شعار وحدت ملی فلسطینیان اخیرا سر و صدای زیادی را ایجاد و توجه بسیاری را به خود جلب کرده است و شبکه های ماهواره ای گوناگون نیز در این زمینه دست به کار و فعال شده و در بوق های خود دمیده اند ولی هیچ یک آن ها تفسیر و تعریف روشنی از آن ارائه نمی دهند و صرفا به سرزنش حماس و فتح می پردازند.
تعبیر ما از وحدت ملی این است که باید بر اساس وحدت هدف و مسیر شکل گیرد و ما از تمامی کسانی که در این راستا تلاش می کنند با آغوش باز استقبال می کنیم و اگر هدف و مسیر یکسان باشد و در مورد شیوه های دستیابی به آن اختلاف نظر وجود داشته باشد، چنین اختلافاتی نکوهیده نیست و روا و جایز و عادی است ولی اگر اختلافاتی در مورد تعیین هدف وجود داشته باشد؛ چنین اختلافی امر دیگری است و نمی توان آن را بر اساس وحدت ملی مورد نظر درمان و معالجه کرد. اختلافات کنونی در عرصه فلسطین اختلافات عادی و معمولی نیستند و بلکه دقیقا در مورد تعیین هدف شکل گرفته اند نه در مورد ابراز دستیابی به هدف مشترک.
حماس تنها جنبشی نیست که در مورد تعیین هدف با برخی از گروه ها اختلاف دارد، اگر چه این جنبش مهم ترین گروه در جبهه مخالفان می باشد ولی باید در نظر داشت که جهاد اسلامی و جبهه خلق فرماندهی کل و برخی دیگر از گروه ها نیز با جنبش حماس همصدا هستند و بر این باورند که هدف اصلی آزادی کامل خاک فلسطین از چنگال اشغالگران کینه توز صهیونیست می باشد و باید دیر یا زود چنین هدفی تحقق یابد. به نظر نمی رسد که حماس و گروه های همفکر با آن با تحقق این هدف از طریق شیوه های دیپلماتیک مخالف باشند و چنین هدفی با چنین شیوه ای تحقق یابد آنان مخالفتی نخواهد داشت و این گروه ها نیز جنگ طلب نیستند بلکه در صدد دستیابی به حقوق خود می باشند.
جنبش فتح در طرف دیگر این معادله قرار دارد و بسیاری از سران تشکیلات اسلو عضو این جنبش هستند و آنان فلسطین را تنها در اراضی اشغالی سال 1967 خلاصه می کنند و حیفا و یافا و عکا و سایر شهرها و مناطق فلسطینی را جزء ” اسراییل ” می دانند. در میان این دو طرف یعنی میان جنبش حماس و فتح گروه های دیگری مانند جبهه خلق وجود دارند که در این صف و نه در آن صف قرار گرفته اند و در خوشبینانه ترین حالت می توان گفت که آنان مانند مایعاتی هستند که شکل ظرفی را به خود می گیرند که در آن هستند.
فلسطینیان میان این سه گروه با درصدهای مختلفی تقسیم شده اند و هر کدام طرفداران خاص خود را دارند و برخی نیز در داخل و خارج و برخی از تحلیلگران سایر کشورها نیز گویی تافته جدا بافته ای هستند و گویی با اهدای وقت ارزشمند و با سخنرانی های خود درصدند که دیدگاه های جدیدی را به وجود آورند و اهمیت وحدت ملی را به ما یادآور شوند و شمشیر ملی گرایی خود را از نیام درآورده اند تمامی این طرف ها و گروه ها را بدون تبعیض مورد تهاجم قرار دهند تا خود در کانون توجهات و افکار عمومی باشند.
این دقیقا همان توفان نقاق سیاسی است که در این روزها به وزیدن گرفته است و هیچکس از آنان به ما نمی گوید که مراد وی از وحدت ملی چیست و ما باید به چه اصولی در این زمینه پایبند باشیم و چه هدفی را دنبال کنیم و اصولا تعریف دقیق وحدت ملی چیست و چه محدوده ای دارد. گویی این عده بر این باورند که شکل و ظاهر این وحدت مهم است و خاک و سرزمین فلسطین در این وحدت ملی اصل اساسی و حقیقی نیست.
وحدت ملی می تواند به سرعت و هرچه سریع تر تحقق یابد به شرطی که سران تشکیلات و جنبش فتح با انتشار بیانیه مهر و امضا شده ای اعلام کنند که فلسطین شامل تمامی سرزمین هایی است که میان لبنان و مصر و میان دریای مدیترانه و رود اردن قرار دارد و آنان هیچ بخشی از خاک این کشور را به صهیونیست ها نخواهند داد و علاوه بر این صادقانه برای آزادی این سرزمین تلاش کنند و تنها در چنین صورتی است که وحدت ملی میان فلسطینیان تحقق خواهد یافت.
تنها در چنین صورتی است که اختلافات ما و آنان به اختلافات عادی و معمولی تبدیل خواهد شد و آنان مخیر خواهند بود که برای تحقق چنین هدفی شیوهای مختلفی را انتخاب کنند و ما نیز نقطه نظرات آنان را خواهیم پذیرفت و صبر خواهیم کرد تا آنان به مسیر و شیوه های ما روی بیاورند و با دشمن مبارزه کنند و در چنین شرایطی هیچ کس از ما جرئت نخواهد کرد که آنان را به مزدوری و وابستگی به دشمن متهم سازد. در غیر این صورت این مدعیان ملی گرایی مختارند هر چه را که بخواهند درباره ما بگویند و ما را متهم سازند ولی باید بدانند که ما آنان را به نفاق سیاسی متهم می کنیم.