جمعه 20/سپتامبر/2024

نشست ریاض در ترازوی نقد

سه‌شنبه 3-آوریل-2007

كنفرانس سران عرب روز پنج شنبه (29/3/2007) با صدور بیانیه ای به كار خود پایان داد. در این بیانیه تمامی مسائل اساسی فراروی جهان عرب از قضیه فلسطین و اراضی اشغالی سوریه گرفته تا فاجعه عراق، سومالی، بحران لبنان، چالش های پیش روی سودان و همچنین امنیت، توسعه اقتصادی و تعامل جهان عرب با مسائل بین المللی مورد بررسی قرار گرفته است.

سران كشورهای عربی به اجماع در مورد احیای طرح صلح اعراب كه پیش از این در سال 2002 به تصویب كنفرانس سران عرب رسیده و مبتنی بر مصوبات سازمان ملل در خصوص مسئله فلسطین بود، به توافق رسیدند.

هدف طرح صلح بیروت، پایان مناقشه اعراب و اسرائیل و برقراری یك صلح فراگیر و عادلانه ای است كه امنیت را برای تمامی دولت های منطقه تامین می كند و این امكان را به ملت فلسطین می دهد كه كشور خود را به پایتختی قدس شریف برپا كنند. ضمنا این اقدامات از طریق كمیته های كاری ویژه انجام می گیرد.

سران عرب كه به خوبی وجود شمار زیادی ناظر را درك می كردند، در بیانیه خود اعلام كردند كه به فشارهای آمریكا در خصوص تغییر در دو فصل اصلی طرح صلح بیروت تن در نمی دهند. یكی از این دو فصل مربوط به حل عادلانه مشكل پناهندگان فلسطینی بر اصل مصوبه 194 سازمان ملل متحد بود كه بر اساس آن تمامی آوارگان باید به محل زندگی اصلی خود در فلسطین بازگردند ـ و بر خلاف خواست تل آویو ـ‌ این بازگشت تنها به محدوده كشور مستقل فلسطینی نخواهد بود.

فصل دیگر مورد بحث نیز مربوط به تشكیل كشور مستقل فلسطینی در اراضی اشغالی 1967 (كرانه باختری و نوار غزه) به مركزیت قدس شریف بود كه صهیونیست ها و آمریكایی ها اعلام كردند كه با این عقب نشینی موافق نیستند و خواستار تغییر مرزها و همچنین ابقای حاكمیت سیاسی صهیونیست ها بر قدس هستند.

ناظران سیاسی معتقدند كمیته های كاری ویژه اجرای صلح بیروت می توانند پلی در جهت اجرای راه حل های میانه ای باشند یا با انعطاف پذیری خاصی عمل كنند یعنی همان چیزی كه وزیر امور خارجه آمریكا به دنبال آن است و این همان خطری است كه می توان وجود آن را در طرح صلح اعراب حس كرد.

وحید عبدالمجید، معاون رئیس مركز پژوهش های سیاسی و استراتژیك “الاهرام” مصر نیز در این خصوص اظهار داشت: احیای طرح صلح بیروت، جریان امور را به سمت دو فرآیند سوق می دهد كه وزیر خارجه آمریكا نیز در سفری كه پیش از برگزاری نشست سران عرب‌ به خاورمیانه داشت، در پی آن بود:

 

1ـ تغییر در طرح صلح بیروت به شكلی كه سطح مطالبات و حقوق اعراب را پایین بیاورد

2ـ گسترش دایره عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی به گونه ای كه برای اولین بار عربستان سعودی را نیز در برگیرد.

 

عبدالمجید در ادامه تاكید كرد: “هیچ فرآیند دیگری را نمی توان به این دو اضافه كرد. هر دو فرآیند نیز به نفع رژیم صهیونیستی است.”

معاون رئیس مركز پژوهش های سیاسی و استراتژیك “الاهرام” مصر افزود: اینكه آمریكا چگونه به هدف اول خود دست می یابد، به این صورت است كه طرح صلح اعراب برای جلب حمایت جهانی در شورای امینت مطرح می شود، البته به این امید كه سازمان های جهانی مصوبه ای را در خصوص تایید آن تصویب كنند. همان طور كه همه می دانید قطع نامه های شورای امنیت عادتا تابع چانه زنی ها است ؛ چرا كه صدور قطع نامه ها با توافق میان قدرت های بزرگ صورت می گیرد و در این حالت است كه امكان دارد مسائل محوری در طرح صلح بیروت مانند حق بازگشت پناهندگان دستخوش تغییر قرار گیرد و پایمال شود و طرف عربی كه از هر جانب برای ورود به میدان “عادی سازی روابط” تا پیش از شروع فرآیند سازش تحت فشار است، از این اصل چشم بپوشد.

این تحلیلگر برجسته سیاسی مصری خاطرنشان ساخت: در مورد اینكه چگونه آمریكا به هدف دوم خود دست می یابد، باید گفت كه تحقق این هدف بر اساس فراخوانی است كه رایس در دیدارهای خود با مسئولان و رهبران عرب مطرح ساخته و مربوط به برگزاری كنفرانس ده جانبه (4+2+4) است كه با مشاركت كمیته چهارجانبه بین المللی (آمریكا، سازمان ملل، اتحادیه اروپا و روسیه)، كمیته چهارجانبه عربی (عربستان، امارات، مصر و اردن)، رژیم اشغالگر قدس و فلسطین برگزار خواهد شد كه محور آن نیز فعال سازی روند صلح خواهد بود.

عبدالمجید تاكید كرد: هدف علنی آمریكا از كنفرانس ده جانبه یادشده، جلب حمایت عرب ها از مذاكراتی است كه خارج از چارچوب گفتگوهای موجود میان صهیونیست ها و فلسطینی ها صورت می گیرد ؛‌ ولی هدف مخفیانه ای كه آمریكا به دنبال آن است، تحقق رویای “اسرائیل”‌ در برقراری رابطه با عربستان سعودی می باشد ؛‌ البته بدون آنكه صهیونیست ها هیچ بهای عملی را در مقابل عادی سازی روابط با این كشور بپردازند. آری! در جریان كنفرانس یادشده،‌ مقامات عربستانی برای نخستین بار با صهیونیست ها سر میز مذاكره می نشینند. ضمنا رژیم صهیونیستی با استفاده از فضای مذاكرات می خواهد كه مسائل اصلی و محوری را بی اهمیت جلوه دهد و همگان را از توجه به آن باز دارد و این كار را با طرح قضایای حاشیه ای كه در گذشته یعنی در جریان كنفرانس صلح مادرید در سال 1992 به بحث گذارده شده است، انجام می دهد كه از جمله این قضایا می توان به امنیت منطقه ای، همكاری های امنیتی، تقسیم آب،‌ حمایت از محیط زیست و دیگر پرونده هایی اشاره كرد كه هدف دشمن صهیونیستی از طرح آنها، كشاندن عرب ها به سمت دام سازش و عادی سازی تدریجی روابط با اشغالگران است ؛‌ البته بدون آنكه هیچ بهایی برای عادی سازی پرداخت شود.

محمد جمعه از پژوهشگران برجسته مسئله فلسطین بر این باور است كه با نظر به تحركات گسترده سیاسی كه رایس پیش از برگزاری نشست سران عرب به منطقه داشت و با نظر به اخبار منتشر شده از سوی رسانه ها در خصوص درخواست آمریكا از این نشست و همچنین اهمیت غافلگیر كننده ای كه رژیم اشغالگر قدس به طرح صلح اعراب نشان داد، تصمیم سران عرب در خصوص احیای مجدد طرح صلح بیروت طبیعی به نظر می رسید و از آن رو كه رهبران و روسای عرب نمی توانستند به صراحت از تغییر یا تعدیل طرح صلح بیروت (البته به درخواست رژیم صهیونیستی و آمریكا) سخن بگویند، یك سناریوی جدید را پیش گرفتند كه هدف از آن تغییر در محتوای طرح صلح اعراب با تكیه بر شعار احیای طرح صلح بیروت بود. در همین راستا،‌ امروز سران عرب در حرف هایشان‌ خود را پایبند طرح صلح با كیفیت كنونی اش می دانند ؛‌ ولی در كنار آن بر ضرورت احیا و فعال سازی آن تاكید و تصریح می كنند كه این كار را باید از طریق رجوع به سازمان ملل یا شورای امنیت انجام داد تا اینكه این سازمان جهانی یك قطع نامه بین المللی را در خصوص آن صادر كند. بی هیچ تردیدی قطع نامه ای كه درباره طرح صلح صادر شود،‌ همچون همیشه به برخی جوانب مسئله می پردازد و به برخی دیگر اهمیت نمی دهد یا اینكه مفاد آن به گونه ای است كه یك سری خواسته ها را از طرف عربی ـ‌ فلسطینی دارد و ملزم به یك سری تعهدات می شود ؛‌ ولی ساختار این تعهدات به گونه ای است كه قابل تاویل و تفسیر می باشد و طرف صهیونیستی می تواند در مورد آن چانه زنی كند.

محمد جمعه می گوید: پیش از این،‌ روزنامه واشنگتن پست به طرح صلح آمریكا كه اساس آن برگزاری كنفرانس ده جانبه است، پرداخته و تاكید كرده بود كه رایس در تلاش است تا طی چند هفته آتی نشست ده جانبه ای را با حضور كمیته چهارجانبه عربی، كمیته چهارجانبه بین المللی،‌ فلسطین و رژیم صهیونیستی برگزار كند كه محور آن بحث در رابطه با پیشبرد روند صلح بر اساس صلح اعراب است و این امكان وجود دارد كه عربستان سعودی به عنوان رئیس كنفرانس سران عرب نقش كلیدی را در این میان ایفا كند.

این كارشناس برجسته مسئله فلسطین خاطرنشان می سازد: “خطرناك ترین بخش سناریوی آمریكا آن است كه پرونده فلسطین ـ به بهانه اینكه اسرائیل حاضر به تعامل با دولت وحدت ملی نیست ـ‌ از دست فرزندان این كشور بیرون می رود و از سوی دیگر صهیونیست ها می توانند تا پیش از آنكه بذر صلح كاشته شود، میوه آن را بچیند. از همه بدتر اینكه موفقیت هایی را كه حماس با موضع سیاسی ثابت خود به دست آورده و توانسته بود دوباره مسئله به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی را به دایره بحث ها وارد كند، تضییع سازد.”

 

حرف هایی پرطمطراق

 

سران عرب در نشست ریاض بر شكستن سد محاصره ای كه غربی ها علیه ملت فلسطین اعمال كرده بودند و همچنین ضرورت تعامل جهانیان با دولت وحدت ملی تاكید كردند، بدون آنكه هیچ مكانیزمی را برای دست یابی به این اهداف تعریف كنند و از این رو، همان اتفاقی كه در گذشته بر سر تصمیم وزرای خارجه اتحادیه عرب مبنی بر شكستن سد محاصره اقتصادی پیش آمد، تكرار شد.

تنها مسئله جدیدی را كه در نشست سران عرب در ریاض شاهدش بودیم، این بود كه در جلسه افتتاحیه پادشاه عربستان كه از مهم ترین همپیمانان واشنگتن در منطقه به شمار می رود،‌ به شدت از تداوم حضور نظامی آمریكا در عراق انتقاد و آن را امری غیر قانونی دانست و تاكید كرد كه كشورهای خارجی حق تعیین سرنوشت برای منطقه ندارند.

این مقام عربستانی همچنین از برادركشی هایی كه در سایه حضور اشغالگران بیگانه در عراق به راه افتاده است، ابراز تاسف و تصریح كرد كه درگیری های مذهبی زنگ خطر جنگ داخلی را در عراق به صدا در آورده است.

وی همچنین در جلسه افتتاحیه نشست سران عرب خاطرنشان ساخت: «قدرت های خارجی حق ندارند كه آینده كشورهای عربی را ترسیم كنند. ضمنا اولین گامی را كه می توانیم برای رهایی از وضعیت كنونی برداریم، آن است كه به خودمان و همچنین به همدیگر اعتماد داشته باشیم ؛‌ چرا كه اگر این اعتماد به میان ما باز گردد، اعتبارمان را باز خواهیم یافت و بازیابی اعتبار، امید زیادی را برای امت عرب به دنبال خواهد داشت و در آن موقع است كه دیگر به كشورهای خارج منطقه اجازه نمی دهیم برای منطقه ما تصمیم بگیرند و تنها پرچمی كه در سرزمین های عربی برافراشته خواهد شد، پرچم عربیت است.»

ملك عبدالله بر خلاف همیشه به شدت از سیاستمداران جهان عرب انتقاد كرد و گفت: “ما رهبران عرب شایسته سرزنش هستیم. عملكرد ما باعث شد كه امت عرب نسبت به ما بی اعتماد شود. من از همگان می خواهم كه یك مرحله جدید را آغاز و یك حركت بی توقف را برای تحقق اهداف امت عرب در دست یابی به وحدت و برادری شروع كنند.”

 

نشستی همچون دیگر نشست ها

 

اگر موضع پادشاه عربستان و همچنین بررسی طرح صلح بیروت را از نشست ریاض كنار بگذاریم، می بینیم كه این نشست فرق زیادی با نشست های گذشته ندارد.

نشست سران عرب در ریاض همچون گذشته یك سری اعلام حمایت ها و پشتیبانی ها را با خود به همراه داشت. عرب ها نتوانستند یك راهكاری را برای حل عملی اختلافات داخلی لبنان بیابند.

در خصوص پرونده سودان نیز باید گفت كه سران عرب به خواست خارطوم مبنی بر حمایت از موضع سودان در قبال دخالت های نظامی آمریكا، تهدیدات سازمان ملل مبنی بر ارسال نیروهای بین المللی و پشتیبانی از نیروهای اتحادیه آفریقا جواب منفی دادند.

شایان ذكر است كه كشورهای عربی به تعهدات گذشته خود در زمینه كمك مالی به نیروهای اتحادیه آفریقا جهت جلوگیری از حضور و دخالت های بیگانگان عمل نكردند.

درباره تصمیمات نشست ریاض در خصوص عراق باید گفت رهبران عرب با وجود آنكه رئیس دوره ای كنفرانس اذعان داشت كه عراق یك كشور تحت اشغال است، ولی مصوبات آنها از چارچوب لفظی همیشگی خارج نشد و تنها بر مسئله وحدت اراضی، عربیت و ‌اسلامیت و برقراری آشتی ملی در این كشور تاكید كردند ؛ ولی بر مشروعیت مقاومت و همچنین ضرورت عقب نشینی نیروهای بیگانه از خاك این كشور صحه نگذارند.

ضمنا كنفرانس سران عرب با پیشنهادهای ارائه شده در خصوص حضور نمایندگان مقاومت عراق در این نشست مخالفت كرد و پاسخش به درخواست حارث الضاری، رئیس جمعیت علمای مسلمان عراق برای مشاركت در این نشست منفی بود.

سران عرب همچنین در تصمیم گیری های خود در خصوص پرونده سومالی تنها به بحث درباره دولت موقت و نمایندگانش كه سوار بر تانك های اشغالگران اتیوپیایی مورد حمایت آمریكا وارد مگادیشو شده بودند، اكتفا كردند. ضمنا سران عرب در این میان هیچ توجهی به نقش اتحادیه محاكم اسلامی كه بعد از 15 سال هرج و مرج و نابسامانی، آرامش را به 80 درصد از سومالی بازگرداند، نشد ؛ البته این آرامش تا پیش از آنكه ارتش اتیوپی وضعیت را به نقطه صفر برساند، حكمفرما بود.

 

واشنگتن سرزنش می كند

 

اظهارات ملك عبدالله در خصوص غیر قانونی بودن حضور نظامی آمریكا در عراق، با انتقاد شدید واشنگتن رو به رو شد. گاردن گاندرو، سخنگوی شورای عالی امنیت ملی آمریكا در كنفرانسی مطبوعاتی كه در واشنگتن برگزار شد، تاكید كرد: “ایالات متحده بنا به خواست عراقی ها و به دستور سازمان ملل متحد در این كشور حضور دارد و هر كس كه تصوری غیر از این دارد، سخت در اشتباه است.”

تام كیسی، سخنگوی وزارت خارجه آمریكا نیز در واكنش به اظهارات ملك عبدالله گفت: “ایالات متحده در هر لحظه ای كه عراقی ها قادر به تامین امنیت خود باشند، این كشور را ترك خواهند كرد. ما هیچ تردیدی نداریم كه حضورمان در عراق شكلی قانونی دارد.”

این مسئول آمریكایی خاطرنشان ساخت: “اظهارات ملك عبدالله در روابط واشنگتن ـ‌ ریاض هیچ تاثیری نخواهد داشت. امیدوارم كه فرصتی دست دهد تا مسئله را با حضور مسئولان عربستانی مورد بحث قرار دهیم. ضمنا وزیر خارجه عربستان اندكی پیش و در دیدار با همتای آمریكایی خود، از طرح نظامی بوش در عراق حمایت كرده است.”

رژیم اشغالگر قدس با تمامی مصوبات نشست سران عرب مخالفت كرد. “شیمون پرز” معاون نخست وزیر این رژیم نیز با اشاره به اینكه “اسرائیل”‌ حاضر به پذیرش طرح صلح اعراب با ساختار كنونی اش نیست، بر ضرورت اجرای مذاكرات در خصوص آن تاكید و تصریح كرد كه “تنها راه حل اختلافات موجود در خصوص طرح صلح بیروت گفتگو است.”

احمد ابوالغیط، وزیر امور خارجه مصر در واكنش به موضعگیری شیمون پرز اظهار داشت كه عرب ها موضع مخالف “اسرائیل” در قبال ساختار كنونی طرح صلح اعراب را به عنوان موضع نهایی آن نمی دانند.

دبیر كل اتحادیه عرب نیز در واكنش به موضع مخالف “اسرائیل”‌ با ساختار كنونی طرح صلح اعراب گفت: “صهیونیست ها هر چه می خواهند، بگویند. ما به خواسته آنها تن نمی دهیم و تا زمانی كه سیاست خود را در قبال مسئله صلح تغییر ندهند، ما حاضر به تعامل با آنها نیستیم.”

 

تكرار بازی “وعده های پوچ”               

    

شاید بسیاری از ما نسبت به نتایج نشست ریاض بدبین هستیم كه دلیل آن را نیز باید در تجربیات گذشته یا تحركات و تماس های مشكوكی جستجو كرد كه پیش از برگزاری كنفرانس انجام شد و هدف از آن تحمیل سیاست ها و جهت دهی به تصمیمات بود. از این رو، ظلم نیست كه حرف شماری از ناظران و تحلیلگران را تكرار كنیم و بگوییم: ظاهرا رهبران میانه روی عرب (البته بر اساس رده بندی آمریكا) رویاها و آرزوهای شان بالاتر از آن است كه با تلاش برای حل پرونده لبنان، عراق و سومالی بخواهند خود را گرفتار یك بازی سخت بكنند و از این رو، ترجیح دادند تا طرحی كه واشنگتن و تل آویو پنج سال پیش در سطل اشغال انداخته بودند، دوباره احیا كنند. پرسش اینجاست: چرا واشنگتن و تل آویو طی چند هفته اخیر، طرح صلح بیروت را در كانون توجه خود قرار دادند؟

در پاسخ باید گفت كه توجه به این طرح وقتی صورت گرفت كه بیشتر مراكز تصمیم گیری در آمریكا و “اسرائیل”‌ اعلام كردند: «نیروهای آمریكایی در عراق شكست خورده اند و این مسئله می تواند آینده رژیم صهیونیستی را تهدید كند و می طلبد كه در پی یافتن یك راهكار باشیم.»

بد نیست به تاریخ باز گردیم. پیش از آغاز جنگ دوم خلیج در سال 1991، سناریوی آمریكا و غربی ها مشابه بود. وزرا و سفرای ایالات متحده و همپیمانانش وارد كشورهای عربی شدند تا اینكه دولت های عرب را علیه عراق بسیج كنند و ارتش های آنان را وارد جریان جنگ سازند. آنها به مسئولان عرب وعده می دادند كه در صورت همكاری، قضیه فلسطین را به سرعت حل خواهند كرد و تاكید می كردند: “حل مسئله فلسطین می تواند به مشكلات تان پایان بخشد و شما را از دست گروه ها و سازمان های تندرو سیاسی (البته به تعبیر غربی ها) كه در صدد احیای وحدت اسلامی، مقابله با استعمار جدید و مزدورانش و همچنین كوتاه كردن دست سارقان خارجی و داخلی ثروت های كشور هستند، برهاند.

سوال اینجاست: نتیجه آن همه وعده ای را كه آمریكا و كشورهای همپیمانش به رهبران و مسئولان عرب دادند، چه بود؟

سهم ائتلاف 33 عضوی در جنگ علیه عراق پیروزی بود و صدام از كویت خارج شد ؛‌ اما پس از آن به جای اینكه تلاش های جدی و پیگیری برای حل مسئله فلسطین صورت گیرد، واشنگتن كه در انتظار مرگ رقیب دیرینه اش یعنی اتحاد جماهیر شوروی بود، به همراه دیگر كشورها كنفرانس صلح مادرید را در نوامبر سال 1991 برگزار كرد تا كشورهای عربی را وارد جریان گفتگوی بی نتیجه ای بكند كه اشغالگران صهیونیست شروط خود را بر آن تحمیل كرده بودند. مذاكرات صلح دو جانبه با حضور اسرائیل و كشورهای سوریه، لبنان، اردن و فلسطینی ها برگزار شد و با وجود آنكه اعلام شده بود اساس برگزاری كنفرانس صلح مادرید اصل “زمین در مقابل صلح” و قطع نامه های 242، 338 و 425 خواهد بود ؛‌ ولی رژیم صهیونیستی در مقابل آزاد كردن تنها بخش های اندكی از اراضی اشغالی و همچنین موافقت با تشكیل یك كشور پاره پاره و متشكل از مناطق مجزا و بی ارتباط از هم،‌ خواستار آن بود كه دولت های عربی به رسمیتش بشناسند و به عادی سازی مناسبات و برقراری روابط تجاری با او بپردازند و مرزهای خود را به رویش باز گذارند.

بوش پدر بعد از آنكه بسیاری از كشورها را به سمت مادرید كشاند، به تدریج اصولی همچون “زمین در مقابل صلح” و حقوق سیاسی فلسطینیان را زیر پا گذاشت و به جای آن از عبارت های دیگر استفاده می كرد، عبارت هایی همچون: “انتخاب و تصمیم گیری در زمینه حیات و سرنوشت، حق ملت فلسطین است ؛‌ انتخابی كه بستر را برای به رسمیت شناخته شدن اسرائیل و تحقق امنیت فراهم می سازد.”

كنفرانس مادرید شكست خورد و به دنبال آن‌، تمامی تضمین ها و تعهدات بین المللی مرتبط با آن به گور فراموشی سپرده شد. بعد از مادرید، فلسطینیان راهی اسلو شدند تا توافق نامه ای را به تاریخ 9 سپتامبر 1993 به امضا برسانند كه نام پایتخت نروژ را به خود گرفت. در اسلو، اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین بعد از 45 سال درگیری توافق كردند كه همدیگر را به رسمیت بشناسند و یك دولت فلسطینی در نوار غزه و اریحا تشكیل شود.

صهیونیست ها در جریان امضای اسلو دوباره دست به فریبكاری زدند و تلاش كردند كه اسلو را نیز از درجه اعتبار ساقط سازند ؛ آنها به جهانیان نیز اعلام كردند كه طرح منصفانه تری برای صلح دارند.

در طول 15 سالی كه از امضای پیمان اسلو گذشته است، صهیونیست ها انواع جنایت جنگی را مرتكب شدند، فلسطینیان را به خاك و خون كشیدند، اراضی شان را مصادره كردند، دیوار حائل را ساختند، به روند یهودی سازی قدس تسریع بخشیدند، شیخ احمد یاسین و دكتر رنتیسی را ترور كردند و با كمك همپیمانان غربی شان،‌ ملت فلسطین را ـ به خاطر انتخاب حماس ـ‌تحت محاصره قرار دادند.

كنفرانس ریاض به پایان رسید و بی تردید، زمان همه چیز را مشخص خواهد كرد. بالاخره نتیجه هر چه كه باشد، چرخ های قطار تاریخ ترمز ندارد و امت عرب ـ‌ هر چقدر هم طول بكشد و هر چقدر هم قربانی بدهد ـ راه خود را به سمت پیروزی و عزت طی می كند.      

لینک کوتاه:

کپی شد