلیم ناشی از قدرت دشمن یا ضعف طرف عربی نیست، بلکه نتیجه معاملات سیاسی و امنیتی امضا شده میان برخی نظام های عربی با رژیم صهیونیستی زیر نظر آمریکا و با استفاده از ضعف سیاسی و امنیتی همین نظام هاست. صهیونیست ها امروز دوره ضعف و سستی بی سابقه ای را در تاریخ خود پشت سر می گذارند و تمامی جنگ های 14 سال گذشته در برابر مقاومت لبنان ( و مشخصا جنبش حزب الله) و فلسطین (که جنبش های حماس و جهاد اسلامی در کنار برخی گروه های دیگر نماینده آن هستند) را با شکست پشت سر گذاشته اند. آنها امروز با اختلافات قابل توجه در عرصه داخلی و تشدید “سامی ستیزی” در غرب به خاطر سیاست های دولت صهیونیستی و شیوه های باجگیری آن در راستای سیاست های اشغالگری مواجه هستند. به عنوان مثال، اروپایی ها می دانند که رژیم صهیونیستی و گروه های فشار وابسته به آن در آمریکا نقش مستقیمی در ترغیب دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا به خروج از توافق هسته ای با ایران داشته اند که بزرگترین دستاورد دیپلماسی بین المللی طی دهه های گذشته بود. رژیم صهیونیستی امروز دیگر همان رژیمی نیست که ارتش های عربی را در اکثر جنگ هایی که پس از فاجعه اشغال روی داد، شکست می داد، بلکه تا حد زیادی، پس از ظهور گروه های مقاومت فلسطینی و لبنانی که حاضر نیستند موجودیت این رژیم را به رسمیت بشناسند، هیبت خود را از دست داده است. حال سوالی که مطرح می شود این است که چه کسی به ائتلاف گروه های مخالف انقلاب که این نشست تسلیم پذیری را برگزار می کند، حق لغو رویای فلسطینی ها و حمایت بی حد و حصر و بی قید و شرط از رژیم صهیونیستی را داده است؟
چهارم: دولت بحرین حق ندارد بدون مشورت با ملت خود یا ارائه این طرح ها به مجلس های صوری که برای خاموش کردن صدای معترضان و مراجع بین المللی منتقد سیاست های خود تاسیس کرده است، شهروندانش را درگیر چنین طرح هایی کند؛ چرا که با این اقدامات بنزین بر روی آتش می ریزد و به جناح بندی های سیاسی و فکری در کشور کوچکی که حتی غذای ساکنان خود را هم به زور تامین می کند، دامن می زند. بحرین از 8 سال پیش درگیر یک بحران سیاسی است و با جناح بندی های شدید شهروندان خود که تاکنون از محدوده تحرکات مسالمت آمیز به منظور ایجاد تغییرات سیاسی اساسی خارج نشده اند، دست و پنجه نرم می کند. این دولت فجیع ترین اشکال ظلم و سرکوبگری را علیه مخالفان خود انجام می دهد و در عین حال با بروز اختلافات گسترده در میان مقامات و شخصیت های برجسته بحرینی مواجه است که آخرین مورد از آنها کشمکش ها میان کاخ پادشاهی و نخست وزیر پس از تماس نخست وزیر این کشور با دولت قطر بود. این تماس تلفنی خشم طرف های عربستانی و اماراتی را برانگیخت و مسئولان این دو کشور خواستار ارائه توضیحات و تشریح سیاست های منامه در قبال قطر شدند که حاضر به تسلیم در برابر عربستان سعودی که سعی در اعمال سلطه کامل بر منطقه را دارد، نشده است. دولت بحرین می داند که این رفتارها خشم شدید ملت این کشور را به همراه خواهد داشت و از همین رو، هر گونه انتقاد از سیاست های خود در رسانه های اجتماعی را جرم و اقدامی غیرقانونی اعلام کرده است و در همین راستا، تعدادی از شهروندان بحرینی بازداشت و به 3 سال زندان محکوم شده اند.
این واقعیت نشانگر مسائل مختلفی است؛ نخست: پافشاری آمریکا بر مصادره مساله فلسطین به هر شکل ممکن و تنظیم سیاست های خارجی خود در راستای تحقق این هدف. دوم: ناتوانی دولت های کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس از ایفای نقش هماهنگ با نقش های قومیتی و آرمان های پیشگامانه بخش های گسترده ای از فرزندان امت و سوم: اینکه محور مقاومت به مساله ای دردناک برای سازشکارانی تبدیل شده است که به دنبال راهی برای توجیه سیاست های ناکارآمد خود هستند. این حقایق همچنین نشان می دهد که روحیه مقاومت همچنان در دل بسیاری از انسان ها زنده است و گذشت چندین دهه از عمر مساله اصلی و محوری امت باعث تضعیف و کاهش توجه ملت های عربی به آن نشده است؛ هر چند که فرهنگ تسلیم و سازش بر تعدادی از نظام های عربی و شیوخ و رهبران آنها سایه انداخته و باعث گسترش نفوذ ائتلاف “انگلو ـ آمریکایی” در جهان عرب شده است.
ائتلاف عربستانی ـ اماراتی در داخل محور انقلاب های معکوس سعی در ترویج موضع سیاسی جدید خود مبنی بر کم رنگ شدن اراده فلسطینی و ضعف سرویس ها و ساز و کارهای آنها دارد و همین ضعف را عامل تشویق کننده ای برای جذب مقامات فلسطینی به سوی “معامله قرن” می داند که جزئیات آن همچنان برای مردم پوشیده است. اما، اکنون از واکنش های فلسطینیان مشخص شده است که آنها چنین وضعیتی ندارند. تشکیلات خودگردان فلسطین با برگزاری نشست بحرین مخالفت کرده و آنرا خیانت به آرمان فلسطین دانسته است. محمد اشتیه نخست وزیر تشکیلات رام الله خاطر نشان کرده است که فلسطینی ها به دنبال رفاه اقتصادی در زیر سایه اشغالگری نیستند و «درباره برگزاری انی نشست، نه از لحاظ مقدمات و نه نتایج و توصیه ها و حتی قالب و محتوای آن هیچ گونه رایزنی با مقامات فلسطینی نشده است.» وی تصریح کرده است که «بحران مالی فلسطینی ها نتیجه جنگ مالی است که با هدف باجگیری سیاسی علیه آنها به راه افتاده است، اما آنها تسلیم این باجگیری نخواهند شد.» جنبش مقاومت اسلامی “حماس” و دیگر گروه های مقاومت در غزه نیز ضمن تاکید بر مخالفت خود با نشست بحرین و توصیف آن به “خنجری بر پشت امت” اعلام کردند که «حقوق (فلسطینیان) با سرمایه گذاری های اقتصادی قابل معامله نیست».
مشخص است که طراحان “معامله قرن” سعی در تاسیس مجموعه سیاسی در خاورمیانه دارند که ارتباط بیشتری با آمریکا و حساسیت و مخالفت کمتری با رژیم صهیونیستی داشته باشد و از سوی دیگر، اهتمام کمتری به آزادی فلسطین یا تاسیس کشور فلسطین از خود نشان دهد. این گروه به خوبی می دانند که تحقق چنین امری جز با حفظ نظام های سیاسی فعلی که همواره خود را نیازمند حمایت های غرب در عرصه سیاست و امنیت می دانند، امکانپذیر نیست و انتظار می رود که این طرح همچنین باعث دور ماندن منطقه از اصلاحات سیاسی یا هر گونه تغییر و تحول دموکراتیک شود.